1. رفتن به محتوا
  2. رفتن به مطالب اصلی
  3. رفتن به دیگر صفحات دویچه وله

"دين را به حيث وسيله و ابزار در خدمت حکام قرار ندهند"

۱۳۸۵ فروردین ۷, دوشنبه

طارق نبي, استاد در دانشکده شرعيات هرات: "من با صراحت و شجاعت اعلام مي کنم: وضيعت که روحانيت فعلي افغانستان دارد، بيش از اين که به فايده دين باشد به ضرر اسلام است. فعلاً روحانيت افغانستان اسلام را منحيث يک معضل در جامعه معرفي مي کنند. اگر به همين سيستمي که فعلاً افغانستان پيش ميرود، قضايا ادامه پيدا کند، دين منحيث يک معضل در جامعه قد علم خواهد نمود که ما مقدمات آن را مي بينيم."

https://p.dw.com/p/DEzv
عکس: AP

دويچه ويله: آقاي طارق نبي، اگر يک مسلمان ترک دين مي کند، و به دين ديگري روي مياورد, بنا بر احکام دين اسلام بايد با او چگونه رويه شود؟

طارق نبي: آنچه که متداول بوده از اول اسلام و علما حکم کرده اند اين بوده که اگر کسي از اسلام روي برمي گرداند و خود به اين اقرار مي کند، حاکم و يا شارع از او استفسار مي کند، و طالب توضيح مي شود که آيا همچو قضيه اتفاق افتاده و يا نه. اگر جواب مثبت باشد و علت را او بگويد، همان حاکم وقت در صدد اين برميايد تا همان مجهولات يا مسايل را که در پيش او نا مفهوم بوده، و او را به شک در اسلام واداشته براي او بيان کند. و سه روز براي اين شخص وقت داده ميشود تا او فکر کند و تامل نمايد و بعداً طلب توبه مي شود. اگر او همچنان بر قول خود پابند بود، و از روي تعقل و تفکر و عدم جنون و ديوانه گي، يعني عقلاني برخود مي کرد با قضيه، حکم قتل او صادر مي شود. به اساس آياتي که از قرآن استمداد شده. البته در قرآن آيه صريح در اين قسمت نيامده که اگر کسي کافر شد، شما او را بکشيد. بلکه اگر اشتباه نکنم در آيه 217 سوره بقره آيه اي ما داريم که صحبت از اين دارد که اگر کسي از دين بر مي گردد، مي فرمايد "اگر کسي از شما از دين خود بر مي گردد که منظورش اسلام است. و وي ميميرد اعمال او در دنيا و آخرت به اصطلاَح باطل مي شود و او از اهل جهنم خواهد بود و جاويدانه در آن خواهد ماند". حالا ما در مقابل همچو تعاليم قرار داريم. ديدگاه ها متفاوت است.

دويچه ويله: شما گفتيد که در اين مورد ديدگاه هاي مختلفي وجود دارد. آيا شما ميتوانيد از تاريخ اسلام مثالي بياوريد که وقتي کسي که از دين اسلام روي برگردانده باشد، با او رويه ای گرديده باشد که منجر به قتل او نشده باشد ؟

طارق نبي: بله، در ارتباط صحبت گذشته، اگر ما بياييم و بگوييم که اگر کسي کشته مي شود تعزيراً باشد نه حداً، اين برمي گردد به راي شخصي حاکم. حاکم وقت لازم ديده و يا سياستاً ايجاب کرده که مثلاً شخصي را که مرتد شده او را بکشد و آيا حاکم وقت اين حق را دارد که او را نکشد و تنها به مصادره اموال اکتفا کند و يا از اين قضيه اصلاً چشم پوشي کند. در تاريخ اسلام پس از وفات حضرت پيامبر کتابهاي تاريخ ميگويد که همه جزيره العرب، بجز سه شهر که بر دين و آئين اسلام ماندند و ديگر همه از اسلام روي گشتاندند. پس از آن که پيامبر وفات نمود و ابوبکر بر جاي او نشست، در اين وقت عده ي از مردمان اطراف مدينه از دادن ذکات اباء ورزيدند و براي ابوبکر زکات ندادند و از دين اسلام برگشتند. ابوبکر با اصحاب مشوره کرد که در قبال همچو قضيه چه بايد کرد. همه صحابه به او مشوره دادند که فعلاً تو بايد سکوت نمايي و اين ها را تو بايد نکشي و از بين نبري که در حالت ضعف قرار داريم و احتمالاً باعث ضربه خوردن به اسلام خواهد شد. ابوبکر در اين وقت به تنهايي تصميم مي گيرد و به قتل آنها اقدام مي کند و به زور شمشير دوباره اينها را به دين اسلام بر مي گرداند. و زکات را هم از اين ها مي گيرد که البته قصهً اين بسيار مفصل است که من خود داري مي کنم از آن. فقط چيزي که ميخواهم استنباط شود از اين قضيه تاريخي اين است که آيا حضرت ابوبکر حداً آن کافران را از دم شمشير گذرانده و يا تعزيراً سياست شخصي خود او باعث اين شده تا اقدام به همچو عمل نمايد. در اين جا بعضي از فقهاي معاصر معتقد به اين اند که متهم حداً کشته نمي شود بلکه تعزيراً مي شود. بخاطر اين کشته مي شود که در همان وقت ابوبکر از اين عده احساس هراس و خوف کرد و به اين اساس اقدام به مقاتله و کشتن نمود. اگر از شخصي که احساس خطر نشود و او از دين برگشته باشد، ميگويند که ميشود او را نکشت و حکم قتل را در قبال مرتد عملي نساخت.

دويچه ويله: آيا روحانيون افغانستان در مورد برخورد با يک شخصي که متهم به ارتداد است، اتفاق نظر دارند؟

طارق نبي: من در مورد قضات و محکمه چيزي گفته نمي توانم. اما در قسمت ارتداد بايد بحث شود که همچو شخصي واقعاً مرتد شده و يا نه. و علت ارتداد بايد پرسيده شود. من با صراحت و شجاعت اعلام مي کنم: وضيعتی که روحانيت فعلي افغانستان دارد، بيش از اين که به فايده دين باشد به ضرر اسلام است. فعلاً روحانيت افغانستان اسلام را منحيث يک معضل در جامعه معرفي مي کند. اگر به همين سيستمي که فعلاً افغانستان پيش ميرود، قضايا ادامه پيدا کند، دين منحيث يک معضل در جامعه قد علم خواهد نمود که ما همان مقدمات آن را مي بينيم. و قبلاً ما قضيه آقاي محقق نسب را شاهد بوديم، او منحيث يک انسان، يک مسلمان مي توانست که در قضيه فقهي ابراز نظر نمايد. يکي از ويژه گي هاي اسلام و يکي از بزرگي ها اسلام اينست که هرکس ميتواند در قبال قضايا، البته همان شروط و ضواطتي را که دارا باشد نظر بدهد. بناً برخورد که با محقق نسب شد، يک برخورد کلاً سياسي و غلط بود. اگر روحانيت افغانستان قرار باشد که بخاطر مصالح سياسي دولت و به خاطر مصالح سياسي کشور دين را به حيث وسيله و ابزار در خدمت احکام قرار بدهند، دين در افغانستان منحيث يک معضل معرفي خواهد شد و پيامد اين بسيار ناگوار و سخت خواهد بود.

دويچه ويله: آقاي طارق نبي تشکر از شما