1. رفتن به محتوا
  2. رفتن به مطالب اصلی
  3. رفتن به دیگر صفحات دویچه وله

دکتر نظيف شهراني:" بايد از اول دولت را از پايين مي ساختيم "

۱۳۸۷ اسفند ۱۵, پنجشنبه

"بايد ما به اصول، قواعد و قوانين حکومت داري و رابطه مابين حکومت و مردم اسرار نماييم. مردم بايد در پست هاي سياسي در همه سطوح، از سطح قريه تا سطح ولسوالي ، سطح ولايت وسطح ملي قرار داشته باشند..."

https://p.dw.com/p/H6AZ
پروفیسورنظیف شهرانی استادکرسی انسان شناسی دانشگاه اندیانای امریکا
پروفیسورنظیف شهرانی استادکرسی انسان شناسی دانشگاه اندیانای امریکاعکس: DW

گفتگويي دکتر سيد موسي صميمي سردبير بخش افغانستان ِ دويچه وله با دکتر نظيف شهراني استاد در "دانشگاه انديانا" ايالات متحده امريکا در رابطه با مسايل جاري افغانستان

دويچه وله: آقاي دکتر نظيف شهراني، اوضاع عمومي افغانستان مأيوس کننده و امنيت در آن کشور هنوزهم وخيم تر تلقي مي گردد، شما علل انکشاف نا هنجار در سرزمين هندوکش را چگونه ارزيابي مي نماييد؟

دکتر شهراني: علت اساسي اين است که رهبران افغانستان که با قواي خارجي در هشت سال گذشته همکاري داشتند، متأسفانه پاليسي هاي نادرستي را در پيش گرفتند وهمين پاليسي ها يا روش هاي نادرست سبب شد که اعتباري را که مردم نسبت به آنها داشتند ساقط گردد. بنابراين عدم اعتماد مردم به دولت يکي از مشکلات بسيار عمده کشور ماست وحل اين مشکل هم کار ساده اي نيست.

دويچه وله: باتوجه به هشت سال گذشته چنين برداشت مي شود که براي مشکلات افغانستان به حيث کشور پسامنازعه کدام برنامه مشخص سياسي و اقتصادي وجود نداشته است، شما دراين رابطه چه فکرمي کنيد؟

دکتر شهراني: در اصل مشکل افغانستان نيزهمين بوده است، يعني کساني که بعد از 2001 رهبري را در افغانستان به دوش گرفتند، فکر مي کردند که کدام تحولي در افغانستان در فاصله بيست و چند سالي که گذشت، نيامده بود. آنان اصلأ تغيير شرايط و تحولاتي که در افغانستان پديد آمده بود، نتوانستند درک نمايند. آنها به همان سيستم سابق، سيستم دوره شاهي، داود خاني واز اين قبيل، فکر مي کردند و به اين نظر بودند که اگر دوباره همان سيستم را حاکم نمايند، يعني يک دولت متمرکز قوي با کمک نيرو هاي خارجي بسازند، مشکل افغانستان حل خواهد شد و اين امر را نتوانستند درک کنند که ممکن است ساختن يک دولت متمرکز قوي در شرايط بعد از جنگ در افغانستان بسيار مشکل ويا هم ناممکن بوده باشد، زيرا مردم در فاصله حدود بيست سال که در عدم وجود يک حکومت مرکزي زندگي مي کردند ودرعين حال يک جنگ بسيار مهمي را در برابر قواي خارجي ونيروهاي کمونيست درافغانستان موفقانه به آخر رسانيده بودند، مسلماً حاضر نبودند که دوباره خود را به يک حکومتي که به آن ارزش و اهميتي قايل نيستند و به آنها با نظر منفي نگاه مي کنند، تسليم نمايند. بنابراين راه حل مشکل را که اينها پيش بيني نموده بودند، راه حل درست نبود.

دويچه وله: به عبارت ديگر روشنفکران کرسي نشين افغانستان معضله افغانستان را به حيث يک کشور پسامنازعه، به حيث يک امر تداوم سنت هاي حکومتداري قديم ديده و در نتيجه بر لايه هاي فرهنگي، اقتصادي وبه ويژه ملت سازي توجه نکردند. پس افغانستان هنوز هم به فقدان يک راهبرد گسترده روبرو است؟

دکتر شهراني: در اين هيچ شکي وجود ندارد، ما هنوزهم يک پيش منظر سياسي درست که به شرايط کشورما، با ساختار بعد از جنگ کشور ما، با تحولاتي که در کشور به ميان آمده و با آنها سازش داشته باشد و مشکلات تازه اي را که در جامعه خلق گرديده، حل نمايد وهنوز هم يک برنامه ويک چشم انداز در اين زمينه در کشور وجود ندارد.

دويچه وله: با درنظرداشت اين که اداره جديد ايالات متحده ي امريکا براي افغانستان و پاکستان آقاي هولبروک را به مثابه ي نماينده ويژه آن کشور تعيين نموده است، آيا مي توان به اين امر به عنوان تغيير سياست امريکا در منطقه ديد؟

دکتر شهراني: البته تا هنوز فقط اشاراتي به امکان تحول در سياست هاي امريکا وجود دارد،

اما هنوز هم امريکا در چگونگي اين تحولات تصميم قطعي نگرفته است. ما مي بينيم که بعضي از افرادي که درصدر قدرت امريکا قرار دارند، مثلاً جنرال پتريوس در سخنراني اي که چند هفته پيش در مونيخ داشت، اشاره بر اين داشت که مشکل افغانستان مشکل عدم اعتماد به دولت است. بعد از آن آقاي جوزيف ليبرمن، يکي از سناتور هاي مهم ايالات متحده از ايالت کوناتيکل همچنان در يک سخنراني در بروکن انستيتوت در بيست و نهم ماه جنوري داشت؛ يکي از اشارات مهم وي در اين سخنراني اين بود که بحران عدم اعتمادي را که نسبت به دولت آقاي کرزي پيدا شده است، شما نمي توانيد تنها با ملامت نمودن يک رهبر ويا چند رهبر ديگر حل نماييد، زيرا اساس اين مشکل، مشکل سيستم ونظام در افغانستان است. بنابراين ما بايد جواب براي تغيير نظام در افغانستان داشته باشيم. پس معلوم مي شود که اينها آگاهند که اين سيستم در ادامه هشت سال گذشته ساخته شده است، سيستم کاري نيست. اما اين که اين سيستم را چگونه تغيير مي دهند، تا هنوز هيچ اشاره اي به آن صورت نگرفته است.

دويچه وله: به عبارت ديگرافغانستان کدام نيازي به تغيير سياست نداشته، بلکه ضرورت به دگرگوني پاراديگم، يعني شيوه فکري دارد، به اين مفهوم که باييست تمام جوانب جامعه از هم پاشيده افغانستان از جمله روابط حاکميت کابل با نيرو هاي فرار از مرکز مورد ارزيابي دوباره قرار بگيرد؛ آيا آقاي هولبروک مي تواند در اين راه قدم هاي سازنده بردارد؟

دکتر شهراني: در اين شکي نيست که در امريکا نظرات خوبي راجع به اين امر و همچنان مهارت هاي سياسي خصوصاً در مناقشات و مسايل ديگر در اين ارتباط موجود است که يکي از نمونه هاي آن هم موضوع کوزوو است که با همين نوع روش حل وکمک گرديد. اما اين که به ارتباط افغانستان چه خواهد کرد، هنوز هم ما نمي دانيم که روش وي به چه منوالي خواهد بود. آقاي هولبروک درهمين نزديکي سفري به کابل داشت، قرار معلوم وي در اين سفر تنها با کساني ديد که آنها در حلقات حکومت جا دارند ومشکل هشت سال گذشته افغانستان هم همين بوده است، زيرا هر نماينده اي که از خارج واز خارجي ها به افغانستان آمده است، همه فقط با دولت حرف زده اند و با کساني که از جانب دولت معرفي گرديده اند و در خارج از حلقه دولت با هيچکس ديگري صحبت نکرده اند. يعني متأسفانه درافغانستان ما هنوز هم يک اپوزيسيون منظمي که بتواند افکار و نظريات خودرا اظهار نمايد و در ضمن راه حل هاي هم داشته باشد که هرکسي که به کابل ميايد نه تنها با دولت بلکه با آنها هم صحبت نمايد، هنوز هم وجود ندارد.

همچنان درخارج از افغانستان تنها کساني که مشاوران دولت امريکا در هشت سال گذشته بوده اند، فقط همان ها اند که بازهم دورِ هولبروک را گرفته اند.

دويچه وله: آقاي دکتر شهراني، اداره افغانستان در نظر دارد که حدود 17000 قواي نظامي تازه دم به افغانستان بفرستد، قواي نظامي بيشتر آيا به مفهوم تشديد خشونت گري نيست؟

دکترشهراني: قواي نظامي بيشتر مي تواند به مفهوم تشديد خشونت هم تلقي گردد ويا هم اينها هرگاه از نيروي نظامي به شکل ديگري استفاده ببرند، ممکن است مثمر تمام شود. اگر منظور اين 17000 سرباز اين باشد که با طالبان يا القاعده و يا هم نيروي ديگري در افغانستان بجنگند، در غير آن به باور من اينها برخلاف حل مشکل افغانستان، مشکل را در اين کشور افزايش خواهد داد، زيرا در افغانستان به هيچ صورتي جنگ راه حل نيست بناءً بهترين راه استفاده از نيروي نظامي در افغانستان اين است که باييست به عنوان يک قوه ي ممد براي ساختن تشکيلات و ساختار هاي محلي در افغانستان کمک نمايند که ما طور مثال سيستم پليس محلي بهتر داشته باشيم از طرف خود افغان هاي محل، نه از طرف دولت مرکزي. ما بايد قطعات دفاع محلي در سطح روستا ها و قريه جات در مناطق بسازيم. ما بايد مردم را اطمينان بدهيم که قواي خارجي براي کمک به آنها آمده اند.

دويچه وله: سهم گيري بيشتر مردم در اداره محلي وحوزه يي تا سطوح ولايات يکي از نکات گرهِ کور تلقي گرديده است، آيا اين مي تواند افغانستان را ازاين بن بست نجات بدهد؟

دکتر شهراني: در صورت اين که ما از بالا و از مرکز مشکل را حل نتوانيم ،مجبور هستيم که به مردم مراجعه نماييم، زيرا در سي سال گذشته مردم در محلات ثابت ساختند که خود ايشان قادر هستند که ايجاد تشکل نمايند وخودرا انسجام بدهند ودر برابر قواي خارجي بجنگند ودر عدم وجود حکومت محلي، مشکلات محلي خودرا هم حل نمايند. بناءً اگر ما از اين تجربه ها استفاده مثبت مي نموديم، بايد از اول دولت را از پايين مي ساختيم.

دويچه وله: آيا نظر شما در محدوده قانون اساسي سرزمين هندوکش عملي شده مي تواند؟

دکتر شهراني: بايد ما به اصول، قواعد و قوانين حکومتداري و رابطه ميان حکومت و مردم اصرار نماييم. دولت مرکزي امروز حق اين را دارد که تمام مأمورين را از وزير تا يک کاتب محلي انتخاب نمايد، يا مستقيم يا هم غير مستفيم؛ اما مردم بايد در پست هاي سياسي در همه سطوح، از سطح قريه تا سطح ولسوالي ، سطح ولايت وسطح ملي قرار داشته باشند. پُست هاي سياسي بايد انتخابي باشند، پُست ها مسلکي توسط کميته ها و کميسيون ها براساس لياقت و اهليت بايد استخدام شوند، نه با توجه به قوميت، زبان و نه هم منطقه.

دويچه وله: آقاي دکتر شهراني؛ تشکر از اينک ه چند لحظه با دوچيه وله (راديو صداي آلمان) هم صحبت شديد.