1. رفتن به محتوا
  2. رفتن به مطالب اصلی
  3. رفتن به دیگر صفحات دویچه وله

"سیبی از بهشت" در روزگار دوزخی

۱۳۸۹ خرداد ۲۷, پنجشنبه

اخیرا شهرهامبورگ مهماندار همایون مروت فلمساز افغان بود. مروت این بار با فلم "سیبی از بهشت " که آخرین اثر سینمایی اوست، در بزرگترین مرکز افغان نشین در اروپا حضور یافت.

https://p.dw.com/p/NtfV
عکس: Fotolia/Kurhan

این فلمساز چهل و چهار ساله که فعلا مقیم سویدن است، دو فلم مستند ـ هنری کوتاه به نام های " آرزو " و " خواب طلایی " و دو فلم هنری بلند به نام های "زغال سبز" و اینک "سیبی از بهشت" در کارنامه هنری خود دارد.

"آرزو" که یک مونولوگ شوخ طبعانه از زبان یک سرویس برقی است، در نوع خود فلم ابتکاری و سخت جالب می باشد که در سال 1365 خورشیدی ساخته شده و امروز پس از قریب به بیست و چهار سال هنوز، بلکه شاید بیشتر از زمان ساخته شدنش،چیزهایی برای گفتن دارد.

"خواب طلایی" فلم مستندی است در مورد امیر جان صبوری، آهنگساز و آواز خوان صاحب نام افغانستان.

با وجودی که مروت سال های طولانی در ساحه سینما فعال نبود، اما شهرت او در میان آشنایان سینمای افغانستان به عنوان یک سینماگر مبتکر همیشه پا برجا بوده است.

"سیبی از بهشت" آخرین فلم همایون مروت، در فستیوال های مختلف بین المللی به نمایش گذاشته شده، از آن جمله در جشنواره "دیدار" در تاجیکستان، " به خاطر نمایش یکی از مهمترین چالش های امروز از طریق یک ملودرام قوی و تاثیر گذار" شایسته جایزه شناخته شد.

در سومین جشنواره فلم های هنری طلوع در کابل نیز این فلم جایزه هایی را به دست آورد. جایزه اصلی جشنواره سینمایی "ستاره های شاکن" و هم عنوان بهترین فلم خارجی در الماتا، از امتیازهای تازه ای است که این فلم کسب نموده است. در مجموع تا امروز ده جایزه به این فلم تعلق گرفته است.

"سیبی از بهشت" داستان پیرمردی است به نام یعقوب که برای دیدن پسرش یوسف که در دارالحفاظ مشغول آموزش است، به کابل می رود. یوسف را اما در مدرسه نمی یابد. شاید او به انتحار کننده ها پیوسته است؟ تمام فلم حکایت جستجوی یعقوب است که دربدر به دنبال یوسف به کجاها که نمی رود. او در جریان جستجویش می بیند که چگونه آن جا که "پیرخانه" بوده، امروز اما " پَرخانه " شده؛ می بیند که عالیقدرترین تماشاگر یک مسابقه سگ جنگی، عضو پارلمان است که با هیچ جناحی بی رابطه نیست. او در هوتلی که شب را باید بگذراند، شعر سنایی می شنود؛ در همان جا از ذهن پریشانش واژه های کلام آسمانی که آن ها را سال ها تکرار مکرر کرده، می گریزد. در این جستجو می بینیم که چگونه دیدگاه های یعقوب دگرگون می شود. یعقوب که دو فرزندش را در جهاد علیه اشغالگران شوروی از دست داده و طرفدار انتحار کننده ها است، وقتی پای عاطفه پدری در میان می آید و قرار است انتحار کننده پسر خودش باشد، پدری می شود لبریز از عاطفه. می خواهد به هر طریقی که می شود، یوسف گم گشته را باز یابد و مانع این کارش شود. از دو فراز برجسته فلم یکی صحنه راز و نیاز یعقوب است با خداوند که در آن سخت عاطفی می شود و با چشم های گریان روبه خداوند می گوید که ببخشایدش اگر کفر گفته باشد.

تا آخر فلم اما از یوسف خبری نیست. حضور یوسف در فلم فقط حضور نمادین است.

در تمام "سیبی از بهشت" از یک سو با نمادها سروکار داریم و از سوی دیگر جستجوی یعقوب در روال عادی داستان ادامه پیدا می کند. نام فلم و نام پدر و پسر در پهلوی این که نام های عادی است، نمادهایی برای گفتن و نشان دادن پدیده های عمیق تر و گسترده تر نیز می باشد.

ولی فراوانی نمادها در فلم برای کسانی که نمی خواهند و یا نمی توانند آن ها را ببینند، هیچ گونه مزاحمتی نمی کند.

مروت دیدگاه خود را در مورد استفاده از نمادها چنین بیان کرد: "سمبول ها در فلم، نباید چون پینه ای که برلباس دوخته می شود، معلوم شود. کسی که بخواهد عمیق تر بیاندیشد، با نمادها درگیر می شود. برای آن هایی که نماداندیشی نمی کنند، داستان فلم باید روال کاملا عادی خود را داشته باشد".

مروت برای ساختن نمادها در این فلم، بیشتر از عناصر بومی استفاده کرده است. در این باره از کاربرد اصطلاحات و زبان گفتاری مردم در شعر بیدل یاد کرد و رندانه اضافه نمود: "بیدل از جمع شاعرانی است که با وجودی که خیلی عمیق می گوید، با آنهم برای خواندن دیوانش به لغتنامه ضرورت نمی افتد!".

نمایش معماری کابل و زیبایی مهندسی خانه های آن در چند لوکیشن، خبر از ظرافت و دقت نظر و انتخاب کارگردان می داد. یکی از لوکیشن ها، خانه عبدالعزیز لنگر زمین، از مبارزان ضدانگلیسی و کاکه های مشهور کابل بود که حدود سه صد سال سابقه دارد و تازه توسط بنیاد آغا خان ترمیم شده است. مکان متروکه ای که یعقوب باید شبی را در آن به صبح می رساند، زمانی حرم سرای شاه بخارا در روزگار تبعیدش در کابل بود که بدبختانه امروز به خرابه مبدل شده است.

در "سیبی از بهشت" غیبت حضور زن فورا به چشم می خورد. به جز سه زن که بسیار کوتاه نشان داده می شوند، زنی دیگر در این فلم نقش ندارد.

"عدم وجود زن در فلم، یک احتجاج است از جانب من!" مروت با این گفته بر حذف زن از زندگی امروز افغانستان اعتراض می کند.

یکی از برجستگی های این فلم، نقش آفرینی رجب حسینوف، بازیگر تاجیک است که نقش یعقوب را بازی کرده و الحق که خوب بازی کرده است؛ چنان که ایفای این نقش برایش جایزه بهترین هنرپیشه مرد را به همراه داشت.

پاسخ مروت به این پرسش که فلم را چرا با بازیگر تاجیک و اصلا برای کدام بیننده ساخته است، امروزی و جهانی بود: " وقتی دردها مشترک است، چرا فریادها مشترک نباشد؟".

همایون مروت با ساختن این فلم و فلم های قبلی خود نشان داده که از طرفداران سینمای جدی است و جا دارد که همه چشم به راه کارهای تازه او باشیم.

از هامبورگ،از یک فاصله نامعلوم مکانی و زمانی از بهشت، به همت کانون فرهنگی افغانستان و آلمان آفرین باید گفت که نمایش فلم خوبی را وسیله شدند که در این روزگار دوزخی، حداقل در نام خود رایحه ای از بهشت دارد.

نویسنده: یما ناشر یکمنش

ویراستار: عارف فرهمند