1. رفتن به محتوا
  2. رفتن به مطالب اصلی
  3. رفتن به دیگر صفحات دویچه وله

مکتب ترا عاقل کند

۱۳۹۰ مرداد ۱۰, دوشنبه

هیلی، دخترک سیزده ساله با پدر و مادرش در شهر کابل زندگی می‌کنند. مادر هیلی خیاطی می‌کند و از این طریق ‏کرایه خانه و مصارف زندگی را تهیه می‌کند‏. پدر هیلی در جستجوی کار است، اما تا به حال موفق به پیدا کردن کار ‏نشده است.

https://p.dw.com/p/1261b
عکس: DW

هیلی باید مادرش را در خیاطی کمک کند، زیرا وی به تنهایی نمی‌تواند از عهده ی همه کار ها برآید. به این سبب هیلی، با وجودی‌که بسیار علاقمند درس خواندن است، نمی‌تواند مکتب برود. بویژه این‌که مادر هیلی حامله است و بیشتر به کمک وی ضرورت دارد. هیلی آرزو می‌کند‏ که پدرش یک کاری پیدا کند تا او نیز مانند مریم دختر، همسایه، مکتب رفته بتواند. مریم که هیلی را بسیار دوست دارد او را در آموختن نوشتن و خواندن کمک می‌کند‏ و هیلی نیز با توجه و علاقمندی زیاد زود می آموزد. صفیه، مادر مریم زن دلسوز و خوبی است. پیوسته به دیدن مادر هیلی می آید و چون می‌داند که وضع اقتصادی خانواده هیلی خوب نیست، گاهی برای شان میوه می‌فرستد.

جبارمرد بی بند و بار و قمارباز، به خانمش پروین که معلم مکتب است، دیگر اجازه ی کار نمی‌دهد. پروین حمل نمی‌گیرد و جبار با او خیلی بدرفتاری می‌کند‏ و پیوسته می‌گوید که زن دیگری خواهد گرفت تا برایش طفل به دنیا بیاورد.

جبار نزد پدر و مادرهیلی رفته و از وی خواستگاری می‌کند‏. مریم وقتی این خبر را می‌شنود، سخت ناراحت می شود، مخصوصاً از این سبب که پدر و مادر هیلی رضایت نشان داده اند. مریم تصمیم می‌گیرد که با مادرش نزد زرغونه مادر هیلی رفته و با او در این مورد صحبت کند.

صفیه مادر مریم برای زرغونه می‌گوید که هنوز وقت به شوهر دادن هیلی نیست، چون او هنوز سیزده ساله است. او اضافه می‌کند‏ که جبار مرد چهل ساله است و یک زن دارد و بر علاوه آدم بی بند و بار، قمار باز و چرسی است.

پدر هیلی به زرغونه خانمش می‌گوید که جبار او را در راه دیده و گفته است که اگر دخترش را به او بدهد، برایش یک کار دایمی با مزد خوب خواهد داد.

محمد اسماعیل تیمور
محمد اسماعیل تیمورعکس: DW

خانواده هیلی که از دست فقر به بیچارگی رسیده اند، تصمیم می‌گیرند که دخترک سیزده ساله ی خود را به عقد یک مرد چهل ساله ی بی بند و بار درآورند.

جبار قبل از عروسی وعده کرده بود که برای هیلی خانه جدا می‌گیرد تا با خانم اولش در یک خانه نباشد، اما او به وعده اش وفا نکرد. پروین، خانم اول جبار بعد از عروسی جبار با هیلی، عوض شده است. خیلی با هیلی بد رفتاری می‌کند‏. هیلی هر چند می‌خواهد به وی نشان بدهد که او تقصیری در مسئله ندارد و با وجودی‌که بسیار با احترام با وی رفتار می‌کند،‏ اما پروین با عقده های که از جبار در دل دارد، نمی‌تواند هیلی را درک کند.

هیلی که از مدتی به این سو دچار سر دردی و بعضاً هم دل دردی گردیده است به کمک صفیه مادر مریم نزد داکتر می رود. داکتر بعد از معاینات تشخیص می‌کند‏ که هیلی حامله است و چون سنش برای باردار شدن مناسب نیست باید بسیار آرامش خاطر داشته باشد و غذا های متنوع و مفید بخورد. و اما پروین از زمانی‌که خبر باردار شدن هیلی را شنیده است، قطعاً به کار و بار خانه دست نمی زند طوری‌که تمام کار و بار خانه را هیلی انجام می‌دهد. وضع داخل خانه نیز پیوسته خراب است، زیرا جبار همیشه پروین را طعنه می‌دهد که نتوانست طفل به دنیا بیاورد و حالا هم باید در خدمت هیلی باشد. پروین تحمل این طعنه ها را ندارد و هر روز بیشتر از هیلی عقده می‌گیرد و او را تحت فشار قرار می‌دهد.

چندی بعد هیلی ولادت می‌کند‏ و جبار سخت انتظار فرزندش را می‌کشد. او در شفاخانه برای پدر هیلی می‌گوید که اگر نوزاد هیلی دختر بود، اجازه ندارد که در خانه ی شوهرش برگردد. پرستار ها که حماقت جبار را می بینند، برایش نمی‌گویند که اولادش بچه یا دختر است.

دو روز بعد که هیلی را پدر و مادرش به همراهی صفیه و مریم به خانه می آورند، بر علاوه ی که پروین با وی خیلی بد رفتاری می‌کند‏، جبار نیز به داد و فریاد می پردازد که چرا هیلی دختر به دنیا آورده است. جبار هنوز روی طفلک نوزاد را ندیده است که یکی از دوستانش برایش خبر می دهد که میدان قمار گرم است و او هم باید بیاید. جبار با دوستش خانه را به سوی میدان قمار ترک می‌کند‏. هنگام برگشت آنقدر چرس کشیده است که نمی‌تواند در رانندگی تمرکز داشته باشد. جبار تصادم می‌کند‏ و جانش را از دست می‌دهد. هیلی با دخترک نوزادش دوباره به خانه ی پدر و مادرش می رود و به کمک مریم شامل مکتب می‌شود. هیلی با علاقمندی خاص به طفلش و همچنان به دروس مکتب رسیدگی می‌کند‏، البته مادرش و مریم با او مهربانی کمک می‌کنند.

دویچه وله/ محمد اسماعیل تیمور

ویراستار: سیدروح الله یاسر