1. رفتن به محتوا
  2. رفتن به مطالب اصلی
  3. رفتن به دیگر صفحات دویچه وله

نگاهي به اوضاع ادبي افغانستان

۱۳۹۰ تیر ۱۵, چهارشنبه

حدود سي سال جنگ، مهاجرت و نابساماني درافغانستان مقوله اي است که دربسياري ازگزارشها و نوشته هاي نويسندگان داخل وخارج ازافغانستان فراوان تراز فراوان ديده مي شود.

https://p.dw.com/p/M9rc
کتابفروشی درکابل
کتابفروشی درکابلعکس: AP

شايد هم اين مقوله براي سالياني درازي برسرزبان ها و در لاي نوشته ها باقي بماند.

نه تنها به باور کارشناسان وجامعه شناسان بلکه به باور عامه ي مردم، تاثيرات ويرانگر جنگ برفرهنگ وادب افغانستان بيشتراز ويراني خانه ها و آبادي هاي اين کشوربوده است. تاسف آور اينست که اين روند بي سروساماني درهردو عرصه اي زندگي اجتماعي وفرهنگي – ادبي کماکان ادامه دارد.

اوضاع جاري ادبي- فرهنگي افغانستان نياز به يک گفتمان وسيعي درميان اهل قلم وانديشه افغانستان دارد. اما دريک مجموعه ازبرنامه هاي صداي آلمان اين موضوع را با لطيف ناظمي، نویسنده، شاعر وپژوهشگرمقیم آلمان، به بحث و کنکاش مي گيريم. بخش نخست مجموعه برنامه وضع ادبي درافغانستان است.

دويچه وله: آقاي ناظمي يک جهان سپاس و تشکر از اين که فرصت خود را دراختيارما گذاشتيد. مي خواستم که در يک صحبتي به بررسي وضعيت ادبي افغانستان بپردازيم. وضعيت ادبي افغانستان را شما در حال حاضر چگونه ارزيابي مي کنيد؟

ناظمي: با تشکر از شما، واقعاً بسيار ضروراست که دانشمندان و منتقدان، که من کمترين ايشان هستم، در مورد وضعيت فرهنگي و ادبي در کشور ما بحث کنند. به خاطر اين که من فکر مي کنم، يگانه چيزي که در کشور ما فعلاً از نظر دولت افغانستان مفقود مانده است، حکم يک حلقه مفقوده را دارد، وضعيت فرهنگي و مخصوصاً وضعيت ادبي است. در گذشته در همين 27، 28 سال پيش از امروز ما انجمن ادبي داشتيم، انجمن نويسندگان افغانستان را داشتيم، انجمن هاي هنرمندان و سياستمداران به فعاليت مشغول بود و همچنين انجمنهاي ديگر.

اما متاسفانه اينگونه گردهمايي ها در افغانستان حلقه هاي مفقوده هستند. مخصوصاً به وضعيت ادبي هيچگونه توجهي نمي شود. نويسنده، شاعر و مترجم برخلاف هنرمندان ديگر مثل خواننده، کارگردان سينما و تئاتر نيستند، اينها آدمهاي انفرادي هستند. منظور اين است که يک شاعر براي ساختن يک شعر مثل يک خواننده احتياجي به يک ارکستر ندارد. يک نويسنده مي تواند داستاني بنويسد و مثل يک تيم فيلمساز احتياجي به تهيه کننده، کارگردان و فيلمبردار ندارد. با آنهم من فکر مي کنم که نويسنده، شاعر و مترجم به يک دستگاه نظارتي، يک دستگاه ياري کننده احتياج دارد. در کشورهاي ديگر براي هر دسته از اين هنرمندان انجمن هايي وجود دارد، براي نويسندگان، شاعران و مترجمان.

اينگونه نهادها يا ازطرف کساني تمويل مي شوند يا اين که دولتها خود ايشان را تحت پوشش قرار مي دهند. اما دولت افغانستان متاسفانه در مورد سينما، هنرتئاتر، به خصوص در مورد ادبيات بي نهايت بي توجه است. در اين راستا هيچگونه توجهي صورت نگرفته است.

دويچه وله: شما از انجمن هاي مختلف در گذشته گفتيد و وضعيت کنوني را در مقايسه با گذشته ارزيابي کرديد. اما ما در حال حاضر نويسندگان و فرهنگياني هم داريم که در سطح منطقه و حتي در جهان مطرح هستند. وضعيت ادبي را در ميان اهل ادب، اهل قلم و اهل فرهنگ چگونه مي بينيد؟

ناظمي: من وضعيت ادبي را هم در داخل کشور و هم در بيرون کشور بسيار شکوفاتر از هر زمان گذشته مي بينم. همان رقم که قبلاً عرض کردم، نويسنده و شاعر کارگردانهاي انفرادي هستند و مانند کارگردانهاي سينما به بازيگر و دکوراتور و ... احتياج ندارند. نويسنده درهر جايي که باشد، هم در داخل و هم در بيرون کشور به نوشتن مي پردازد. از اين جهت من با عقيده بعضي که مي گويند، ادبيات ما، شعر ما به بيراهه مي رود، موافق نيستم. من عقيده دارم که استعدادهايي که امروز در داخل کشور و بيرون از کشور وجود دارند، آثاري را مي آفرينند که جاي خود را در تاريخ خواهد داشت.

به دليل عدم وجود نظارت ادبي، برخي از اين آفرينشها آثار قابل اعتنايي نيستند؛ برخي ديگر آثار بسيار ارزشمندي هستند. شما به نويسندگاني که حتي در سطح جهان نيز مطرح شدند، اشاره کرديد. در اين زمينه به خصوص مي توان به دو نويسنده اشاره کرد که جوايزي دريافت کردند و آثار ايشان به زبانهاي مختلف ترجمه شده است. بر اساس نوشته هاي يکي از ايشان فيلمي هم ساخته شده است. من کار اين دو نويسنده ارزشمند را تقديس مي کنم و به آن ارزش قايل مي شوم. مقداري از کار اين دو به وطن ما، به سرزمين ما برمي گردد.

اما آثاري که آنها آفريدند، مربوط به ادبيات ما نيست. وقتي که ما درباره ادبيات يک زبان صحبت مي کنيم، مي گوييم ادبيات انگليسي، آلماني و يا ادبيات فارسي. ما به طور مثال در ادبيات فارسي فردوسي را داريم، مولانا را داريم، بيدل و حافظ را داريم. ديگر اينجا براي ما مطرح نيست که آيا اين شاعران نام برده تعدادي از ما هستند يا نه. آنچه که ايشان آفريدند، براي ادبيات فارسي آفريدند.

دويچه وله: يعني منظور شما از نويسندگاني مثل آقاي حسيني و آقاي عتيق رحيمي هستند؟

لطیف ناظمی، نویسنده ، شاعر وپژوهشگرمقیم آلمان
لطیف ناظمی، نویسنده ، شاعر وپژوهشگرمقیم آلمانعکس: DW / Rohullah Yasir

ناظمي: بله، از نظر ارزش ادبيات فارسي اين افراد کاري نکردند. ارزش کار اين دو به عنوان يک نويسنده است، به عنوان نويسنده اي از افغانستان. ايشان در ادبيات فارسي اثري برجاي نگذاشتند. البته جاي بسي افتخار است که نويسنده اي از افغانستان امروز نه تنها در فرانسه مطرح مي شود، بلکه بزرگترين جايزه فرانسه را مي گيرد. نوشته هاي نويسنده اي مثل خالد حسيني در اکثر کشورهاي جهان ترجمه مي شود.

دويچه وله: تاثيرگذاري فردي اين نويسندگان و ادبا در وضعيت فعلي چگونه است؟ فکر مي کنيد تاثيرات کم ايشان ناشي از اين است که نهادهاي پشتيباني از آنها وجود ندارد؟

ناظمي: من فکر مي کنم که وجود نهادهاي دولتي يا غير دولتي در کشور دو فايده دارد. شما از يک طرف مي بينيد که نظارتي در اين زمينه وجود ندارد. در گذشته دستگاه هاي نظارتي وجود داشت. منظور من نظارت به معناي سانسور نيست. سانسور به معناي يک ناظرسياسي است. اما نظارت يک امر ادبي است. منظورمن اين است که اثر به يک محقق، به يک دانشمند سپرده مي شود. او اين کار را از نظر مي گذراند و مي گويد که مثلاً اين اثر قابل چاپ نيست. اين به اين معنا نيست که شما از طرف يک دولت، بر پايه يک ايدئولوژي يا يک حکم سياسي اين اثر را سانسور مي کنيد. اما اگر در بيرون از کشور نهادهايي وجود داشته باشد که تشويق کنند، به چاپ کتاب بپردازند، از چاپ کتاب هاي بد جلوگيري کنند، کتاب هاي خوب و ارزشمند را به چاپ برسانند، وضعيت ادبي بهتر از وضعيت فعلي مي شود. امروز نويسندگاني هستند که خوب مي نويسند، شاعراني که خوب شعر مي گويند، اما متاسفانه امکان چاپ کتاب هاي خود را ندارند. اين يکي از بدبختي هايي حاکم در کشور ما است. دولت افغانستان اينقدر متوجه مسائل ديگر است که فرهنگ حتي دست چهارم و پنجم هم نيست، فرهنگ به مفهوم عام و ادبيات به مفهوم خاص کلمه. اين يکي از بدبختي هايي است که نصيب دولت افغانستان در اين هشت سال اخير و چند سال پيش از او هم شده بود.

دويچه وله: به نظرشما تاثيراين فضاي ادبي کنوني برروند اصلي وضعيت فرهنگي در آينده چيست؟

ناظمي: اين امر تاثير منفي خواهد داشت. من برايتان مي گويم نويسنده کارگردان انفرادي است، اثر خود را مي نويسد. هيچکس نمي تواند ازيک نويسنده نابغه اي بسازد و نويسنده نابغه اي را نابود کند. چنانچه بهترين شاعران و نويسندگان ما در گذشته از ابن سينا، ناصر خسرو تا فردوسي زير فشار حکومت هاي مختلف بودند، ولي آثار ايشان نابود نشد.

اما من مي خواهم بگويم که تاثير اين گپ، اينکه دولت توجهي به وضعيت ادبي نمي کند، بسيار منفي است. وضعيت ادبي در هر کشور محتاج به چتري است. چتري که نويسندگان را تحت پوشش قرار دهد، که زير اين چتر تشويق شوند، نظارت ادبي شوند، باهم گفت وگو و مفاهمه داشته باشند. در غير اين صورت نويسندگان و شاعران ما آدم هاي تنها، بدون نقد ادبي، بدون اثرگذاري و اثر پذيري خواهند بود. چنين وضعيتي متاسفانه در کشور ما حاکم است. شايد در آينده در اين مورد صحبت کنيم که مجموعاً وضعيت فرهنگي در کشور ما چگونه است.

دويچه وله: مي توانيد در اين مورد توضيحات کوتاهي بدهيد؟

ناظمي: دولت جديد در افغانستان دستاوردهايي داشته است، مثلاً در زمينه دموکراسي، آزادي بيان و آزادي اجتماعات. ولي يکي از بدبختي هاي ما در دولت جديد اين بوده که هيچگونه توجهي به وضعيت عمومي فرهنگ در کشور ما نشده است، فرهنگ اصلاً جدي گرفته نشده است. از همين لحاظ وضع فرهنگي در کشور ما بسيار آشفته است، اين را من بارها در کنفرانس هاي مختلف در داخل کشور گفته ام. اگر فرصتي باقي بماند، بسيار مستند دراين باره صحبت خواهيم کرد. من مثال کوچکي براي شما مي آورم، در قطعنامه اي که ما پس از پايان سميناري در مورد مولانا داشتيم، چندين فيصله به عمل آمد. به طور مثال خانقاه پدر مولانا در بلخ ويران شده است. مردم خشت هاي اين خانقاه را دزدي مي کنند و در کنار خانقاه براي خود خانه مي سازند. دريکي از فيصله هاي اين قطعنامه ما خواستار اين شديم که دولت يک کاري در اين زمينه بکند. ترميم و بازسازي اين خانقاه که مصرف زيادي ندارد. چرا اين کار را نکردند؟ در حالي که دولت و وزارت فرهنگ قبول کردند. نه تنها در اين مورد، بلکه همه مسائلي که در کنفرانس هاي ديگر هم فيصله مي شود، عملي نمي شود. اگر گروهي دلچسبي دارند، اشتياق و ميل براي کارهاي فرهنگي دارند، فرصتي به آنها داده نمي شود. براي اين امر اسناد و دلايل زيادي وجود دارد.

مصاحبه گر: سیدروح الله یاسر

ویراستار: مهرنوش انتظاری