1. رفتن به محتوا
  2. رفتن به مطالب اصلی
  3. رفتن به دیگر صفحات دویچه وله

"گوشه ای از وطن" علاء برای همیشه از دست رفت

اندرئا کاسیسکه / صفی الله ابراهیم خیل۱۳۹۴ آذر ۲۳, دوشنبه

کلید خانۀ پدرکلان و مادر کلان علاء در فلسطین محبوب ترین خاطره از وطن اش بود. اما او در سفر پر ماجرایش به سوی آلمان مجبور بود این کلید را به بحر بیندازد. کلید های شخصی او حالا تنها فیلم هایش اند.

https://p.dw.com/p/1HMyz
DW Kultur Serie Mein Stück Heimat - Alaa Khaled EINSCHRÄNKUNG mit Stern
عکس: Alaa Khaled

علاء الأطرش می گوید که برای خانواده اش، دوستانش، محل تولد و کار اش، خلاصه برای همه چیز اش دلتنگ شده است. علاء به عنوان یک سوریایی فلسطینی تبار احساس میکند که همزمان دو بار وطن اش را از دست داده است. پدر کلان و مادر کلان اش، که از جمع "پناهجویان سال های ۱۹۴۸" بودند، پس از تأسیس دولت اسراییل از ناصریه به سوریه فرار کرده بودند. علاء در یک کمپ پناهجویان در نزدیکی شهر حماة در غرب سوریه به دنیا آمد. او در مورد زندگی اش در سوریه می گوید: "همیشه احساس می کردم که موقتاً در آنجا بسر می برم"، زیرا در پاسپورت او نوشته شده بود ‹فلسطینی با اقامت موقت›.

او بعداً در یکی از نواحی دمشق، که بیشتر ساکنان آن فلسطینی بودند، بزرگ شد. با آنهم علاء با وطن اجداد خود ارتباط داشت. پدر کلان اش عکس ها و کلید خانۀ قدیمی شان در ناصریه را به وی داده بود. این میراثی بود که برای علاء و بسیاری فلسطینی های دیگر یک نیروی بزرگ نمادین به شمار می رود، که می گویند: "فلسطین برای ما مفکورۀ آزادی است".

"گوشه ای از وطن" علاء برای همیشه از دست رفت

علاء علاقه ندارد به یاد بیاورد که چگونه کلید خانۀ پدر کلان و مادر کلان و وسایل زیاد شخصی اش را هنگام سفر غیر قانونی از طریق ترکیه به یونان، از قایق به آب انداخته بود. از همین رو در تصویر بالا در این گزارش تصویر خانۀ والدین اش در دمشق به گونۀ سمبولیک انتخاب شده است. پدر علاء نیز می داند که "کلید خانۀ فلسطین" میراث خانوادگی بود که در آب بحر غرق شد، اما برای او مهمتر این است که فرزندان اش زنده اند.

DW Kultur Serie Mein Stück Heimat - Alaa Khaled EINSCHRÄNKUNG
علاء همزمان دو وطن اش را از دست دادعکس: Alaa Khaled

همچنان دو فیلمی که علاء در دمشق تهیه کرده بود، در امواج بحر ناپدید شدند. در این فیلم افرط گرایی انسان های به تصویر کشیده شده بود که نخست در برابر رژیم اسد مظاهره می کردند و بعد دست به سلاح بردند و بمب گذاری می کردند. علاء به خاطر این فیلم هایش در سوریه بازداشت شده بود. او نمی خواهد در این مورد حرف بزند و همچنان علاقه ندارد در مورد چشم دید های اش از خشونت های دو جناح، قطعات اسد و اپوزیسیون، سخن بگوید. علاء نگران خانواده اش است که هنوز در سوریه بسر می برد. او سه سال است که آنها را ندیده است.

آلمان بهشتی برای آوارگان؟

علاء در سال ۲۰۱۲ با دوست دختر اش حمرین، که کُردی است، نخست به لبنان و از آنجا به ترکیه فرار کرد. او می گوید "در آنجا نمی توانستیم زندگی کنیم، زیرا غیر قانونی بودیم". خانوادۀ حمرین قبلاً به آلمان رسیده بود. حمرین بعداً به تنهایی راه آلمان را در پیش گرفت. علاء بعداً به آنها پیوست که از آن زمان حالا دو سال گذشته است. علاء با خوشبینی می گوید: "من از آینده ترسی ندارم، من می خواهم از شانس هایم برای بهبود زندگی استفاده کنم". علاء و حمرین چندی پیش با هم ازدواج کرده اند و در اپارتمان کوچکی در شهر اسن آلمان زندگی می کنند. تقاضای پناهندگی آنها برای سه سال پذیرفته شده است، و آنها با آن راضی اند.

اما این وطن جدید طبعاً برای آنها "بهشت" نیست. از همین رو علاء فیلمی را که هم اکنون روی آن کار میکند، "بهشت آلمان" نام گذاشته است. او در این فیلم از فلسطینی ها و سوریای ها در مورد انتظارات و ناامیدی های شان پرسیده است. بسیاری از آنها از بوروکراسی و انتظار بی پایان در اینجا شاکی اند، شماری از آنها ترجیح می دهند به سوریه بازگردند، در صورتی که در آنجا صلح حکمفرما باشد.

حالا ظاهراً دامنۀ جنگ به اروپا هم رسیده است. پس از حملات تروریستی در پاریس علاء می گوید که ترسی ندارد که چرا فضا علیه پناهجویان در آلمان دگرگون شده است. او می گوید به آلمان باور دارد و در اینجا تجارب خوبی بدست آورده است، و می تواند تجارب اش در عرصۀ فیلم را در یک پروژۀ ویدیویی در دسترس نوجوانان در شهر دورتموند آلمان قرار بدهد.

DW Kultur Serie Mein Stück Heimat - Alaa Khaled EINSCHRÄNKUNG
علاء با جوانان هنگام یک ورکشاپ ویدیوعکس: Alaa Khaled

میان دلتنگی و آغاز جدید

علاء می گوید: "باوجود این طبعاً برای چیز های زیادی دلتنگ شده ام و اشتیاق فروان دارم که به وطن پدرکان و مادرکلانم به فلسطین بروم. این وطنم را هرگز ندیده ام". او که معمولاً عینک سیاهرنگ می گذارد و با کرتی چرمی خود شیک معلوم میشود، بیشتر زمانی می خندد که برایش دشوار باشد، و یکباره همه دلتنگی، اشتیاق و همه چیز های از دست رفته اش را نشان می دهد.

با آنهم علاء می خواهد در آلمان روی پا بایستد. او می خواهد فیلم بسازد و امیدوار است برای تولید فیلم های مستند اش در مورد پناهجویان، حمایت بدست بیاورد. بازگشت به سوریه برای او و همسرش یک گزینه نیست، زیرا به قول علاء، با وجود اشتیاق فراوان، یک زندگی صلح آمیز در سوریه مانند بهشت دور است.