1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

آیا پدرها هم می‌ ‌توانند "مادر" خوبی باشند؟

مریم انصاری ( رادیو دویچه وله)۱۳۸۶ اردیبهشت ۲۵, سه‌شنبه

آیا دوست دارید بچه دار شوید؟ اما اگر شغل خوبی داشته باشید که برایش کلی هم زحمت کشیده باشید‌، حاضرید بخاطر بچه دار شدن خانه نشین شوید، حتی برای مدتی کوتاه؟ ولی با این وقفه ممکن است دیگر هرگز شغل قبلی را بدست نیاورید!

https://p.dw.com/p/AYjb
بچه‌داری جرج بوش
آیا مثلا جرج بوش می‌تواتد "مادر" خوبی باشد؟عکس: AP

مشکل فقط قانون نیست

کشور آلمان به فکر اجرای قوانینی افتاده که به پدرها هم شانس ماندن در خانه و نگهداری از نوزاد و به مادرها امکان ادامه شغل شان را بدهد. آیا چنین تمهیدی را می‌پسندید؟

اینکه قوانین به‌نوعی تصویب بشوند که همیشه زنها بار اصلی نگهداری از فرزند را به دوش نکشند، در وهله‌ی اول به نظر خیلی ها مثبت می‌ ‌آید. اما اگر قضیه به همین راحتی بود، می‌ ‌شد امید داشت از همین فردا زنهای زیادی دست‌به‌کار بشوند، خانمهایی که اشتیاق بچه‌دارشدن یک طرف، و علاقه به شغل شان در بیرون از خانه طرف دیگر ذهنش را مشغول کرده است، زنهایی که حاضر نیستند بخاطر بچه حاصل یک دوره‌ی از زندگی‌شان را از دست بدهند.

مشکل اینجاست که اگر قوانین هم عوض بشوند، اما خیلی چیزها به‌سادگی عوض نمی‌شوند.

سؤال از چند پدر و مادر ایرانی

آیا پدرها هم می‌ ‌توانند "مادر" خوبی باشند؟ این سؤال را از چند پدر و مادر ایرانی پرسیدیم.

پدر ۵۲ ساله، ساکن نیویورک، مهندس ساختمان، دارای یک پسر دبیرستانی:

«به نظر من نمی‌توانند، برای اینکه نقشی که عموما به عهده‌شان گذاشته شده از نظر بیولوژیکی در تاریخ تا حالا، حداقل بیشتر دفاعی و حمله‌ای بوده و بخش به اصطلاح امنیت‌دهنده در خانواده داشته‌اند. این نقش با نقش اینکه بچه‌ها را بخواهند رشد بدهند،‌ که نیازمند یکنوع نقش داخلی‌ست، نقش مادری‌ست، اساسا متفاوت است.»

این پدر استناد می‌ ‌کند به الگوهای ده میلیون ساله، و ادامه می‌دهد:

«حتا قبل از اینکه ما آدم هم بشویم، بشر امروزی بشویم، این الگوها قبل از ما وجود داشته.»

آیا جامعه‌ی مدرن قادر به تعدیل این نقش هست، یا اینکه انسان امروزی باید در این یک مورد در حد بشر اولیه خودش را به‌دست طبیعت بسپرد؟

«این نقش را من نمی‌گویم که تعدیل نمی‌توانید بکنید، تا حد زیادی حتا می‌توانیم جاهایی تغییرش هم بدهیم. ولی آن چیزی که من گفتم به طور طبیعی بود، یعنی اگر ما به طور طبیعی رهایش کنیم. حالا اگر ما بیاییم یک قانونی، یک جامعه‌ای بسازیم که قوانین طبیعی را تغییر دهند، نمی‌گویم حالا خوب یا بد است، خب خیلی چیزها می‌شود بوجود آورد و خیلی چیزهای را هم می‌شود به‌دست آورد، ولی نمی‌دانم که دقیقا چه چیزهایی هم تغییر می‌کند.»

با پدر دیگری تماس می‌‌گیریم. مهندس انفورماتیک است. خودش و همسرش در تهران شاغل‌اند. یک دختر دوساله دارند. پدر جوان می‌گوید:

«حتما نباید زن این وظیفه را به‌عهده بگیرد، ولی هیچوقت آقایون نمی‌توانند جای خانمها را بگیرند. و یکی از دلایلش توی بچه‌هایی که از سینه‌ی مادر شیر می‌خورند این است که بزرگترین اسلحه‌ی مادر، پستان مادر است...»

ولی اگر قرار باشد همه چیز را به شیرخوردن نوزاد از پستان مادر منوط کنیم، پس اگر مادری تنها برای زمانی محدود بتواند به نوزادش شیر بدهد یا اصلا این کار را نتواند بکند، آنوقت تکلیف چیست؟ این پدر تاکید می‌کند که آنوقت پدر و مادر می‌توانند در سرپرستی از نوزاد شریک باشند. ولی نه بطور مساوی. او فقط به این رضایت می‌ دهد:

«۴۰ درصد به ۶۰ درصد دیگر حداکثرش می‌تواند باشد که وزنه‌ی مادر بخاطر فیزیولوژی‌اش سنگین‌تر است، اگر بخواهد مساوی باشد، برای بچه کم می‌آید.»

از مادری که اتفاقا مدتی طولانی شیر داده نظرش را راجع به این "وزنه فیزیولوژیک" می‌پرسیم و اینکه آیا این دلیلی برای سهم بیشتر مادر در نگهداری بچه یا کم‌نیاوردن بچه هست؟ می‌ گوید:

«نه! من فکر می‌کنم شیردادن نمی‌تواند... صرف شیردادن باعث بشود که رابطه‌ی خیلی عمیق و خاصی بین مادر و بچه برقرار بشود. چرا باید یک مادر همیشه محروم بشود از پیشرفت شغلی، از تحصیل، از حضور در اجتماع، بخاطر اینکه بچه دارد!»

به‌سراغ پدربزرگی در تهران می‌رویم که بار اصلی تربیت سه فرزندش را بردوش داشته و همسرش همیشه بیرون از خانه کار می‌کرده. از او سوال می‌کنیم، آیا پدرها می‌توانند "مادر" خوبی باشند؟

«نه! می‌دانید چرا؟ اگر بخواهیم آمار بگیریم، خب برخی از مردها کاملا می‌توانند. ولی وقتی ما می‌خواهیم یک تحلیل آماری بکنیم، باید حداقل درصدی که می‌توانند این کار را بکنند بالا باشد.»

این پدربزرگ خودش را یک استثنا می‌ داند. او معتقد است که همه‌ی مردها اینطوری نیستند و روی آنها نمی‌شود حساب کرد:

«اولا به علت اینکه آن احساس مادری را به آن شکل ندارند. یکی هم اینکه بچه‌داری یک هنر است برای مادر، یعنی هنری‌ است که مادر دارد و پدر آن هنر را ندارد.»

آیا این هنر را مردها هم می‌توانند بیاموزند؟ یا اصلا می‌خواهند بیاموزند؟ پدر جوانی ساکن آلمان که یک دختر سه‌ساله دارد از تجربه‌ی شخصی‌اش می‌گوید:

«من فکر می‌کنم که پدرها نمی‌توانند مادر خوبی باشند، کما اینکه مادرها هم نمی‌توانند پدر خوبی باشند، بخاطر اینکه هرکدام نقش مشخصی را بازی می‌کنند. ولی اگر منظور بزرگ‌کردن بچه است، من فکر می‌کنم یک پدر هم می‌تواند بهمان اندازه از عهده‌ی بزرگ‌کردن بچه بربیاید. بخاطر اینکه کافی‌ست بچه شیر خشک بخورد و شیر مادر مثلا بهش نسازد. و یک پدر می‌تواند همان کاری را بکند که یک مادر می‌کند. تجربه‌ی خودم همین بوده. دختر ما از دو‌ماهگی مثلا بیشتر با من بوده تا مادرش و تا بحال هیچ مشکلی نداشتیم.»

از مادری که عاشقانه پسر ۶ساله‌اش را سرپرستی می‌کند، کارش را هم دوست دارد و برایش انتخاب این یا آن ساده نیست، از احساسش می‌‌پرسیم و اینکه آیا پدرها هم می‌توانند... ؟

آهی میکشد و می‌گوید:

«آره. اگر بخواهند، چرا که نه! من اصولا مخالف این نظریه هستم که می‌گوید زن و مرد ذاتا در مورد پرورش فرزند باهم فرق دارند. من فکر می‌کنم همه چیز تربیتی و اکتسابی‌ست و حتا یک مرد هم اگر از بچگی تربیت بشود که بتوانند یکسری مسئولیت‌ها را بپذیرد، حتما می‌تواند.»

این سؤال را از پدر خبرنگاری در لندن می‌پرسیم. خودش در خانه کار می‌کند و همسرش بیرون. پسرشان دانشگاه را تمام کرده. "آیا پدرها می‌توانند ...؟"

با صدای بلند می‌خندد و بالاخره جواب می‌ دهد:

«البته که می‌توانند، چرا که نه! الان زندگی مدرن یکجوری شده که دیگر درخیلی جاها فرقی بین مادر و پدر از لحاظ کارکردن و از لحاظ مسئولیت و اینها نیست. آنها هم می‌توانند خیلی مامانهای خوبی باشند. البته این صحبت من مربوط به بعد از سه‌سال اول تولد کودک است. در آن سه‌سال اول مطابق همه تحقیقات روانشناسی و پزشکی و غیره ثابت شده که مادر جایگزینی ندارد و باید تنها کسی باشد که سرپرستی اصلی را دارد و پدر نمی‌تواند همان کاری را که او می‌کند انجام بدهد.»

و مادری که از همان اولین ماه ها پس از بدنیا آوردن نوزادش باید کار را شروع می‌کرده، چون تنها سرپرست خانواده بوده، ابتدا مکث می‌ کند، بعد به ‌آرامی می‌ گوید:

«سوال سختی‌ست. می‌دانید چرا؟ برای اینکه ممکن است خیلی از باباها سعی بکنند اینجوری باشند، ولیکن تمام تفاوتهایی که باباها با مامانها دارند، چه بیولوژیکی، چه منتالی، چه از نظر کار و از نظر روابط و از نظر نوع رابطه‌ای که با دیگران برقرار می‌کنند، همان تفاوت را توی رابطه‌ای که با بچه‌شان برقرار می‌کنند به نظرم دارند.»

می پرسیم آیا این تفاوتها ذاتی‌ست یا می‌شود مردها را هم طوری تربیت کرد که مثل زنها از پس بچه‌داری بربیایند؟ مادر دوباره به فکر می‌ رود و سپس ادامه میدهد:

«اگر یک شرایط مساوی وجود داشته باشد و با یک دوره‌ای، نه با یک دوره‌ی مثلا کوتاه فکر کند با یکماه، دوماه یا دوسال این قضیه تامین می‌شود، می‌تواند این فرهنگ را جابیندازد که مثل یک مادر خوب پدرهم بتواند پهلوی بچه باشد. ولی خب باید خیلی در فرهنگ مرد نسبت به زندگی، نسبت به بچه‌، نسبت به روابطش با دیگران و نسبت به احساس مسئولیتش نسبت به این قضیه تغییر بوجود بیاید. این تغییرات اگر بوجود بیاید و جامعه کمک بکند که اینجوری بشود، با بوجودآوردن امکانات برای زن و آزادکردن مرد که او هم در شرایط زن قرار بگیرد، از نظر نگهداری بچه، به نظر من شاید بیست‌سال دیگر این بحثهایی که من و شما با همدیگر داریم موضوعیت نداشته باشد.»

تداوم بحث

روانشناسان کودک و محققان اجتماعی چه می‌گویند؟ علم براستی چه چیزی را ثابت کرده؟ تجربه چه را نشان داده؟ آیا پدران می‌توانند نقش سنتی مادر را برعهده بگیرند، یا بهشت همچنان زیرپای مادران باقی خواهد ماند. این سؤالات را پی‌می‌گیریم. شما هم می‌ توانید با نظراتتان ما را یاری کنید.