1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

تفسیر: از پیروزی "امید" تو را چه حاصل!

جمشید فاروقی۱۳۹۴ اسفند ۱۰, دوشنبه

انتخابات به پایان رسید. پیروزی "امید" طبعا امید به بهروزی را افزایش داد. اما آنچه مردم به آن نیاز دارند، امید نیست، رهایی از همه آن‌چیزهایی است که باعث ناامیدی است. تفسیری از جمشید فاروقی، رئیس بخش فارسی دویچه وله.

https://p.dw.com/p/1I4HZ
عکس: Reuters/R. Homavandi

یک ضرب‌المثل یهودی می‌گوید: اگر تنها دو راه برای انتخاب وجود دارد، حتما راه سوم را برگزین! و این یک توصیه اخلاقی یا یک زیاده‌گویی فلسفی نیست، بلکه یک پند داهیانه است برای هنگامی که آدمی بر سر دو راهی قرار گرفته و هیچ یک از دو راه را خوش ندارد.

این ضرب‌المثل بهترین توضیحی است که ما برای بیان رفتار سیاسی مردم ایران می‌توانیم بیابیم. مردم ایران در انتخابات مجلس و خبرگان دقیقا راه سوم را برگزیدند.

دو گزینه دیگر، یکی تحریم انتخابات بود، که نه تنها ره به جایی نمی‌برد، بلکه به تسلیم کامل نیروهای اصلاح‌طلب ختم می‌شد و دیگری رویارویی با نیروهای محافظه‌کار و تندرو بود، که فرجامی ناروشن و شاید نامیمون به همراه داشت.

راه سومی که نیروهای اصلاح‌طلب و میانه‌رو در پیش گرفتند، تضعیف جناح محافظه‌کار بود. چنین بود که لیستی از مجموعه نیروهای اصلاح‌طلب، معتدل و نیروهای مستقل فراهم آوردند و نام این لیست را "امید" نهادند. و "امید" پیروز میدان شد!

پیروزی نیروهای اصلاح‌طلب و میانه‌رویی که پیرامون روحانی و رفسنجانی گرد آمده بودند، به ویژه در تهران، به طور همزمان بازتاب بلوغ سیاسی مردم کشور است. گرچه نیروهای محافظه‌کار همچنان در مجلس خبرگان از برتری کمی برخوردارند، اما هم اکثریت مجلس شورای اسلامی را به رقیب وانهاده‌اند و هم حیثیت‌شان به مخاطره افتاده است.

دموکراسی با مانع!

از دریچه دوربین خبرگزاری‌های خارجی آنچه در ایران روی می‌دهد، رنگ و بوی دموکراتیک دارد. مردم مستقیم به پای صندوق می‌روند و نمایندگان مجلس شورای اسلامی و خبرگان را برمی‌گزینند.

اما واقعیت این است که سیستم انتخابات در ایران به هر چیزی می‌ماند، مگر به سیستمی دموکراتیک. یک شیر بی یال و دم و اشکم است. شاید بتوان دموکراسی شریعت‌زده ایران را گونه‌ای دموکراسی با مانع نامید. و اگر با تقبل دشواری‌های فراوان موفق شوی به ته خط هم برسی، هم از نفس افتاده‌ای و هم متوجه می‌شوی که حرف آخر را همیشه کس دیگری می‌زند.

این موضوع که انتخابات در ایران نه آزاد است و نه عادلانه، چیزی است که به خزانه اطلاعات عمومی ایرانیان وارد شده است. حکایت انتخابات در ایران این گونه است: پس از نام‌نویسی نامزدان، "مراکز مسئول" گذشته و آینده هر نامزدی را با وسواسی باورناکردنی می‌کاوند و پس از مطالعه دقیق پرونده‌های آشکار و پنهان یکایک آنها، شماری را از ناکرده‌های خود پشیمان می‌کنند. سپس نوبت به "آزمون میزان وفاداری" نامزدان می‌رسد. کسانی که ذره‌ای در وفاداری‌شان به "ولایت" شک و شبهه‌ای باشد، از لیست وفاداران به نظام حذف می‌شوند. اما در این زمانه وفاداری هم کفایت نمی‌کند و نامزد باید در کلیشه‌های برآمده از محاسبات سیاسی شورای نگهبان نیز بگنجد. نامزدان نام‌آشنا حذف می‌شوند. چند تنی هم اگر می‌مانند، برای حفظ آبرو است. پس از کوچک و کوچکتر شدن لیست‌ها و پس از هفته‌ها صبر و انتظار، لیست نهایی نامزدان اعلام می‌شود. هنگامی که چند روزی بیشتر به انتخابات نمانده و فرصت چندانی برای کارزار انتخاباتی باقی نیست.

نامزدان هم نه برنامه‌ای روشن و تدوین شده دارند و نه نیازی به چنین امری حس می‌کنند. ترجیح آنها این است که با پخش غذای مجانی یا حتی با ساختن ترانه کارزار انتخاباتی را به خوبی و خوشی برگزار کنند. شورای نگهبان هم این بار سنگ تمام گذاشت و حتی نوه "امام خمینی" را نیز مشمول عنایات خود قرار نداد. کار به جایی رسید که در برخی از حوزه‌های انتخاباتی، تعداد نمایندگان برابر بود با تعداد کرسی‌ها.

دکتر جمشید فاروقی رئیس بخش فارسی دویچه وله.
دکتر جمشید فاروقی، رئیس بخش فارسی دویچه وله

اما همین کاستی‌ها نیز از همت مردم برای رفتن به پای صندوق‌ها نکاست. و از آن گذشته، در برخی از حوزه‌ها نماینده‌ای نماند که در لیست "امید" بگنجد. شورای نگهبان کار را چنان مدیریت کرده بود، که عملا حالی برای غافلگیر کردن و مجالی برای غافلگیر شدن نماند.

امید در اضطرار

به‌رغم همه محدودیت‌ها مردم با رای خود پیام خود را آشکار و شفاف اعلام کردند. پیامی که اگر محافظه‌کاران را گوش شنوایی باشد، هم موجب طول عمر می‌شود و هم باعث ثبات بیشتر کشور.

به واقع ایرانیان در غافلگیر کردن از مهارت بسیاری برخوردارند. مثل همین انتخابات مجلس و خبرگان. با یک تیر دو نشان زدند. هم شماری از نیروهای اصلاح‌طلب و معتدل را برگزیدند و هم مانع از ورود شماری از نمایندگان تندرو شدند. اما پیام برآمده از موفقیت "امید" چیست؟

مردم ایران نشان دادند که سیاست تندروها را برنمی‌تابند. آنها نشان دادند که دوره سیاست خارجی تحریک‌آمیز به سر رسیده است. آنها نشان دادند که خواهان گشایش فضای سیاسی و تنش‌زدایی در مناسبات دولت و جامعه هستند. و مهم‌تر از همه نشان دادند که از تجربه تلخ و دردناک ناشی از بی‌ثباتی سیاسی در کشورهای سوریه، عراق و افغانستان بسیار آموخته‌اند و حاضر نیستند بی‌گدار به آب بزنند. تمام این آموزه‌ها باعث بی‌تفاوتی سیاسی‌شان نشده است، بلکه بر شجاعت مدنی‌شان افزوده است.

"امید" پیروز شد. حال باید امیدوار بود که جامعه هم از این پیروزی نصیبی ببرد.