1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

تقطیر و تعادل در کلام و موسیقی • گپی با اعضای کیوسک

۱۳۸۹ آبان ۲۸, جمعه

گروه کیوسک در این روزها سرگرم برگزاری چند کنسرت در شهرهای مختلف اروپاست. این کنسرت‌ها از شهر کلن آلمان آغاز شده. اعضای گروه در گفت‌وگو با دویچه وله از آلبوم جدید، فرایند "تقطیر" و تغییر سبک و رنگ‌آمیزی گروه می‌گویند.

https://p.dw.com/p/QD9E
عکس: Kiosk

دویچه وله: می‌خواستم از همین چهارمین آلبوم شروع کنیم و اسم آن: "سه تقطیره". تقطیر جدا کردن ناخالصی‌های یک چیز و شاید بهتر است بگوییم رسیدن به نوعی شفافیت است. در فرایند سه با تقطیر شدن کیوسک، فکر می‌کنید چه ناخالصی‌‌هایی جدا شده است؟

آرش سبحانی: شاید جور دیگری باید تعبیرش کنیم. تعبیرش شاید به پختگی رسیدن باشد یا به درجه‌ای از خلوص رسیدن. شاید یک چنین چیزی باشد. یعنی من فکر می‌کردم اگر ما بتوانیم به جایی برسیم که جسارت و امکانات این را داشته باشیم و واقعاً بتوانیم از لحاظ تکنیکی یک آلبوم را زنده ضبط کنیم، جایی‌ست که من فکر می‌کردم، یعنی خیلی امیدوار بودم که زودتر این اتفاق بیافتد و در آلبوم چهارم دیدیم که این شرایط به‌وجود آمده است. یعنی از لحاظ کل صدای باند و هماهنگی بین بچه‌ها، رسیده بودیم به جایی که من فکر کردم این همان چیزیست که با همدیگر قرار گذاشته بودیم این کار را بکنیم. چون آلبوم چهارم‌مان هم بود، فکر کردیم سه بار حداقل تا به ‌حال تقطیر شدیم که جسارت این کار را داشته باشیم. فکر می‌کنم بیش‌تر در رابطه با موسیقی بود، بیش‌تر از لحاظ خلوص موسیقایی بوده.

بشنوید: گپی با اعضای کیوسک درباره آلبوم جدید و گرایش‌های تازه در سبک گروه

اسم سه تقطیره اصلاً ایده‌ی کی بود؟

آرش سبحانی: پیشنهاد من بود...

شهروز مولایی: همان اول که آرش پیشنهاد داد، من شخصاً همین چیزی که آرش گفت به ذهنم آمد که دقیقا دارد مفهوم این آلبوم ما را می‌رساند. برای این که واقعا حس کردیم که الآن جایی هستیم که می‌توانیم اجرای زنده‌ای از گروه را ضبط کنیم و انتشار دهیم. آن سه آلبوم می‌شود گفت تجربیاتی بود که هی پخته‌تر و پخته‌تر شده بود و وقتی آرش سه تقطیره را مطرح کرد، فکر کنم همه یکهو به مفهومش پی بردیم و خیلی راحت قبولش کردیم. این دفعه دیکتاتوری نبود (خنده).

Flash-Galerie iranische Band Kiosk
عکس: Kiosk

اردلان جان، طرح آلبوم هم مثل آلبوم قبلی از توست. از همون اول این طرح به ذهنت رسید یا طرح‌های دیگری هم مد نظرت بود؟

اردلان پایوار: آرش و احمد کمک کردند ایده را کامل کنیم، ولی طرح آن را من دادم. اولش البته قرار بود که یک عکسی باشد... یک بطری باشد که این طرح هم روی بطری چسبیده باشد و از آن عکس بگیریم و پشت صحنه که ما در حال زدن هستیم. یک چیزی شبیه اجرای زنده باشد. ولی به این نتیجه رسیدم که بهتر است آن را ساده نگه داریم؛ این که همین جوری فقط یک بطری آن وسط باشد.

در کارهای "کیوسک" کلام همیشه به نظر من نقش مهمی دارد. سازبندی گروه الآن عوض شده، خیلی آرام‌تر شده. فکر می‌کنید که این قالب یا بستر مناسب‌تری است برای کارهای کیوسک و اشعار کیوسک؟

آرش سبحانی: قطعا فکر می‌کنم سوای این آرام‌ترشدن و فضا را لطیف‌تر کردن، که حالا یک مقدارش به خاطر تجربیات ماست در این چند سال که علائق‌مان شکل گرفته است و یک مقدارش هم فکر می‌کنم به خاطر این است که اولش که ما شروع کردیم چون در قالب بلوز بود و ما دنبال فرمی بودیم که راحت‌تر بتوانیم کلام فارسی را روی آن بنشانیم و بلوز خب ساده بود و این امکان را به ما می‌داد. اما یواش یواش همین جوری که تقطیر شدیم و پخته‌تر شدیم، یاد گرفتیم حالا چه ملودی‌هایی را می‌توانیم بیاوریم که با کلام فارسی نزدیک‌تر باشد و هم ملودیک‌تر باشد. یعنی هم روی فرم قضیه موسیقی کار کنیم و هم به کلام ضرر نزده باشیم. این‌ها با همدیگر شروع کردن به یک بالانس یا تعادل رسیدن که من فکر می‌کنم این هم بی‌تاثیر نبوده.

از علی می‌پرسم که تو از همان اول همراه کیوسک هستی، خودت چه احساسی داری؟ حس می‌کنی که یک جورایی موسیقی آرام‌تر است و مناسبتر با کلام و هماهنگ با سلیقه‌ی تو؟

علی کمالی: به نظر من کیوسک یک گروهی است که خودش رسید به اینجا و به این فرم صدا. کلاً خود آدم هم روز به روز سلیقه‌ی موسیقی‌اش عوض می‌شود. همه چیز، حتی محل زندگی‌اش و آدم‌هایی که با آن‌ها معاشرت می‌کند تاثیر می‌گذارند روی سلیقه‌ی زندگی‌. ولی این که کیوسک این جوری شد، یکهو پیش نیامد. خیلی به تدریج بود. ذره ذره تغییر کرد و الان این فرم را دارد. تجربه‌ای است که الآن همه داریم از آن لذت می‌بریم و این که حالا تجربه‌ی خوبی‌ست. فکر می‌کنم خودمان که راضی هستیم، حالا ممکن است تجربه‌ی بعدی یک چیز دیگری باشد. ولی این چیزی بود که خودش کشیده شد به این سمت.

کلام کیوسک کلا گلایه و شکوه و گله هست. و یک عنصری که الان از لحاظ موسیقی اضافه شده سازهای بادی است. برای نمونه کلارینت است و موسیقی کلزمر که آن هم ضجه و مویه است، ولی ضجه و مویه خیلی لطیف و قشنگ. یعنی یک چیز خاصی دارد. اتفاقی به این ترکیب رسیدید که این ناله و مویه موسیقیایی به کلام گله‌مند کیوسک می‌رسد یا این که از اول فکر شده بود و یا واقعا یک اتفاق بود؟

آرش سبحانی: ما در آلبوم قبلی‌مان هم دوست داشتیم کلارینت استفاده کنیم. متاسفانه به دلیل زمانی و شرایط و محدودیت‌هایی که داشتیم، نشد این کار را بکنیم. یعنی همین که تو می‌گویی واقعاً نق زدن است، از آلبوم دوم به بعد ما مثلا از ویلون استفاده کردیم و آکاردئون اضافه کردیم و همین جوری هی به سمت آن موسیقی رفت و درست می‌گویی کلزمر هم یک حالت نق زدن دارد، موسیقی کولی‌ها هم همین طور. و خب در آلبوم سوم ما توانستیم، یعنی این امکان پیش آمد که با یک نوازنده‌ی کلارینت همکاری کنیم و به موسیقی ما اضافه شد.

هم در آلبوم سوم و هم در آلبوم چهارم این موسیقی کولی‌ها نقش بازی می‌کند. از شهروز می‌پرسم: تو چندین سال است که خارج از ایران زندگی می‌کنی، بچه‌های دیگر هم همین طور. کشف موسیقی کولی‌ها چیزی بوده که در خارج از کشور اتفاق افتاده و تجربه‌ی زندگی، حالا نمی‌گویم کولی‌وار، ولی زندگی و تجربه آوارگی در غربت است یا این که از ایران هم به این موسیقی علاقه داشتی؟

شهروز مولایی: نه، من شخصا در ایران خیلی با این موسیقی آشنایی نداشتم، ولی اینجا هم بیش‌تر از طریق آرش و اردلان که بیش‌تر روی موسیقی کار می‌کردند آشنا شدم. ولی وقتی ملودی‌ها را می‌شنیدم، احساس می‌کردم که انگار موسیقی فولکلور خودمان است و یک چیز ریشه‌ای توی آن حس می‌کردم و وقتی باهاش شروع کردم به زدن، خب موزیک چیبسی (کولی) یا کلزمر خیلی درامینگ ندارد. یعنی اگر دقت کنیم، بیش‌تر سازبندی‌های گیتار و ملودیک است. ولی وقتی خودم آن را شروع کردم، خیلی دنبال این نرفتم که خب چی می‌زنن. چون واقعا درامینگ خاصی روی این سبک وجود ندارد و تقریبا همه‌اش شده چیزهایی که خودم روی آن امتحان کردم و نشست روی آن و مدام با همدیگر مشورت کردیم و برای همه فرستادیم و دیدیم آره، دارد صدای خوبی می‌دهد. من فکر می‌کنم الآن تمایزی که دارد این است که نمی‌شود گفت که صددرصد شبیه آن است؛ کاملا شبیه آن نیست. برگرفته از آن هست، ولی دارد صدای خودش را می‌دهد.

صحبت ساز بود. اتفاقا از ساز گیتار گفتی. در کارهای قبلی‌تان همیشه دوتا گیتار داشتید، خب الآن یک گیتار دارید. پارت آن یکی گیتار را الان چه جوری تقسیم کردید اصلا؟

آرش سبحانی (با خنده): هر دوتا را من می‌زنم دیگر. نه، ما اگر فضایش باشد و بتوانیم، دوست داریم دوتا گیتار داشته باشیم خیلی جاها. اگر فرصتش باشد. ولی سازبندی‌ها یکجوری شد که اگر دقت کرده باشی، ملودی‌ها همه‌اش گیتار سولو می‌زد. همین جوری پخش شد و آکوردئون و ویلون خیلی دارند بیش‌تر از سولو می‌زنند. یعنی سولوها پخش شد بین گیتار و آکوردئون و ویلون. و موقعی که گیتار دارد سولو می‌زند، بچه‌ها جایش را پر می‌کنند. یک بالانس جالبی‌ست به نظر من. یعنی همین که شهروز می‌گوید، صددرصد مثل آن نیست و صددرصد مثل این هم نیست. یعنی نه راک است نه چیبسی. ولی مدام دارند بچه‌ها جای‌شان را عوض می‌کنند و به صورت شناور جای همدیگر را پر می‌کنند.

کنسرت کیوسک در کلن، ۱۶ نوامبر
کنسرت کیوسک در کلن، ۱۶ نوامبرعکس: DW

انگار که بعضی از بچه‌ها تقلب هم می‌کنند، چون من روی سن ورقه‌هایی دیدم که روی آنها آکوردها نوشته شده بود...

علی کمالی: راستش یکی دوتا آهنگ است که به قول بچه‌ها آکورد‌هایش مگسی‌ست (خنده). مثلا این آهنگ "عشق سرعت" را ما الان پنج سال است که داریم زنده اجرا می‌کنیم و تو استودیو هم رکوردش کردیم. ولی آهنگ‌هایی هست که آدم حفظ نمی‌شود و تقلب باید بکند. حقیقتاً یک دانه است. دوتایش برای زاپاس است. (خنده). البته یک آهنگ دیگر هم که اردلان نوشته، آهنگ "چرخش پوچ"، آن هم آکوردهایش خیلی زیاد است. همیشه اردلان و تارا با همدیگر مسابقه دارند که کی آکورد سخت‌تر می‌زند. اگر آهنگی از اردلان و تارا بیاید، حتما ما باید تقلب داشته باشیم. ولی از آهنگ‌های قدیمی، همان "عشق سرعت" است فقط.

یکی از آهنگ‌هایی که توی آلبوم هست آهنگ "شب بود، بیابان بود" است که فریدون فرخ‌زاد خوانده. این جریانش چیه، از کجا تو دوباره احیایش کردی؟

آرش سبحانی: ما خیلی دوست داشتیم آهنگی از شادروان فرخ‌زاد اجرا کنیم به عنوان ادای دین به این هنرمند. یعنی ما اصولا دوست داشتیم آهنگی اجرا کنیم از هنرمند‌ان قدیمی و خوب، فرخ‌زاد توی لیست‌مان در صدر قضیه بود و این آهنگ را قبلا اجرا کرده بودیم، بین خودمان به صورت تمرینی، و دیدیم صدا خوب می‌دهد و بعد ازاین ویلون اضافه شد، فکر کردیم موقعش است دیگر.

پرسش بعدی من این است که دیکتاتوری چه جوری آمده وسط؟ یادم هسست در دایی جان ناپلئون یک صحنه است که "مش قاسم" گفت آقا تفنگ گذاشت روی سینه‌ی ما و گفت: "اعتراف کن، ما هم اعتراف کردیم". حالا این هم سبک آرش بود؛ گفت: آقا من این را می‌خواهم، هر جور شده بزنم؟

علی کمالی: راستش ۹۰درصد این جوری بود. ولی تفنگ نبود دیگر. ما از ترس‌مان تفنگ را درنیاورده، گفتیم چشم.

گروه "کیوسک" همان طور که گفتید واقعا یک پروسه بود که الان به اینجا رسیده. واکنش تا الان چه جور بوده؟ چون سبک‌تان عملا عوض شده یکجورهایی، یعنی با آن راک و بلوزی که بوده و آن بارسنگین گیتار حداقل، الان واقعا به یک سمت دیگری دارد می‌رود. فیدبک‌ها تا الان چه طور بوده، مردم راحت پذیرفتند یا این که مثلا خیلی ایمیل برایتان می‌آید که می‌گویند نه، ما آن سبک را بیش‌‌تر می‌پسندیدیم؟

آرش سبحانی: اولا ما هنوز المان‌های زیادی از آن کارهای قدیمی را که در آن‌ها موفق بودیم و خوب صدا می‌داد و راحت بودیم را نگه داشته‌ایم. مثلا آن آهنگ فیس بوک کاملاً توی آن سبک می‌نشیند. یکی این است. دوم این که من حقیقت‌اش هیچ کامنت منفی تا حالا نگرفتم و فکر می‌کنم که مخاطب‌های ما هم با ما بزرگ شده‌اند توی این چند سال. یعنی فرض کنید ما آمدیم اول بلوز ارائه دادیم و کمی فضا باز شد و یکسری کارهای دیگر، و کمی کارها متنوع‌تر شدند، الان فکر می‌کنم آن‌هایی که کیوسک را دوست داشتند، خیلی راضی به نظر می‌آیند و خیلی آدم‌های جدیدتری هم علاقه‌مند شدند به خاطر همین صدای نو.

مصاحبه‌گر: شهرام احدی

تحریریه: علی امینی