1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

تك مضراب / گفتگو با خودم

اسكندر آبادى۱۳۸۵ تیر ۹, جمعه

سلامی چو بوی خوش آشنايی / مهّيج مثه فيلم‌های جنايی!... تك‌مضرابچی اين‌بار گفتگو با خودش را "حافظانه" كرده است، از جمله مثل حافظ برای خال هندوی آن ترك شيرازی، بذل و بخشش می‌كند، اما نه "سمرقند و بخارا" را، بلكه "دل و دست و سر و پا"ی مبارك خود را...

https://p.dw.com/p/A6Jj
عکس: valstra

- اين بار چی آوردى؟
- باز از نيمگو شعر آوردم.
- نيمگو راستی چی بود؟
- از هر بيت نصفش فقط مال خودشه.
- خوب بفرما!


- سلامی چو بوی خوش آشنايی
- مهّيج مثه فيلم‌های جنايی.

- اگر غم لشكر انگيزد كه خون عاشقان ريزد،
- خودش هم در همان خونابه ها يك روز ميليزد.

- اگر آن ترك شيرازی بدست آورد دل ما را
- تقاضا می‌كنم از او رواديد اروپا را.

- ای كه پنجاه رفت و در خوابی
- اين چه خوابيست سرخ يا آبای؟

- اگر داری تو عقل و دانش و هوش
- حديث و آيه از هركس مكن گوش.

- هرچه ميخواهد دلِ تنگت بگو
- ليك پشت سر بگو نه روبرو.

- محتسب مستی به ره ديد و گريبانش گرفت
- گفت: تنها ميخوری ناكس به ما آدرس بده.

- مرو ای گدای مسكين در خانه ی علی زن
- كه علی هزار سال است از اين ميانه رفته.

- ای دوست بيا تا غم فردا نخوريم
- زيرا غم امروز به حّدِ كافيست.

- رسيد مژده كه اّيام غم نخواهد ماند
- گمان من همه اين است كم نخواهد ماند.

- سعديا مرد نكونام نميرد هرگز
- پس چرا حّق زن نيكنشان خورده شود؟

- نخست موعظه‌ی پير می‌فروش اين ست
- كه از مصاحب ناجنس احتراز كنيد.

- ده، اين آخری كه از خودت نبود؟
- حقيقت كه داشت، حقيقت مال من و تو نيست.
- حالا شعار نده، پيش از آن كه در اشك غرقه شوم چيزی بگو!
- باشه تا برنامه‌ی بعدی.



تك مضراب


- چه قدر به حافظ اشراف داری؟
- اشراف كه نميدونم چیِه، ولی اتفاقاً ميخواستم اين بار برنامه را حافظانه كنم. يه چيزی مثل پرسش و پاسخ.
- خوب بفرما!


- چرا حافظ گفته: در كار خير حاجت هيچ استخاره نيست؟ مگر در كار شر هست؟
- نه بابا، می‌خواسته سر اونهايی كه ميخواهند كار شر كنند را الكی به يه چيزی گرم كنه.

- تفسير اين مصرع چیِه كه: ديو بگريزد از آن قوم كه قرآن خوانند؟
- يه خورده بخون معلوم ميشه.

- حالا اين مصرع را معنی كن:
ما در پياله عكس رخ يار ديده‌ايم
ای بيخبر ز لّذت شرب مدام ما
- يكی ميگفت: چون حافظ به فرهنگ عامه توجه زياد داشته، فحشهای اونها را توی شعرهاش آورده كه ثبت بشند. يكی از اون فحشها مادرپياله است. بعدها ما و در و پياله را اشتباهاً جدا نوشتند.

- حافظ گفته: زاهد ظاهرپرست از حال ما آگاه نيست
- زاهد باطن‌پرست هم همچنين.

- اين غزل را برای كجا گفته:
شاهدان گر دلبری زينسان كنند
زاهدان را رخنه در ايمان كنند.
- خوب برای شهر زاهدان ديگه.

- خوب. حالا شاطر عباس صبوحی:
- ده، مگر قرار نشد اين بار برنامه حافظانه باشه؟
- آخه شاطر ميگه:
اگر آن ترك شيرازی بدست آرد دل ما را
به خال هندويش بخشم دل و دست و سر و پا را
من ار چيزی ز خود دارم به خال دوست می‌بخشم
نه چون حافظ كه می‌بخشد سمرقند و بخارا را.

- يكبارگی پا تو كفش همه‌ی مقّدسات ما بكن ديگه!
- باشه برای برنامه‌ی بعدی.