1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

تنش يا جوشش در روابط اروپا و امريكا

اسكندر آبادى۱۳۸۳ اسفند ۱۰, دوشنبه

با بازگشت رئيس جمهور امريكا از سفرش به اروپا، شايد رابطه دو قاره ديگر موضوع سرمقاله بيشتر روزنامه ها و مجله ها نباشد. اما به راستی رابطه اروپا و ايالات متحده به كدام سمت و سو ميرود؟

https://p.dw.com/p/A5Oe
عکس: AP

هنگامی كه حدود يك ماه پيش وزير امور خارجه امريكا به اروپا آمد، كسی گمان نميكرد كه او عملا مقدمات ديدار رئيس جمهورش از اروپا را فراهم ميكند. كانداليزا رايس برای ايراد سخنرانی اصلی خود در رابطه با تنشها و جوششهای امريكا و اروپا، پاريس را برگزيده بود. بياد داريم كه فرانسه جدی ترين مخالف در مسئله حمله ايالات متحده به عراق بود. رايس در سخنرانی خود دست آشتی به سوی اروپاييان دراز كرد و تاكيد ورزيد كه امريكا آماده است همراه با اروپاييان اهداف و اصول مشترك مردم‌سالارانه و آزاديخواهانه را دنبال كند. رئيس جمهور فرانسه نيز در پاسخ، شرايط ديپلوماتيك پيشين را امری گذرا دانست و به جای انتقاد از امريكا و پرسش در باره زمان خروج نيروهای اين كشور از عراق، برگزاری انتخابات در آن كشور را ستود و بر همكاريهای پربار اروپا و امريكا در كوزوو و هائيتی و افغانستان تاكيد ورزيد. اما آيا به راستی سياست امريكا در برابر اروپا تغيير كرده و بوش ميخواهد تكروی را كنار گذارد و همزيستی و همفكری با اروپاييان را پيش گيرد؟ آنچه مسلم است، بوش از قرار دريافته است كه اگر دست همكاری به سوی اروپا دراز كند، هيچكس دست او را رد نخواهد كرد.

با آمدن جرج بوش به اين سوی اقيانوس اطلس و سخنرانی او در مركز اداری اتحاديه اروپا در بروكسل، حدس و گمان و تحليل و تفسير درباره هدفها و خواستهای او موضوع اصلی رسانه های همگانی سرتاسر اروپا شد. در حالی كه برخی از اين رسانه ها در كتاب روابط اروپا و امريكا برگ تازه ای سراغ ميگرفتند، بخش بزرگی از آنها جهت احتياط را پيشنهاد ميكردند. برای نمونه روزنامه آلمانی ”دی ولت“ چاپ برلين در اين باره نوشت: ”جورج بوش با صراحت بی سابقه و لحنی كاملا دوستانه و همكاری خواهانه با ملتهای اروپا سخن گفت. او نه تنها اعضای پيمان ناتو و اتحاديه اروپا را طرف خطاب قرار داد، بلكه در صدد جلب دوستی آنها و فرد فرد مردم اروپا و همه جوامع اروپايی برآمد. وی به ويژه بر تلاش برای جلب دوستی مردم و جوامع اروپايی كه تا كنون كمتر در گفتار و رفتار او ديده شده بود، تاكيد ورزيد.“

گفتنی است كه پيش از بوش، هيچيك از روسای جمهور امريكا از سازمانهای اتحاديه اروپا در بروكسل ديدن نكرده بودند. اين ديدار بوش نشانه اهميتی بود كه كاخ سفيد از مدتی پيش برای اتحاديه اروپا قائل شده است. اما در مقايسه روزنامه انگليسی ”ديلی ميرور“ چاپ لندن لحن ديگری داشت. گزارشگر اين روزنامه نوشت: ”علت سردی استقبال از رييس جمهور امريكا در بروكسل، فقط برف و سرمای زمستان نبود، برای از بين بردن فاصله و برودت در روابط امريكا و اروپا، كه بخاطر جنگ جورج بوش با عراق بوجود آمده، چيزی بيش از كلمات محبت آميز لازم است. بهتر از حرف در شرايط كنونی اين خواهد بود كه بوش قول دهد كه انديشه حمله نظامی به ايران يا سوريه را در دستور كارهای خود نگنجاند. گذشته از آن، اروپاييان از امريكا انتظار دارند در زمينه حفظ محيط زيست، همكاری بيشتری از خود نشان دهد. آنان خواستارند كه بوش قول جدی دهد كه امريكا به آلوده كردن محيط زيست و هوا پايان خواهد داد. بديهی است كه نزديك شدن دوباره امريكا و اروپا به يكديگر، امری است مهم، ولی دو صد گفته چون نيم كردار نيست.“

جالب اين است كه در كشاكش تنشهای ميان اروپا و امريكا انگليس متحد سرسخت ايالات متحده بود. با اين همه از آلمان كه جانب ديگر قضيه به ويژه در مسئله عراق را داشت لحنهای ملايمتری شنيده و خوانده شد. برای نمونه روزنامه ”فرانكفورتر آلگماينه تسايتونگ“ در اين باره چنين آورده بود: ”بديهی است كه در آينده هم بين امريكا و اروپا در زمينه روشها و اولويت ها تنشهايی پديد خواهد آمد، برای نمونه در مورد ايران، جهان غرب با آزمايشی تازه روبرو است ولی اين مسئله با وجود حساسيت و اهميت جدي، بی گمان موضوع تعيين كننده نيست، بلكه مهم آنست كه آيا امريكا واقعا حاضر است شريكان و متحدان خود را بطور شايسته در تنظيم برنامه كارهای مربوط به هر دو سوی اقيانوس اطلس، يعنی اروپا و امريكا، مشاركت دهد و بزودی برای آنها نقشی همراه با نفوذ قائل شود يا نه؟ تنها در آن صورت اروپا هم بايد بسهم خود ديدگاه ها و مصالح امريكا را در نظر بگيرد و هنگامی كه بوش آزادی و دمكراسی را شروط اصلی صلح ميخواند، از او كناره نگيرد.“

روزنامه فرانسوی ”لا تريبون“ چاپ پاريس در همين زمينه چنين نگاشت: ”بنظر ميرسد كه رهبران سياسی اروپا مقهور جاذبه لطف و ظرافت دو شخصيت طراز اول امريكا، يعنی وزير خارجه، خانم كاندوليسا رايس و سپس رييس جمهور امريكا جورج دبليو بوش شدند و بايد هم چنين ميشد، زيرا تلاش آشكاری كه اكنون از سوی امريكاييها برای تحكيم روابط خود با اروپاييان انجام ميگيرد، شايسته آنست كه مورد قدردانی قرار گيرد. هر دو طرف ميتوانند از آشتی و دوستی با يكديگر سود ببرند، شايد اروپاييان بيش از امريكا. قهر كردن با تنها ابرقدرت باقيمانده در جهان، به سود اروپا نيست، به ويژه از آن جهت كه امريكا براحتی ميتواند آسيا را جانشين اروپا سازد.“

نمونه هايی كه آورديم، همه حاكی از آنند كه اروپا بر خلاف سازی كه تا كنون ايالات متحده كوك كرده بود، به هيچ رو آهنگ جدايی نمينوازد. برعكس گويی اروپاييان منتظر رفتار دوستانه دولتمداران امريكا بودند. چه دليلی برای اين ادعا بهتر از اين كه هيچكدام از سياستمداران اروپايی در برابر سخنان رايس و بوش ترديدی اظهار نكردند و سخت بر نكته های مشترك دو طرف، تاكيد نمودند. نمونه اين هدفها و ديدگاه های مشترك سياست دو طرف در برابر سوريه است. هم اروپاييان و هم امريكاييها سوريه را زير فشار قرار داده اند كه نيروهای خود را از لبنان خارج كند.

در بازسازی افغانستان نيز از قرار اختلافی ميان دو طرف وجود ندارد. آنچه در اين ميان ميتواند محك نزديكی يا دوری امريكا و اروپا قرار گيرد، مسئله اتمی ايران است. در اين زمينه هم انگليس كه متحد اصلی امريكا در اروپا به شمار ميآيد و هم آلمان و فرانسه كه تا كنون در تنشهايی با ايالات متحده بوده اند، همصدا از فشارهای سياسی بر سردمداران ايران جانبداری ميكنند ولی دولتمداران امريكايی با وجودی كه ديگر به گونه گذشته از حمله نظامی به ايران سخن نميگويند، ولی هنوز همرايی خود با اروپايان را در اين زمينه اعلام نكرده اند. در اين بين به نقش ميانجيگرانه روسيه نبايد كم بها داد. اما اگر دولتمداران امريكا، آنچنانكه تا كنون اروپاييان خواسته اند تصميمهای سياسی حياتی بين المللی را همواره از كانال سازمان ملل متحد بگذرانند، بی گمان در زمينه رفع تنش ميان خود و اروپا كاسته اند.