1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

خودسانسوری یا رواداری در وبلاگ‌نویسی

۱۳۸۹ شهریور ۱۷, چهارشنبه

برای وبلاگ‌نویسان ایرانی که در محدوده جغرافیایی این کشور می‌نویسند، باید و نبایدهایی وجود دارد که شاید پایبندی به آنها نه به اختیار بلکه به علت جبر جغرافیایی به خودسانسوری تعبیر می‌شود.

https://p.dw.com/p/P6QG
عکس: DW

البته این ماجرا بیشتر دامان وبلاگ‌نویسانی را می‌گیرد که با نام واقعی خود فعال‌اند و جالب آنکه این موضوع تنها مختص موضوعاتی سیاسی نیست. گاهی پرداختن به موضوعات ‌زیست‌محیطی یا اقتصادی نیز آنچنان به صورت برخی مراکز قدرت در ایران چنگ می‌اندازد که هزینه‌ای سنگین را به نویسنده تحمیل می‌کند.

گرچه این رفتار را می‌شود به بخش‌های دیگر جامعه نیز تعمیم داد: سیاسی‌ها، فعالان مدنی، اجتماعی، دانشجویی، روزنامه‌نگاران، کارمندان دولت و بسیاری دیگر از گروه‌های اجتماعی. خودسانسوری در جامعه گاهی آنچنان گسترش می‌یابد که شکل فرهنگی مورد پذیرش به خود می‌گیرد.

در نقد و نکوهش خودسانسوری‌

فکر کنید شما یک وبلاگ‌نویس در حوزه محیط‌زیست هستید. اگر بخواهید به عنوان مثال به اثرات زیست‌محیطی ساخت و راه اندازی نیروگاهی اتمی در کشور بپردازید یا برخی حفاری‌ها برای اکتشاف و استخراج نفت و گاز را بررسی کنید، به احتمال زیاد هزینه زیادی خواهید پرداخت.

باید اعتراف کرد که گاهی ضررهایی که خودسانسوری به جامعه تحمیل می‌کند شاید قابل محاسبه نباشد. ضررهایی که اثرش بر جامعه به طول تاریخ حیات یک ملت برجای می‌ماند.
وقتی شما از ابراز برخی عقاید یا رفتارهایی که به خرق عادت‌های عرفی یا مذهبی تعبیر می‎شود، خودداری می‌کنید، آنچه رخ می‌دهد ظهور یک زندگی دوگانه در جامعه است. دوگانگی‌ای که می‌تواند ارزش‌های اخلاقی را خدشه دار کند.

می‌توان مدعی شد که خودسانسوری حتی از سانسور هم مخرب‌تر است. اگر سانسور سدی در برابر بیان و ابراز عقاید مختلف در جامعه است اما به علت ظهورش در عرصه عمومی می‌تواند بخشی از جامعه را برای درک و شناخت بهتر حقیقت تحریک کند. وقتی شما پرسشی را طرح کنید و قدرت غالب اجازه انتشار آن را به اشکال مختلف ندهد سوالی دیگر طرح می‌شود. چرا؟

و این چراهای پی در پی، پرسشگری را به جامعه تزریق می‌کند و در این شرایط گاهی جامعه محکوم است که سوالاتی سخت‌تر را طرح کند و برایشان پاسخ‌هایی بیابد. پاسخ‌هایی که ممکن است سرنوشت آن جامعه را رقم بزنند.
اما در خودسانسور اصلا پرسشی طرح نمی‌شود تا متوقف و محکوم و حذف گردد و در پی آن پرسش‌های دیگر ظهور کنند. در اینجا آن چرایی‌ها، زاییده نشده، می‌میرند.

Zensur im Internet
عکس: DW

خودسانسوری : تجربه‌های ملموس

آنچه در بخش پیشین نوشته شد، نگاهی شاید بیشتر نظری بود به مقوله خودسانسوری. اما در عرصه عمل و واقعیت جامعه شرایط چگونه است؟ من به عنوان یک وبلاگ‌نویس چه در درون ایران و چه حالا در بیرون ایران سعی کردم پایبندی به برخی قواعد را همچنان حفظ کنم.
در درون ایران شاید هیچ‌گاه نسبت به نظرات و سیاست‌های نادرست رهبر ایران انتقادی ننوشتم. گرچه دولت، مجلس و سایر نهادهای تحت کنترل رهبری را به شدت مورد انتقاد قرار می‌دادم.

اما چرا این شرایط همچنان در بیرون ادامه دارد؟ این شاید یک نوع خودسانسوری عمدی است. تلاش برای بازسازی فضایی که دیگر وبلاگ‌نویسان در ایران، در آن بسر می‌برند. گرچه شاید ناممکن و دشوار به نظر برسد، اما از نظر من موثر خواهد بود. موثر نه از این جهت که این خودسانسوری ادامه می‌یابد. به این دلیل که از فضای واقعی جامعه چندان دور نخواهم افتاد.

این البته یک حکم کلی نیست. تلاش من بر این بوده که به دماسنج جامعه رجوع کنم. به میزان اثرگذاری و جامعه‌ی هدف مطلبم توجه داشته باشم و هزینه‌ها و فایده‌ها را در نظر بگیرم.

مهدی محسنی
تحریریه: بهمن مهرداد