1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

على بنوعزيزى / شاهرخ مسكوب و تلاش براى برقرارى پلى ميان شرق و غرب

۱۳۸۴ فروردین ۲۶, جمعه

شاهرخ مسكوب نويسنده و پژوهشگر برجسته ايرانى در روز ۲۳ فروردين بر اثر بيمارى سرطان خون در پاريس درگذشت. مسكوب در زمينه‌هاى گوناگون ادبى و فرهنگى فعاليت فكرى داشت، اما آنچه در اساس مهمترين دغدغه‌ فكرى او بود – همچون بسيارى ديگر از نويسندگان هم‌نسلش، رابطه ميان غرب و شرق بود. در اين زمينه صداى آلمان از دكتر على بنوعزيزى دعوت به مصاحبه كرد كه از پژوهشگران آثار مسكوب است و كتابش با نام ”در باره سياست و فرهنگ“ (كار

https://p.dw.com/p/A6HH
شاهرخ مسكوب
شاهرخ مسكوبعکس: DW

نامه ناتمام: على بنوعزيزى در گفتگو با شاهرخ مسكوب) گفتگويى است با شاهرخ مسكوب در باره مسايل گوناگون فرهنگى و زندگى مسكوب. على بنوعزيزى استاد روانشناسى فرهنگى در بستون كالج امريكا و رييس انجمن مطالعات خاورميانه در امريكاست.

مصاحبه گر: کيواندخت قهاری

دويچه وله: آقای دکتر علی بنوعزيزی، شما بعنوان محققی که به آثار شاهرخ مسکوب پرداخته و در ارتباطی نزديک با او بوده است، نظرتان درباره جايگاه مسکوب در ادبيات و فرهنگ معاصر ايران چيست؟

علی بنوعزيزی: اگر من بخود اجازه بدهم که چنين قضاوتی را بکنم، احساسم اين است که شايد نقش و موقعيت مسکوب منحصر بفرد باشد، يعنی اينکه در مرحله ی اول از نظر تسلط شايد بی نظيری که در کاربرد زبان فارسی داشت، كه اين مورد تايید بسياری از نويسندگان و اهل ادب ما هم بوده در طی اين چندسال گذشته. دوم، از نظر گستره ی کارهای شاهرخ مسکوب، اگر توجه بفرمايید، از ترجمه هايش در مراحل اول کارهای ادبی اش از «خوشه های خشم» اثر «جان اشتاين بک» شروع می شود و بعد تراژدی های يونان که در يک مجموعه ای بنام «افسانه های تبای» چاپ شد و بعد نوشته های اصلی اش درباره ی شاهنامه که مقدمه ای بر «رستم و اسفنديار»، «سوگ سياوش»، در مورد حافظ. علاوه بر اين تحليل هاى ادبی پرداختن او به مسايل بسيار اساسی درباره ی فرهنگ و ادبيات ايران، بعنوان مثال کتاب «مليت و زبان» که در زمينه ی نقش زبان فارسی در نگهداشت هويت ملی ما ايرانيان است. بعد مقالات ديگرش در مورد مثلا «گفتگو در باغ»، در مورد «خواب و خاموشی» که نوشته هايش در باره برخوردی که در روزهای آخر زندگی سه تن از دوستانش باشد. بهرحال کسی بود که در ژانرهای مختلف ادبيات فارسی ما چيرگی خاصی داشت و در هر موردی که او شروع کرد، کارهايش شاخص هستند.

دويچه وله: آقای بنوعزيزی، شاهرخ مسکوب از نسلی بود که دوره ی کشاکش فکری شديدی را در رابطه با غرب تجربه کرده بود. درگيری او و تفکرش بر غرب در چه مقوله ای می گنجد؟

علی بنوعزيزی: خیلی سوال جالبی ست، برای اينکه اين واقعا مسئله ای بود که در حقيقت هميشه مورد نظر و دغدغه ی فکری او بود. او به اين مسئله از يك ديد ايدئولوژيك به هيچ وجه نگاه نمى‌كرد. يا به قول خودش از اين «زندان ايدئولوژی» خودش را آزاد کرد، متعاقب آزادی خودش ضمنا از دوران زندانی که بعد از ۲۸ مرداد، ۳ـ ۲ سالی در زندان بود. ولی از اين زندان ايدئولوژيك بقول خودش خود را آزاد کرد و بهيچوجه به غرب با يک ديدگاه خصمانه نگاه نمی کرد، مسحور غرب هم نبود. ولی سعی می کرد که با دانش بيشتر در مورد ادبيات و فرهنگ غرب به اين مساله بپردازد و جهات مشترک اين فرهنگ را با فرهنگ خودمان بسنجد. و همانطوری که شايد بدانيد يکی از روشنفکران شايد معدود ايرانی بود که اطلاعاتش درباره ی ادبيات و فرهنگ غرب واقعا غنی و عميق بود. مثلا او کتابهای مذهبی غرب را «عهد عتيق» و «انجيل» و ادبيات کلاسيک غرب، چه ادبيات يونان و چه ادبيات آلمان، فرانسه و انگليسی را، بخوبی می دانست و هميشه سعی می کرد که عصاره ی اين فرهنگ را با مقايسه با عصاره‌ی فرهنگ خودمان که با مطالعه ی شاهنامه و متون کلاسيک ديگر ايران بدست آورده بود، بسنجد و در نظر خودش يکنوع تلفيقی يا حداقل رابطه ی اين دو را با همديگر حفظ کند و برای خواننده اش بازگو کند.

دويچه وله: اگر در اينجا بخواهيم مقايسه ای کرده باشيم ميان مسكوب و هم‌نسلانش، براى نمونه اگر مسكوب را با جلال آل احمد يا علی شريعتی مقايسه كنيم، چه تفاوتها يا نزديکيهايی ميان آنها می بينيد؟

علی بنوعزيزی: اصلا و ابدا شاهرخ مسکوب به این دو روشنفکری که اسمشان را برديد، بعنوان روشنفکر ارادتی نداشت. بعنوان شخصيت های اجتماعی و سياسی يا رجل اجتماعی و سياسی کاملا متوجه ی نقششان بود و شايد هم آنها را ، البته تا اندازه ی محدودى، تحسين می کرد. ولی او نقش روشنفکر را کاملا متفاوت از اين می ديد و اصلا در اين جرگه ی طرفداران تز «غرب زدگی» نبود، برايش مسئله ی غرب زدگی يک شعار بی معنی بود‌. او هميشه اعتقاد داشت که اگر در فرهنگ غرب ارزشهای خوبی هستند، ما بايد آن ارزشها را درک بکنيم و ببينيم کدام از آنها با مسايل روز خودمان می خورند و کدامها نمی خورند. او هيچ برخورد ايدئولوژیک نسبت به فرهنگ غرب نداشت و حقيقتش اين است که در مورد آل احمد يک بار قضاوتی هم کرد که در اين گفتگويی هم که با او داشتيم درباره‌ی ”سياست و فرهنگ“ هست، که می گفت به يک معنی برخورد آل احمد با مسئله ی سياست و مذهب شبيه به شيخ فضل الله نوری بود که خود آل احمد به او شيخ شهيد می‌گفت. و اگر ما دنبال حرفهای آل احمد می رفتيم، که تا اندازه ای هم رفتيم، از همين جايی که به آن رسيديم چندان هم دور نبود. بهرحال ارادت خاصی به آل احمد از اين ديدگاه خاص روشنفکری نداشت.

دويچه وله: آقای دکتر بنوعزيزی، چهره ای از مسکوب می بينيم بويژه در کارهای ادبی اش، خاصه در مورد «شاهنامه». می بينيم که از نو ادبيات کهن را تفسير می کند، با رويکردی مدرن. آيا می توانيم بگوييم که مسکوب راه حل معضل سنت و مدرنيت را در اين نحوه ی بازخوانی سنت می دانست در همه ی وجوه آن، خاصه در وجه ايرانی آن.

علی بنوعزيزی: من خود عميقا به همين برداشتی که شما از کارش داريد، اعتقاد دارم. کار مسکوب همانطور که گفتم از شاهنامه شروع شد، يعنی از دوران دبيرستانی اش مطالعه ی شاهنامه را شروع کرد و به نوعی شايد بتوان گفت که عصاره ی فرهنگ ايرانی را، حداقل شروعش را از کار شاهنامه می ديد و بعد باز وقتی که برمی گردد به بازخوانی متون کلاسيک ايران از حاشيه های قرآن كه شروع می کند و آنها را می خواند، همينطور سعی می کند بسيار بی طرفانه و با کنجکاوی خاصی که داشت به آنها بپردازد و بدون شک اين مجموعه ی ادبيات کلاسيک و متون مذهبی و فلسفی ايران برای ما عصاره و مايه‌ای است برای دانش بهتر از فرهنگ کنونی خودمان. ضمنا اين را هم بگويم که ۲تا از نوشته هايش به اسامی مستعار چاپ شده بودند که اميدوارم اينها به اسم خودش دربيايد، و خوانندگان خواهند ديد که به مسايل کنونی‌اى که در اجتماع ايران ما با آن روبرو هستيم به آنها هم می پردازد که کتابی ست با عنوان «عدل و قضاوت» که اميدوارم بزودی بنام خودش چاپ شود و در همين مجموعه ی کارهايش قرار بگيرد.

دويچه وله: کجا قرار است چاپ بشود و چه کسی بر چاپ آن نظارت می کند؟

علی بنوعزيزی: اميد است که البته در ايران چاپ بشود و شايد هم همزمان در غرب چاپ بشود. ولی چند نفر از دوستانش هستند که در اين زمينه اميدوارم بتوانند اين کار را به سرانجام برسانند. شايد خود من نيز، اگر کاری از دستم بربيايد در اين مورد انجام بدهم.

دويچه وله: آقای دکتر علی بنوعزيزی، از اينکه وقتتان را در اختيار ما قرار داديد از شما بسيار سپاسگزارم.