1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

فرایند رشد فکری انسان از مرحله پیشامدرن به مدرن • معرفی کتاب

داود خدابخش۱۳۹۲ مهر ۲۹, دوشنبه

جامعه‌شناس آلمانی گئورگ اوستردیکهوف در کتاب اخیر خود می‌گوید شکاف عمیقی میان فرهنگ و شکل‌های فکر بدوی و مدرن وجود دارد. توان فکری انسان بدوی از قدرت ذهنی یک کودک شش ساله امروزین فراتر نمی‌رود.

https://p.dw.com/p/1A3ez
مردمان سرخپوست در یک منطقه بومی‌نشین برزیل
مردمان سرخپوست در یک منطقه بومی‌نشین برزیلعکس: DW/I. Ebel

انسان دوره‌ی پیشامدرن در حوزه‌‌های مختلف حیات اجتماعی خود چگونه ذهنیتی داشت و از کدام معیارها، مقیاس‌ها و ارزش‌های فرهنگی پیروی می‌کرد؟ ظرفیت و توان فکری او با کدامین مرزهای جامعه‌شناختی و روان‌شناختی محدود می‌شدند؟

این‌ها پرسش‌هایی است که جامعه‌شناس آلمانی، گئورگ اوستردیکهوف، در کتاب خود با عنوان "رشد انسان، از مرحله کودکی تا شکل‌گیری بلوغ" آنها را به تفصیل بررسیده است.

دیگر پژوهشگران، اوستردیکهوف را جامعه‌شناسی می‌شناسند که به نظریه‌های ژان پیاژه، روان‌شناس سوئیسی، در حوزه‌ی شناخت و روان‌شناسی رشد بار دیگر جان بخشیده است.

تاریخ نظریه‌های جامعه‌شناختی حکایت از تلاش‌های گام‌به گام و متناقض در مسیر درک پیدایش روان انسان دارد. نوربرت الیاس و آگوست کنت، دو جامعه‌شناسی بودند که این پدیده را بهتر از دیگران درک کردند. آن‌ها انسان پیشامدرن را در سطح رشد ذهنی کودک امروزین توصیف کردند و اغلب نظریه‌های جامعه‌شناختی کلاسیک نیز کمابیش به برداشت‌های آگوست کنت اتکا دارند.

رشد ذهنیت منطقی و تجریدی

نویسنده با اتکا به پژوهشی‌های روان‌شناسی رشد می‌گوید، این توان انسان که بتواند در چارچوب مقوله‌های تجریدی و منطقی فکر کند، به هیچ‌وجه امری باطنی نیست. این توانمندی زمانی رشد می‌کند که انسان از شش سالگی خود را به دست آموزش‌های امروزین بسپارد.

به عبارت دیگر، رشد ذهنی انسان پیشامدرن که قادر به ساده‌ترین استنتاج‌های منطقی نبوده، فراتر از ذهنیت کودک شش ساله‌ای که هنوز پا به مدرسه نگذارده، نمی‌رود.

درک اسطوره‌ای و خواب‌گونه از جهان

مردمان پیشامدرن درکی به‌کلی متفاوت از انسان مدرن داشتند؛ آن‌ها در قالب‌های اسطوره‌‌ای، جادویی و روح‌باور به جهان می‌نگریستند.

پژوهشگر در این کتاب نشان می‌دهد که انسان‌های بدوی به اشیاء، نمادها و اسطوره‌‌ها قداست می‌بخشیدند و خواب‌های خود را عین واقعیت تعبیر می‌کردند.

اگرچه انسان جامعه پیشامدرن میان خواب و تجربه‌های واقعی تفاوت قائل است، ولی خواب را شکل دیگری از واقعیت می‌پندارد؛ به عبارت دیگر، تجربه روزمره خود را تعبیری از خواب می‌داند. برای مثال، اگر سارقی را در خواب می‌بیند، روز بعد می‌خواهد او را دستگیر کند.

کودکان نیز تا سن شش سالگی، به دلیل ناتوانی در تفکر و ضعف در درک واقعیت، همین تعبیر از خواب را دارند. از نظر اوستردیکهوف، همین اندازه که بدانیم که انسان‌های بدوی واقعیت و خواب را یکسان می‌پندارند، کافی است تا بدون هر تردیدی ثابت کنیم که ذهنیت این انسان‌ها فراتر از ذهن یک کودک شش ساله‌ی جامعه مدرن نمی‌رود.

روح‌باوری و زنده‌انگاری

روح‌باوری و زنده‌انگاری یک انگاشت کلیدی برای درک نگرش بدوی به جهان است. فرهنگ‌های پیشامدرن، طبیعت و واقعیت، اوبژه‌ها و رویدادها را زنده و دارای آگاهی می‌‌پندارند. این روان‌ها و ارواح هستند که تمامی‌ حرکت‌ها و پدیده‌ها را هدایت می‌کنند.

پژوهش‌های روان‌شناسی رشد و مردم‌شناختی ثابت می‌کنند که کودکان و انسان‌های بدوی به یکسان نگرشی روح‌باور دارند. فقط جوانان جامعه‌های مدرن هستند که با تفکر تجربی علت و معلولی و تبیین مکانیکی خود از جهان، بر نگرش بدوی و روح‌باور غلبه می‌کنند. گسترش فلسفه‌ی تجربه‌باور در سده‌های هفدهم و هیجدهم در اروپا حکایت از همین تحول در تاریخ جهان دارد.

انسان‌های جامعه‌های پیشامدرن برای گیاهان و حیوانات شخصیتی مستقل قائل هستند که از آزادی اراده، درک و اخلاق برخوردارند. این انسا‌ن‌های بدوی با شکایت از حیوانات و محکوم و مجازات کردن آن‌ها، با این موجودات زنده هم‌چون یک مجرم رفتار می‌کنند.

روان‌شناسی رشد نشان می‌دهد که کودکان نیز همان توانمندی ذهنی را برای حیوانات قائل هستند که نزد انسان‌ها می‌شناسند. در حالی که نوجوانان یک جامعه‌‌ی مدرن از این نگرش عبور می‌کنند، بزرگسالان جامعه‌های بدوی به این سطحی‌نگری وفادار می‌مانند.

دگردیسی و حس واقعیت

کودکان و انسان‌های بدوی می‌پندارند که سنگ‌ها قادرند به انسان، گیاهان به خدایان و اشخاص به حیوانات تبدیل شوند. بر اساس نظریه‌های ژان پیاژه، روان‌شناس سوئیسی، ایده‌ی دگردیسی ریشه در مرحله‌ی پیشافکری دارد که نزد کودکان می‌توان مشاهده کرد.

منظور پیاژه از مرحله‌ی پیشافکری (preoperational) چیست؟

کودکان فعالیت‌های خودکار حسی و غریزی خود را به تدریج به فعالیت‌ ذهنی تبدیل کرده و آن‌ها را در قالب زبانی و تصویرهای ذهنی بیان می‌کنند. کودکی که هنوز نتوانسته این زمینه‌های فکر را بسازد، در مرحله پیشافکری قرار دارد.

کودک در مرحله پیشافکری، خود را با تمام نیازهایش هنوز در مرکز ثقل می‌بیند. او همه‌چیز را در خدمت "من" می‌‌‌انگارد. کودک مرحله‌ی پیشافکر با "خود‌محوری" خود می‌پندارد که همه مانند او فکر می‌کنند و تمام جهان با احساسات و آرزوهای او هم‌نوایی دارد. از نظر پیاژه، "خود‌محوری" کودک باعث می‌شود وی نتواند خود را در موقعیت دیگری قرار دهد و می‌پندارد که دیگر انسان‌ها با نگرش او موافق‌اند.

انسان یا کودکی‌ که در مرحله پیشافکری مانده، به دلیل ناتوانی در درک روابط علت‌ومعلولی، تصور می‌کند که هر آنچه که او آن ‌را واقعی می‌پندارد، مانند تصویرها و خواب‌ها، هم‌چون خود او وجود دارند و زنده هستند.

در حالی که کودکان شش ساله‌ی جامعه مدرن این درک جادویی، اسطوره‌ای و روح‌باور از واقعیت را به‌تدریج کنار می‌نهند، بزرگسالان جامعه‌های بدوی یک عمر اسیر این نگرش بدوی و پیشافکری می‌مانند.

جایگاه دین

این پژوهشگر معتقد است که روح‌باوری و جادو بنیان دین در تاریخ جهان را تشکیل می‌دهند. در هر یک از فرهنگ‌ها شاهد ستایش نیاکان، خدایان و خدای واحد هستیم که هم‌زمان بر جهان حکم می‌رانند.

نویسنده در پژوهش‌های خود نشان می‌دهد که کودکان نیز به والدین خود خداگونه می‌نگرند و کیش نیاکان به خودی خود نشان می‌دهد که دین و فرهنگ پیشامدرن ریشه در یک روان کودکانه دارد.

از نظر ویلهم وونت، روان‌شناس و فیلسوف آلمانی سده نوزدهم، حضور خدایان در اسطوره‌ها و افسانه‌ها هیچ تفاوتی با قصه‌های کودکانه ندارد. از این رو از نظر نویسنده، دین‌باوری آن‌ها به‌شدت کودکانه بوده و در روان کودکان و افسانه‌ها ریشه دارد.

اوستردیکهوف با اتکا به روان‌شناسی رشد می‌گوید که مفهوم‌هایی چون بهشت (برای نیکوکاران) و جهنم (برای انسان شر) و به‌طور کلی زندگی پس از مرگ، ریشه در تصورات کودکانه، وهم، تخیل و خودمحوری کودکانه دارد.

پژوهش‌های مردم‌شناسی و روان‌شناسی رشد نشان می‌دهند که رفتار و تصور انسان‌های بدوی در قبال افسانه‌ها به برداشت کودکان کشورهای صنعتی امروز تا سن هشت سالگی شبیه است.

تفاوت‌ها در حوزه هنر و ادبیات

تاریخ هنر تجسمی، نقاشی، موسیقی، رقص و ادبیات، از قانون‌مندی‌های رشد روان‌­ژنتیک پیروی می‌کند. در نقاشی باستانی ویژگی‌هایی را می‌بینیم که به تصورات یک کودک امروزین از فضا و نقاشی‌های او شبیه است: نبود بُعد، بزرگ‌تر جلوه‌دادن اشیاء و موضوع‌ها بر اساس اهمیت آن‌ها، به تصویر کشیدن آنچه که در ذهن و خاطره خود دارد به جای واقعیت.

در ادبیات، این قانون‌مندی‌های رشد روان‌­ژنتیک خود را بهتر نشان می‌دهند. ادبیات باستانی سبک یادواره‌ای (episodic) دارند. در آنجا از شرح دقیق رویدادها و تحلیل انگیزه‌ها و شخصیت‌ها خبری نیست، و این نشان از ویژگی‌های یک فکر کودکانه دارد.

کودکان جامعه‌‌های مدرن امروزین تا ۸ سالگی به داستان‌های افسانه‌ای و تخیلی علاقمندند، زیرا در مرحله پیشافکری (که در بالا توضیح دادیم) به‌سر می‌برند. نوجوانان تا ۱۶ سالگی به داستان‌های ماجراجویانه روی می‌آورند و از این سن به بعد مطالعه‌ی داستان و رمان را در پیش می‌گیرند که راه به سوی زوایای پنهان روح و روان انسان می‌گشاید. این روندی است که ادبیات و رمان ‌مدرن طی ۲۵۰ سال گذشته طی کرده و رمان‌نویسان توانسته‌اند گام به گام روان و آگاهی انسان را با ظرافتی کم‌نظیر بشکافند و در آن رسوخ کنند.

ظرافت در ساخت و نواختن سازهای موسیقی و آهنگ‌سازی در فرهنگ اروپایی، بازتابی است از پیدایش روح و روانی به‌کلی متفاوت با گذشته در انسان امروزین. در طول ۳۰۰ سال گذشته هیچ فرهنگی نتوانسته به اندازه مغرب‌زمین به هنر موسیقایی، غنایی تا این حد ظریف و بالنده ببخشد.

اوستردیکهوف در کتاب پژوهشی خود حوزه‌های دیگری را نیز مورد بررسی مداقانه قرار داده است، از جمله: خشونت و اخلاق، حکومت، دولت و سیاست، پیدایش علوم، تاریخ فلسفه، پیدایش جامعه صنعتی، تاریخ حق و غیره.

نکات بالا فقط گوشه‌هایی بسیار کلی از موضوع مورد بحث در کتاب این جامعه‌شناس آلمانی را بازتاب داده‌اند. مطالعه این کتاب ۶۳۰ صفحه‌ای به علاقمندان به مسائل روان‌شناسی، مردم‌شناسی و جامعه‌شناسی و تاریخ توصیه می‌شود.


مشخصات کتاب:
Georg W. Oesterdiekhoff: Die Entwicklung der Menschheit von der Kindheitsphase zur Erwachsenenbildung. Springer VS Verlag, Wiesbaden 2013.

روی جلد کتاب: رشد انسان از مرحله کودکی به بلوغ
روی جلد کتاب: رشد انسان از مرحله کودکی به بلوغعکس: Springer VS
یکی از رهبران بومیان استرالیا
یکی از رهبران بومیان استرالیاعکس: picture-alliance/dpa
دانش‌آموزان یک دبستان در آلمان
دانش‌آموزان یک دبستان در آلمانعکس: Grundschule Harmonie