1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

فلسفه در روزگار ما به چه دردی می‌خورد؟

بهرام محیی
۱۳۹۹ آبان ۲۸, چهارشنبه

فلسفه آدمیان را به اندیشیدن مستقل و انتقادی برمی‌انگیزد و می‌تواند به تفاهم متقابل، رواداری و صلح‌دوستی میان آنان یاری رساند. یونسکو سومین پنجشنبه‌ی ماه نوامبر هر سال را «روز جهانی فلسفه» اعلام کرده است.

https://p.dw.com/p/3lUDG
Platon und Aristoteles Gemälde von Raffael
عکس: picture alliance/akg-images

«روز جهانی فلسفه» که به ابتکار یونسکو، نهاد آموزش، دانش و فرهنگ سازمان ملل متحد، در سومین پنجشنبه‌ی ماه نوامبر هر سال برگزار می‌شود، امسال برابر است با ۱۹ نوامبر.

یونسکو از سال ۲۰۰۲ هر بار به این مناسبت همایشی مرکزی برگزار می‌کند. این نهاد به موازات آن همه‌ی کشورهای عضو را فرامی‌خواند تا با برگزاری نشست‌های گوناگون، بویژه در مدارس، دانشگاه‌ها، انجمن‌های فلسفی و دیگر کانون‌ها و موسسات آموزشی، روز جهانی فلسفه را جشن بگیرند و بزرگ دارند. طبعا بزرگداشت این روز امسال به دلیل پاندمی کرونا دشواری‌های خود را دارد و باید اصل را بر این گذاشت که بیشتر همایش‌ها به صورت ویدیویی برگزار شود.

سه همایش مرکزی نخست در پاریس مقر یونسکو برگزار شد. سپس از سال ۲۰۰۵ به ترتیب شهرهای سانتیاگو (شیلی)، رباط، استانبول، پالرمو و مسکو میزبان این همایش بودند. هر سال برای میزبانی کنگره‌ی جهانی فلسفه، کشورهای زیادی خود را نامزد می‌کردند، زیرا برگزاری چنین کنگره‌ای در هر کشوری برای میزبان وجهه‌ای معنوی به همراه می‌آورد و از فضای باز آن برای استقبال از روح پرسشگر و انتقادی و آمادگی برای تضارب و تبادل آرا حکایت می‌کرد.

در سال ۲۰۱۰ یونسکو موافقت کرده بود که این همایش در تهران برگزار شود. اما به دلیل سرکوب خشن اعتراضات مدنی در ایران و وجود اختناق و شکنجه و اعدام در کشور و اعلام جنگی که حکومت جمهوری اسلامی به علوم انسانی داده بود، اعتراض‌های زیادی از سوی متفکران، دانشگاهیان و فرهنگیان سراسر جهان به میزبانی ایران صورت گرفت. از جمله اوتفرید هوفه و یورگن هابرماس، دو تن از فیلسوفان نامدار آلمان، به صف تحریم‌کنندگان این کنگره پیوستند و اعلام کردند که در آن شرکت نخواهند کرد.

​​​​یورگن هابرماس، فیلسوف بنام آلمانی
​​​​یورگن هابرماس، فیلسوف بنام آلمانیعکس: picture-alliance/dpa/A. Dedert

منتقدان می‌پرسیدند، برگزاری چنین کنگره‌ای در یک "حکومت الهی" اساسا تا چه اندازه با روح فلسفه سازگار است؟ چگونه می‌توان برگزاری روز جهانی فلسفه را به رژیم تئوکراتیکی سپرد که مطلقا اهل رواداری نیست، آزادی اندیشه و بیان را سرکوب می‌کند و به طرد علوم انسانی از دانشگاه‌های خود پرداخته است؟ به گفته‌ی منتقدان، اگر در چنین شرایطی کنگره‌ی جهانی فلسفه در ایران برگزار شود، به وظیفه‌ی خود مبنی بر دامن زدن به دیسکورس آزاد میان همه‌ی فرهنگ‌ها خیانت کرده است.

در پی این اعتراضات سرانجام یونسکو ناچار شد برگزاری کنگره‌ی فلسفه در تهران را لغو کند. این رسوایی باعث شد که از آن پس همایش مرکزی فلسفه هر سال فقط در پاریس مقر یونسکو برگزار ‌شود و این سنت تا به امروز ادامه داشته است.

چرا روز جهانی فلسفه؟

اگر فلسفه را در فشرده‌ترین معنای آن تفکر پیگیر و منظم و آزاد انتقادی بدانیم، باید گفت که هدف یونسکو از برگزاری چنین روزی دامن زدن به همین اندیشه‌انتقادی و آزادی عقیده و بیان در سراسر جهان است. به باور یونسکو، تفکر فلسفی به زندگی صلح‌آمیز و درخور انسانی یاری می‌رساند.

از فلسفیدن نه تنها کل جامعه سود می‌برد و حیات روحی و معنوی خود را ارتقا می‌بخشد، بلکه فلسفه به ایجاد پل‌های ارتباطی میان آدمیان و فرهنگ‌ها می‌انجامد و احترام به تکثر فرهنگی و تبادل عقیده و کاربرد مشترک مزایای دانش و خواست آموزش با کیفیت در جهان را دامن می‌زند.

به کانال دویچه وله فارسی در تلگرام بپیوندید

روز جهانی فلسفه باید انگیزه‌ای باشد تا برای معارضه‌های حادی که بشریت با آن روبروست، واکنش‌های مناسبی اندیشیده و به تحلیل‌ها و تحقیقات و مطالعات درباره‌ی موضوعات مهم زمانه تکانه‌های فکری نیرومندی بخشیده شود.

هدف دیگر از برگزاری چنین روزی، حساس کردن افکار عمومی برای اهمیت فلسفه و کاربرد تفکر انتقادی برای تصمیم‌گیری‌ها و معارضه‌هایی است که بسیاری از جوامع بشری در عصر جهان‌روایی یا در گذار از مناسبات پیشامدرن به مناسبات مدرن با آنها دست به گریبان‌اند.

بر این پایه می‌توان روز جهانی فلسفه را تاکیدی بر اهمیت جهانشمول کردن آموزش فلسفه برای نسل‌های آینده دانست؛ کاری که طبعا مستلزم دستیابی همگان به آموزش و ارتقا بخشیدن جایگاه فلسفه در آموزش عالی است.

روز جهانی فلسفه فراتر از آن، تبلیغی است برای رشته‌ای آکادمیک که این روزها در بسیاری از دانشگاه‌های جهان حتی موجودیت خود را در خطر می‌بیند، زیرا دانشگاه‌ها و مراکز آموزشی نیز بیش از پیش تابع "کارآمدی" شده‌اند و بیشتر به رشته‌هایی میدان می‌دهند که به درد «بازار» بخورد.

این روز باید یادآور شود که فلسفه هنوز می‌تواند مکملی برای آموزش فکت‌ها و متدها باشد و پایه‌ای مهم برای رشته‌های دیگر به شمار آید. بدون طرح پرسش‌های درست که یکی از توانایی‌های تفکر فلسفی است، هنوز بسیاری از نتایج تجربی نمی‌توانند دسته‌بندی شوند.

پرسش‌هایی که باقی‌ست

باید افزود که امروزه عده‌ای فلسفه را اندیشه‌ای بلاموضوع می‌دانند که هیچ سودی ندارد و باید آن را کنار گذاشت. به باور آنان فلسفه با واقعیت‌های جهان بیگانه است. آنان به فلسفه نگاهی تحقیرآمیز دارند و آن را رویاپردازی و پنداربافی می‌دانند که دستاوردی نداشته و اگر هم ارزشی داشته باشد، صرفا ارزشی تاریخی است.

عده‌ای دیگر معتقدند که فلسفه نیز تابع قوانین بازار شده و به کالایی در کنار کالاهای دیگر تبدیل شده است. همایش‌های فلسفی جنبه‌ی تفننی و تبلیغی دارند و فیلسوفان صرفا به این همایش‌ها دعوت می‌شوند تا به مجالس زینت بخشند و آنها را جذاب کنند. اما در چنین همایش‌هایی مسائل و پرسش‌های جدی امکان طرح نمی‌یابند و گرهی از مشکلات عدیده‌ی جوامع بشری نمی‌گشایند.

اما در مقابل شماری نیز معتقدند که فلسفه هنوز جایگاه ارجمندی دارد و امروز هم از اهمیت عملی برخوردار است. به باور آنان، امروز هم نمی‌توان از تفکر منظم و همه‌جانبه‌ی انتقادی (یعنی فلسفه) چشم‌پوشی کرد. ریاضی‌دانان، معماران، مهندسان، فیزیک‌دانان، باستان‌شناسان و جغرافی‌دانان به این پرسش‌های مهم و گاه حیاتی پاسخ نمی‌دهند که فرضا «عدالت چیست؟»، یا «یک جامعه‌ی آزاد و عادلانه‌ی انسانی چه ویژگی‌هایی دارد؟»، یا «آیا برای آدمی آزادی واقعی روحی وجود دارد؟»

به کانال اینستاگرام دویچه وله فارسی بپیوندید

این‌ها پرسش‌هایی هستند که در وهله‌ی نخست فیلسوفان و متفکران خود را با آنها مشغول می‌کنند. این پرسش‌ها از محدوده‌ی یک رشته‌ی علمی خاص فراتر می‌روند و به همه‌ی انسان‌ها مربوط می‌شوند. به باور بسیاری از متفکران هنوز پرسش‌های فلسفی کانت برای هر انسانی مطرح هستند، پرسش‌هایی چون: انسان چیست؟ چه می‌تواند بداند؟ چه باید بکند؟ به چه می‌تواند امیدوار باشد؟

دانش همواره معطوف به حوزه‌اى معين است و بخشی از واقعیت تجربی را آن هم به روشی معین به موضوع پژوهش خود تبدیل می‌کند. دانش راه خود را می‌کوبد و هموار می‌کند و با قاطعیت پیش می‌تازد. اما هیچ دانشی پیامدهای خود را معروض نقد قرار نمی‌‌دهد. در صورتی که فلسفه نه تنها می‌تواند از خود فلسفه بازخواست کند، بلکه همزمان می‌تواند هر گونه دانش، جهان‌بینی، ایدئولوژی، دین، تکنولوژی، جامعه، هنر و فرهنگ را نیز معروض پرسش و سنجش قرار دهد.

اموری وجود دارند که هنجاری هستند. این امور صرفا روحی‌اند و بدون فلسفه نمی‌توان به آنها پرداخت. بدون امور هنجاری اساسا دستیابی به یک زندگی انسانی ممکن نیست. هر انسانی هنجارهایی دارد که به زندگی او تعلق دارند. اما اینکه آیا چنین هنجارهایی واقعا بطور همه‌جانبه انسانی هستند، پرسش دیگری است که فقط در مباحث فلسفی روشن می‌شود.

فلسفه تفکر و تاملی مبتنی بر پرسش‌های انتقادی است که حتی نتایج خود را سنجشگرانه معروض نقد قرار می‌دهد و به این اعتبار همواره به برانگیختن روحیه‌ی انتقادی دامن می‌زند. فلسفه می‌پرسد، تامل و درنگ می‌کند، درباره‌ی مفاهیم و بدیهیات عمومی تردید می‌کند و آنها را می‌سنجد.

تنوع دیدگاه‌های فلسفی به هیچ وجه بیانگر ضعف معنوی فلسفه نیست. چنین تنوعی درباره‌ی موضوعات مشترک حتی ضروری است، زیرا هر یک از دیدگاه‌های فلسفی بیانگر فعالیت روحی یک فرد یا گروهی از افراد است که همان نحله‌های گوناگون فلسفی را می‌سازند. سرشت روح آدمی به گونه‌ای است که تاثیرپذیری آن از مفاهیمی چون آزادی، اندیشه، رفتار، تصمیم‌گیری، عدالت، عشق، نفرت و غیره را هرگز نمی‌توان برای همه‌ی زمان‌ها با فرمولی روشن بیان کرد. پس دقت ریاضی هرگز نمی‌تواند ایده‌آل فلسفه باشد. فلسفه هیچگاه به دقت ریاضی نمی‌رسد و اساسا هم نمی‌خواهد برسد.

فلسفه چونان امر بدیهی روح، باید برای روح همواره باز و آماده‌ی پذیرش باشد. در دیالوگ و گفت‌وگوست که حقیقت آشکارتر می‌شود، حتی اگر چنین حقیقتی موقت و به گفت‌وگوهای بعدی نیازمند باشد. به این معنا، فلسفه نوعی روند بی‌پایان است و این امر یک نقصان نیست، بلکه بیانگر زنده بودن روح آدمی است. حتی دانش‌های طبیعی فرسخته نیز اذعان می‌کنند که همه‌ی شناخت آدمی نهایتا موقتی است.

یونسکو امسال به دلیل بحران ناشی از پاندمی کرونا در جهان بر اهمیت روز جهانی فلسفه تاکید کرده است، زیرا یکی از اصلی‌ترین وظایف در چنین زمانه‌ای، طرح پرسش‌های مربوط به حوزه‌ی اتیک است که خود بخشی از فلسفه به شمار می‌رود.

اما امروزه جهان فقط با مشکل کرونا دست به گریبان نیست. افزون بر آن بحران‌ها و خطرات ناشی از تغییرات اقلیمی، تروریسم و افراط‌گرایی، تضعیف حکومت‌های دموکراتیک از طریق برآمد پوپولیسم، تحکیم الگوهای حکومتی خودکامه و اقتدارگرا به عنوان بدیلی در برابر دموکراسی و نیز فقر فزاینده در جهان و خطرات ناشی از آن برای بروز جنگ‌های منطقه‌ای و فراگیر، همه از مشکلاتی هستند که گونه‌ی تازه‌ای از پرسش‌های فلسفی را ضروری می‌کنند.

مطالب منتشر شده در صفحه "دیدگاه" الزاما بازتاب‌دهنده نظر دویچه‌وله فارسی نیست.

بهرام محیی پژوهشگر علوم سیاسی ساکن آلمان
پرش از قسمت در همین زمینه

در همین زمینه

نمایش مطالب بیشتر