1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

ماه مه ۱۹۶۸ در پاریس – تولد جنبش نوین زنان در فرانسه

رادیو دویچه‌وله۱۳۸۷ اردیبهشت ۲۵, چهارشنبه

در جنبش دانشجویی ماه مه ۱۹۶۸ دانشجویان دختر نیز شرکتی فعالانه داشتند. آنها اما از خواست دگرگونی در جامعه به خواست برابرحقوقی میان زن و مرد رسیدند. از این روی، ماه مه ۱۹۶۸ تاریخ تولد دومین جنبش حقوق زنان در فرانسه بود.

https://p.dw.com/p/DzyL
صحنه‌ای از تظاهرات مه ۱۹۶۸ در پاریس
صحنه‌ای از تظاهرات مه ۱۹۶۸ در پاریسعکس: picture alliance/dpa

در ماه مه ۱۹۶۸، دانشجویان در شهر پاریس، پایتخت فرانسه، به پا خاستند. آنها دانشگاه قدیم ومعروف سوربون را اشغال کردند و در محله دانشجویی کارتیه لاتن در برابر پلیس سنگر چیدند. بسیاری از دانشجویان، دختر بودند. جنبش جوانان دانشجو تبدیل به جنبش اعتراضی‌ای وسیع شد که کارگران هم به آن پیوستند. هدف این جنبش، اعتراض به جامعه قدیم بود و خواست ایجاد جامعه‌ای دیگر. زنانی که در این جنبش شرکت داشتند به زودی این اندیشه را بیان داشتند که هدف اصلی جنبش، یعنی ایجاد جامعه‌ای دیگر، به معنای بنای جامعه‌ای است که در آن زنان و مردان از حقوق برابر برخوردار باشند. از این رو ماه مه ۱۹۶۸ تاریخ تولد دومین جنبش حقوق زنان در فرانسه نیز هست. نخستین جنبش حقوق زنان در این کشور، همچون در بسیاری از دیگر کشورهای جهان، در آغاز قرن بیستم میلادی پدید آمد. در آن زمان فعالان حقوق زن در درجه نخست خواستار حق رای برای زنان بودند. نمایندگان جنبش نوین حقوق زنان از سال ۱۹۶۸ تا کنون توانسته‌اند با مبارزات پیروزمندانه‌شان تاثیر فراوان بر جامعه بگذارند.

دستاوردهای چهل سال اخیر از نظر دو تن از رهبران جنبش حقوق زنان فرانسه

آن زلنسکی خاطراتی زنده از وقایع ماه مه ۱۹۶۸ دارد: همه چیز به ناگهان ممکن به نظر می‌رسد. می‌توان به جامعه‌ای عادل‌تر دست یافت که در آن زنان هم بتوانند سرانجام حاکم بر زندگی و سرنوشت خود باشند؛ درست همخوان با آنچه سیمون دوبوار، نویسنده فرانسوی، در سال ۱۹۴۹ در کتاب فمینیستی کلاسیک‌اش “جنس دوم“ مطرح کرده است. آن زلنسکی هم این کتاب را خوانده و در سال ۱۹۶۶ به همراه هم مسلکانش از هر دو جنس زن و مرد، انجمنی فمینیستی را تاسیس کرده بود.

آن زلنسکی، کمی پس از آنکه هم‌دانشگاهی‌هایش در ماه مه ۱۹۶۸ دانشگاه سوربون را اشغال کردند، به آنها پیوست. وی در این باره می‌گوید: “ما عطر انقلاب را با اشتیاق تمام استنشاق کردیم. اما به زودی طعم تلخ ناامیدی را چشیدیم. چیزی نمی‌دیدیم که نشان‌دهنده برخورد انتقادی به وضعیت زنان باشد. برای همین تصمیم گرفتیم که در همه جا ضرب المثلها و گفته‌های معروف در باره زنها را آویزان کنیم. کمی بعد به این فکر افتادیم که جلسه بحث عمومی بگذاریم. انقلابیون در طبقه اول دانشگاه سوربون یک دفتر باز کرده بودند. در آن دفتر آدم می‌توانست سالنی را برای برگزاری جلسه رزرو کند. در آنجا با دانشجویی آشنا شدیم که به ما گفت: چی؟ شماها می‌خواهید در باره انقلاب زنها بحث کنید؟ مسئله‌ای نیست. هر وقت بخواهید، می‌توانید. و سالنی را برای دو روز بعد در اختیار ما گذاشت.“

جلسه با موفقیت فراوان برگزار شد. سالن پر از جمعیت شده و بحثی بس زنده در آن جریان یافته بود. تعجبی هم نداشت، چون موضوع برای بحث کم نبود. زیرا هنگامی که در ماه مه ۱۹۶۸ دانشجویان برای تحقق رؤیای خود، یعنی بنای جامعه‌ای عادل‌تر، به خیابانها آمدند، بسیاری از زنان فرانسوی از نقش سنتی خود فاصله گرفته و مشغول کار در خارج از خانه‌هایشان شده بودند. زنان فرانسوی تا سال ۱۹۶۵ برای آنکه بتوانند قرارداد کاری را امضا کنند و شماره حسابی در بانک برای خود داشته باشند، باید نخست اجازه همسر خود را به طور کتبی در دست می‌داشتند. سه سال بود که این قانون برچیده شده بود.

در آن هنگام هنوز موضوع تنظیم خانواده موضوعی داغ بود. اگر چه در سال ۱۹۶۷ قانونی تصویب شده بود که اجازه تبلیغ برای داروی پیشگیری از بارداری را می‌داد. اما باید ماهها می‌گذشت تا چنین قانونی قدرت اجرایی پیدا کند. سقط جنین ممنوع بود و در این باره هم سکوت می‌شد که روزانه به طور متوسط یک زن در فرانسه بخاطر استفاده از راههای غیرقانونی برای سقط جنین جانش را از دست می‌داد.

سیمون ایف آن سالها را به یاد می‌آورد. او که از سال ۱۹۶۰، در ۳۵ سالگی در انجمن مشاوره خانواده فعال بود، در سال ۱۹۶۸ با شوق بسیار به جنبش دانشجویی پیوست. سیمون ایف می‌گوید: “در آن موقع وضعیت زنان در فرانسه متاثر از اخلاقی دوگانه بود. مردان اجازه خیلی کارها را داشتند که برای زنان ممنوع بودند، حتی اگر آن کارها قانونی نبودند. اما ممنوعیتهای اجتماعی در زندگی روزمره برای زنان حکم کرست را داشتند. هر زنی برای خودش تنها بود و در موضع ضعف قرار داشت. زنان زیر فشار بار خانواده سنتی بودند و در بند تقدیر زندگی روزمره. مردان در همه چیز حرف اول را می‌زدند، از جمله حق سرپرستی فرزندان به آنها داده می‌شد. زنان مجبور بودند یا تسلیم سرنوشت شوند یا عصیانی درونی را تحمل کنند.“

مردان و آرزوی قهوه

حوادث سال ۱۹۶۸ این امکان را به زنان دادند تا سر فرود نیاورند، به عصیان درونی پایان دهند و آن را در بیرون نمایان سازند. اگر چه رفقای چپ آنان مدام به همرزمان زنشان اطمینان می‌دادند که اگر انقلاب پیروز شود، زنان هم خواه ناخواه به حقوق برابر با مردان خواهند رسید، اما زنان در طول جلسات طولانی بحث به زودی دریافتند که مردان به ندرت علاقه‌ای به شنیدن چیزی نشان می‌دهند که زنان برای گفتن دارند.

سیمون ایف با لبخندی بر لب حکایتی را تعریف می‌کند که هر روز اتفاق می‌افتاد: “در میتینگ‌های سیاسی اغلب پیش می‌آمد که یکی از مردها با صدای بلند بگوید: من دلم قهوه می‌خواهد. اما ما فمینیستها با هم قرار گذاشته بودیم که به هیچ وجه یکی از ما زنها بلند نشود تا آن طور که مردها انتظار داشتند، قهوه درست کند. اگر کسی می‌خواست بلند بشود، چنان نگاه زهرآگینی به او می‌کردیم تا مجبور بشود دوباره سرجایش بنشیند. طولی نکشید که مردها متوجه شدند که ما دیگر برایشان قهوه درست نخواهیم کرد.“

زنان فرانسوی که می‌دیدند مردان به طور فعال از آنان حمایت نمی‌کنند، تصمیم می‌گیرند که انقلاب خود را پیش برند، آن هم از طریق گروههای زنانی که در سراسر فرانسه ایجاد می‌شوند. در ماه اوت ۱۹۷۰ ده زن فمینیست فرانسوی، که در میانشان آن زلنسکی نیز بود، تاج گلی را بر مزار سرباز گمنام در پاریس می‌گذارند، به یاد زن گمنام‌تر سرباز گمنام. از این عمل نمادین به عنوان تاریخ تولد جنبش آزادی زنان (MLF) در فرانسه یاد می‌شود.

اگر بخواهم و موقعی که بخواهم

در این جنبش، زنان - چه پیر، چه جوان، چه فقیر، چه ثروتمند - یک شعار را تکرار می‌کنند: “بچه، اگر بخواهم و موقعی که بخواهم.“ این جنبش همچنین علیه خشونت بر زنان مبارزه می‌کند. تظاهرات و فعالیتهای زنان سرانجام به بار می‌نشینند: در سال ۱۹۷۴ دولت فرانسه قانون مجاز بودن سقط جنین را تصویب می‌کند.

زنان فرانسوی گام به گام پیروزیهایی دیگر را نیز از آن خود می‌کنند: در فرانسه سالهاست که داروی پیشگیری از بارداری رایگان است و حتی پزشک عمومی و خانگی هم مجاز است با تجویز قرص سقط جنین به بارداری ناخواسته پایان دهد. سیاستمداران فرانسوی در سخنرانی‌های خود به موضوع خشونت علیه زنان می‌پردازند و آن را محکوم می‌کنند. امروزه در فرانسه امری بدیهی است که مادران هم بتوانند کار کنند. زنانی که کودکانشان را به تنهایی بزرگ می‌کنند، برخلاف گذشته از احترام برخوردارند. قوانین بسیاری تصویب شده‌اند برای آنکه از حقوق زنان چه در دنیای کار، چه در دنیای سیاست حمایت شود.

با این همه هنوز کاری هست که انجام نگرفته است، کاری کارستان، همان گونه که آن زلنسکی می‌گوید: “آینده فمینیسم، آینده جنبشی که خواستار آن است که زنان و مردان از حقوق انسانی برابر برخوردار باشند، عبارت از این است که مردها رفتار مردانه‌شان را زیر سوال ببرند. همان طوری که گروهی از مردان فمینیست در اوایل دهه ۱۹۷۰ این کار را شروع کرده بودند و انجام می‌دادند. متاسفانه جنبش مردان فمینیست رکود پیدا کرده است. اما به هر حال، برای من مهم است که در آینده زنها آزاد باشند. وقتی که زنها آزاد باشند، مردها هم می‌توانند در زندگی روزمره‌شان رفتاری انسانی‌تر داشته باشند.“