1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

محبوبيت فوتبال از كجاست؟

اسكندر آبادى۱۳۸۵ تیر ۱۲, دوشنبه

در چهارچوب اين برنامه، تا كنون به جنبه‌های تاريخی، اجتماعی و اقتصادی فوتبال نگاهی افكنده‌ايم. امروز می‌خواهيم به اين ورزش و بازی محبوب نگاهی روانشناختی داشته باشيم.

https://p.dw.com/p/A7VN
فوتبال در مناطق فقيرنشين برزيل
فوتبال در مناطق فقيرنشين برزيلعکس: picture-alliance / dpa/dpaweb

زيگموند فرويد در مقاله‌ای با عنوان سراينده و پندار، بازی را واكنش ضمير ناخودآگاه كودكانه در بزرگسالان شناخته است. زمانی نويسنده‌ی سرشناس امريكای لاتين «ادواردو گالئانو» (Galeano) از دوروته سوله (Dorothe Soelle) نويسنده و استاد رشته الهيات در آلمان پرسيده بود: ”چگونه خوشبختی را برای يك كودك توصيف می‌كنيد؟» او در پاسخ گفته بود: ”بجای اين كه توصيف كنم، برايش يك توپ می‌اندازم تا بازی كند».

انديشمندان بارها و بارها در نوشته‌های خود از چرايی و چگونگی شوق و ذوق همگان به فوتبال پرسيده‌اند. چرا مردم و نه تنها مردم عادى، بيش از اندازه به فوتبال توجه دارند و اهميت می‌دهند؟ چه چيزی در اين بازی نهفته است كه مردم را به سوی خود می‌كشاند؟ چرا به اين ورزش از ورزش‌ها و مسابقه‌های ديگر بيشتر می‌پردازند و بها می‌دهند؟ آمارگران نوشته‌‌اند: ۲۴۰ ميليون نفر در جهان مرتب فوتبال بازی می‌كنند. در انجمن جهانی فوتبال ۲۰۴ كشور عضويت دارند. يعنی ۱۳ عضو بيشتر از سازمان ملل متحد. در آلمان ۷۷ درصد مردم به فوتبال علاقمندند.

برخی نوشته‌اند فوتبال سويه‌ی فراغت بال در زندگی پردردسر و خسته كننده‌ی مردمی است كه تمام روز با كارهای پرزحمت و جدی درگيرند. عده‌ای می‌گويند فوتبال نماد پيوند و همبستگی انسانهاست. هيچ ورزش ديگری اين تعداد شركت كننده را دربر نمی‌گيرد كه در پی هدف مشخصی تا اين اندازه با يكديگر همنوايی و همكاری كنند. انسان اجتماعی، در جامعه‌ی امروزين تكرو شده است و رقابت سالمی مانند فوتبال در او احساس خوشی ايجاد می‌كند. شايد بتوان فوتبال را نماد و حتى الگوی جامعه‌ی مدرن به شمار آورد: كار گروهى، نظم و ترتيب بی‌كم و كاست، تلاش خستگی ناپذير و رعايت مقّررات تعيين شده، هميشه بايد در ميان باشد تا بتوان از يك تيم خوب صحبت كرد. با اين حال، تيم خوب لزوماً به معنای تيم برنده نيست و تصادف و شانس در فوتبال جای كمی را اشغال نكرده است. شايد يكی از سويه‌های هيجان‌انگيز اين بازی هم همين باشد. نويسنده و اديب آلمانی «والتر ينس» (Jens) فوتبال را با حالت‌های جمله‌های شرطی مقايسه می‌كند. او برای اين پديده به نوعی ديالكتيك باور دارد: از يك سو منطق و محاسبه‌ی امكانات و شرايط رقيب و از سوی ديگر محاسبه ناپذيری موقعيت‌های ناگهانی در بازى.

شايد يكی از نكته‌هايی كه محبوبيت فوتبال را توجيه می‌كند، خطای قهرمانان باشد. تنها رستم‌ها و هركول‌ها نيستند كه هميشه در افسانه و اسطوره‌ها در عين قدرت، ضعف‌هايی هم دارند، قهرمانان و بازيكنان محبوب فوتبال نيز، گاه خطاهايی می‌كنند كه هر تماشاگری را واميدارد تا به خود بگويد: «من اگر بودم حتماً بهتر شوت می‌كردم و توپ راحت توی دروازه بود».

اما اينها كه گفتيم هيچكدام به روشنی چرايی محبوبيت فوتبال را تشريح و توجيه نمی‌كنند. خبرنگار نشريه‌ی راديو در آلمان «ميشائل گيركه» با استاد ورزش و فلسفه گونتر گهبائر (Gunther Gebauer) گفتگويی در اين زمينه كرده است كه بخش كوچكی از آن را در اينجا می‌آوريم:

پرسش: شما كه در آثارتان تحليلی تاريخی از ورزش‌ها و مسابقات روزگار قديم تا كنون به دست داده‌ايد، فكر می‌كنيد امروزه ورزش چه فرقی با گذشته كرده است؟

گهبائر: ”گمان می‌كنم جنبه‌ی نمايشی ورزش و مسابقه نسبت به گذشته خيلی برجسته‌تر شده باشد. توجه كنيد كه ورزشكاران تنها توان و كارآيى‌شان را نشان نمی‌دهند، بلكه هركدام مثل قهرمان فيلم‌ها شده‌اند. مثلاً «فرانس بكن‌باور» را در نظر بگيريد: با آن حالت راحت و تر و فرز می‌تواند برای فروش هر كالايی خوب تبليغ كند يا «ميشائل بالاك»: اينقدر قيافه‌ی دلنشينی به خود می‌گيرد كه كوچك و بزرگ از او خوششان می‌آيد. او با وجود خطاهايی كه در بازی فوتبالش ديده می‌شود، راحت برای شوكولات تبليغ می‌كند. منظورم از اين حرف‌ها اين است كه امروزه قضيه‌ی ورزش و ورزشكاران خيلی بصرى‌تر شده است و همگان ورزشكاران را نه تنها به هنگام بازی، بلكه در چهارچوب‌ها و برنامه‌های غيرورزشی در شخصيت‌ها و خصلت‌های مشخص و برجسته‌ای می‌بينند و تحسين می‌كنند. انگار قراردادی ميان همگان بسته شده كه به سود همه‌ی طرف‌هاست: ورزشكار تصوير و وجهه‌اش را به اين وسيله بالا می‌برد، فروشنده كالايش را با ايجاد تداعی با ورزشكار بهتر می‌فروشد و تلويزيونها به تعداد تماشاگرانشان اضافه می‌كنند.

پرسش: بدين ترتيب فكر می‌كنيد تصويرها ورزشكاران را می‌سازند؟

چنين نيست. ولی تصويری كه ما و حتی گاه خود ورزشكار از خودش دارد، همانی است كه ديگران از او ساخته‌اند. شايد تنها ورزشكار معروفی كه زندگی واقعيش را خود بدست گرفت و از تصوير ديگران ساخته خارج شد، «محمدعلی كلی» بوده باشد كه با نرفتن به جنگ ويتنام، به داوری‌ها و پيشداورى‌های هواداران امريكايی‌اش پشت كرد. نمونه‌ی فوتباليست چنين ورزشكارانی مارادونا است. دوران بلوغ مارادونا در ميان بچه‌های كوچه و بازار گذشته و از او به نوعی يك شورشگر و هوادار آدم‌های تحقيرشده بار آورده است. او به گونه‌ای در بزرگسالی و دوران قهرمانی هم مانند رئيس لوطى‌ها عمل كرده و گاه به كارهای خلاف قانون دست زده است. به نظر من، مارادونا در جامعه‌ی منظم شهروندی ما، گاه تصوير وارونه‌ای از يك قهرمان به دست می‌دهد كه بی‌وقفه شكار دوربين‌های خبرنگاران هستند و هميشه بايد مواظب رفتارشان باشند. يعنی دست از پا خطا نكنند.

هرچند سخنان پروفسور «گه‌باور» علت‌های اصلی محبوبيت فوتبال را روشن نمی‌كند، اما جايگاه ورزشكاران در زمان ما را مشخص می‌سازد و غير مستقيم سمت و سوی علاقه‌ی تماشاگر را نشان می‌دهد. در پايان بايد به اين نكته هم اشاره كنيم كه فوتبال برای بسياری از مردم به تثبيت وجهه‌ی ملی خلق‌ها تبديل شده است. كافی است پس از پيروزی تيم فوتبال غنا بر تيم جمهوری چك، تصاوير جشن‌های سراسری اين ملت را، از تلويزيون‌ها ديده باشيد. گويی جنگ غيرخونينی ميان اين دو كشور درگرفته و يك كشور ضعيف افريقايی بر يك ملت اروپايی پيروز شده است. اگر با خودمان صادق باشيم، بايد اذعان كنيم وقتی ايران به دور مقدماتی بازيهای جام جهانی ۲۰۰۶ راه يافت، كمتر ايرانی را می‌شد ديد كه مسابقات را از تلويزيون يا از نزديك دنبال نكند.