هادی و گناه کبیره
۱۳۸۹ دی ۶, دوشنبههادی خرسندی را در تور اروپاییاش در شهر کلن یافتیم. خرسندی در فصل تازهای از طنز صحنه، دامن جنبش سبز را هم گرفته بود. از نوهی خود و شیرینکاریهایش شروع کرد و به نوهی "امام" و زندان کهریِزک رسید. بدون آن که رشته کار از دستش در برود، حلقههای زنجیر را یکی یکی به هم متصل میکرد. از جناب سرهنگ پیتزا فروشی گفت که به پیتزا هم با قارچ و آناناس درجه میدهد. از پیتزا سپهبد گرفته تا پیتزا سرگروهبان، همه در بساطش یافت میشود. از معلمی که در مدرسه او را میزده، و مادر به جای شکایت از او میگفته دست شما درد نکند. هادی تازه ناچار بوده کاسه شله زرد نذری را هم برای قدردانی از کتکهایی که خورده به معلم بدهد.
هادی خرسندی دامن ایرانیها را چسبیده بود و از روحیاتشان میگفت. از خانمی که در لس آنجلس به او گفته بود که دیگر نوارهای مرضیه را گوش نمیدهد، چون به مجاهدین پیوسته است. "کاشکی اقلا سراغ رضا پهلوی میرفت."!
بسیاری میدانستند که ماجرای شرکت هادی خرسندی در مراسم تدفین مرضیه، باِزار شایعات را داغ کرده است. او تنها اشارهای کرد و گفت: «من فقط تشکر کردم که از مرضیه مراقبت و مواظبت کردهاند.» اما شایعه سازان گویا سخنان او را به تمجید از مجاهدین و احتمالا تمایل خرسندی به پیوستن به این گروه سیاسی تعبیر کرده بودند.
یخبندان و هوای سرد و برفی از میزان جمعیت مشتاق برای دیدار خرسندی کاسته بود. خرسندی اما خود کمبود جمعیت را بیارتباط با شرکت در مراسم تدفین مرضیه نمیدانست.
سنت قافیه بازی
خرسندی از میل ایرانیها از کودکی به ساختن قافیه گفت: "دوچرخه، سبیل بابات میچرخه"، یا " بگو تشت، بشین برو رشت" که اغلب تکرار همان قافیه پردازیهای قدیم او بود. خرسندی خود نیز در شعرهایش میکوشد، تا آنجا که ممکن است از وزن و قافیه دور نباشد. شعرها اما گاهی تنها قافیه صوتی دارند و از قوافی واقعی به دورند. به قول دکتر الهی، خرسندی صوت قافیه را بر صورت آن ترجیح داده و آب از آب هم تکان نخورده است.
ماجرای سفر هادی به استرالیا و تفتیش بدنی و پرسشهای "مستنطقی" ماموران امنیتی را از زبان خودش میشنویم.
خرسندی هم به دنیای مجازی پیوست
خرسندی در تمام استند آپ کمدیهایش خودش بود و زبانش، که با طنِزهای اجتماعی و سیاسی، مردم را به خنده وامیداشت. اینبار اما خرسندی برای نخستین بار به سراغ دنیای مجازی رفته و از ویدیو فیلمهای "یوتیوب" استفاده کرده بود.
استفادهی او بسیار هوشمندانه بود. تصویر ملایی را نشان داد که در هنگام نوحه خوانی با شدت و حدت هر چه بیشتر با دست، به سر خود میکوبید. فیلمی که بسیاری در یوتیوب دیدهاند اما شاید آنچنان محو حرکات ملا و احتمالا شور و حال او شدهاند که توجهی به اوضاع و احوال پیرامونی آخوند نکردهاند.
خرسندی فیلم را دو بار دیگر نشان میدهد. درست زمانی که آخوند میخواهد به هیجان بیاید، یکی از پا منبریها لیوان آب را از جلوی دستش بر میدارد و بعد هم میکروفن راجا به جا میکند. بدین ترتیب روشن میشود که شور و شیون حضرت از پیش برنامهریِزی شده بوده و اطرافیان میدانند کی و کجا باید دم دست او را خالی کنند.
هادی خرسندی همچنان قادر است با طنزهایی که شباهتی به لطیفه ندارند و از ریشه و بنیاد فرهنگی سخن میگویند، مردم را بخنداند. همانگونه که "اصغر آقا"یش بیش از بیست سال است که پا برجا باقی مانده و مشتاقان را همچنان به سوی خود میکشاند. به حرفهای هادی میخندیم. اما شاید که در واقع به خود و عادتها و رفتارهایمان میخندیم.
الهه خوشنام
تحریریه: مهیندخت مصباح