1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله
دین و اندیشه

پروژه اصلاح دینی در ایران از چه مسیری می‌گذرد؟

۱۳۹۷ خرداد ۱۴, دوشنبه

آیا رفرماسیون شانس، زمینه‌ یا بستری در جهان اسلام دارد و آیا دین پیرایی در ایران مستلزم ظهور یک لوتر بومی است؟ نسبت اصلاح دینی با فرهنگ، سیاست، روشنفکری و نواندیشی چیست؟ بحث‌هایی از این دست در سمینار دو روزه کلن.

https://p.dw.com/p/2ytBr
Seminar Reformation Iran in Köln Abdolkarim Sorouch und Mohammad jawad Akbarin
عکس: DW/M. D. Mesbah

توماس مان، نویسنده و روشنفکر آلمانی در سخنرانی معروف هفتاد سالگی‌اش گفته است: «اعتراف می‌کنم که لوتر را دوست ندارم. احتمالا از نشستن بر سر سفره او خوشنود نمی‌شدم و به احتمال زیاد، حس من در کنار او مانند حس حضور در آشیان مانوس، غول آدمخوار افسانه‌ها می‌بود. یقین دارم که با پاپ لئوی دهم، این انساندوست مهربان بهتر کنار می‌‌آمدم...»

مان جای دیگری می‌نویسد که لوتر بددهان، مشاجره‌جو، سرشار از تنفر و از ته دل آماده خونریزی است.

آیا می‌توان از زعیم نهضت اصلاحات پروتستانی در جامعه ایران و جهان اسلام الگو گرفت؟ همان زعیم درشت‌‌خو و درشت‌گو که حمایت قدرت‌مداران را داشت و ضدیت‌اش با یهودیان و ترک‌ها (مسلمانان) شهره بود؟ مستقل از خود لوتر به عنوان یک مصلح دینی، مختصات فرهنگ اسلامی ربطی به منطق رفرماسیون دارد؟ جامعه ایران می‌تواند در مسیر دین پیرایی، به فرآیند اصلاح‌گری در غرب چشم داشته باشد؟

در سمیناری دو روزه در شهر کلن (اول و دوم ژوئن ۲۰۱۸) سه سخنران به بررسی زوایایی از این پرسش‌ها پرداختند. رضا علیجانی تحت عنوان "بازاندیشی دینی و ضرورت بازاندیشی در نواندیشی دینی"، محمدرضا نیکفر تحت عنوان "منطق دین پیرایی" و عبدالکریم سروش تحت عنوان "از لوتر چه می‌آموزیم".

علیجانی به دوران کنونی و سطح سیاسی بحث ورود کرد. نیکفر زاویه‌ای فلسفی و فرهنگی به مسئله گشود. سروش بحث خودش را با مرور تزهایی در باره نیاز یا بی‌نیازی به لوتر در ایران پیش برد و روی این تز درنگ کرد که لوترها در ایران پرشمارند. 

نواندیشی و قدرت

رضا علیجانی گفت نواندیشی دینی از صدر اسلام وجود داشته اما هر چه تاریخ جلوتر رفت، رویکرد روشنگرانه به خاطر جواب‌گویی به شریعت، خط نزولی یافت.

رضا علیجانی
عکس: DW/M. D. Mesbah

آقای علیجانی از اراسموس و لوتر به طالقانی و بازرگان و شریعتی، و از کلیسا به حوزه‌های علمیه رسید و ادامه داد که رفرمیست‌های درون حوزه نمی‌توانند به یک جریان تبدیل ‌شوند، زیرا نواندیش دینی فورا مطرود می‌شود؛ کسی مانند محسن کدیور...

علیجانی جمهوری اسلامی را باعث و بانی طی شدن راه رفته غرب نزد نواندیشان دینی و الگو گرفتن نسخه‌های رادیکال‌تر غرب معرفی کرد: «نواندیشان دینی می‌خواستند تعاملی با سنت داشته باشند و با طرح دیدگاه‌هایی چون عقل، عشق، معنویت و عرفان مذهب خود را بدون تقابل با اندیشه‌های مدرن به‌روز کنند تا دگرگونی کم هزینه‌تر شود اما این روند را جمهوری اسلامی قیچی کرد.»

او افزود که بحث سکولاریسم و پلورالیسم در ایران عمدتا از طرف نواندیشان دینی طرح شده و آنها در ایجاد تغییر فکری در جامعه، از روشنفکران موثرتر بوده‌اند: «نه بخاطر قدرت‌شان بلکه بخاطر بستر و بدنه اجتماعی‌شان.»

رضا علیجانی توضیح داد که اصلاح الهیات و شریعت برای نخبگان جذابیت دارد ولی تنها مصادیق و تاثیر تغییر روی زندگی روزمره است که می‌تواند مردم را جذب کند. از نظر او پراکندگی، شکاف و نبود دیالوگ نزد نواندیشان دینی آسیبی بزرگ در چارچوب واگرایی است. علیجانی با بغضی در گلو هشدار داد که جامعه ایران در آستانه نوعی "فروپاشی ملی" است و پیشگیری از این فروپاشی در گرو اقتصاد و جامعه‌ای متکثر. 

منطق دین‌پیرایی

محمدرضا نیکفر از منظر فلسفه سیاسی، به منطق دین پیرایی پرداخت و وارد مسائل روز نشد. او ویژگی فرهنگ اسلامی‌ را ابهام دانست و تزی ارائه داد بر این مبنا که در ایران یک جریان تاریخی اصلاح‌گری با پیوستگی وجود داشته؛ بی‌‌ آنکه چنین نامی داشته باشد. او نتیجه گرفت که اصلاح‌‌گری دینی در ایران باید خودش را با این جریان منطبق کند.

محمدرضا نیکفر
عکس: DW/M.D. Mesbah

نیکفر یادآوری کرد که اختلاف نظر بر سر الهیات باید انفجاری باشد تا مردم درکش کنند و تبدیل به شعار شود؛ وگرنه نمی‌توان بر سر یک مسئله انتزاعی و آکادمیک رفرم یا جنبش ایجاد کرد. نکته دیگر تز او این بود که بدیل اصلاح‌گری از ابداع ناشی نمی‌شود بلکه محصول بنیادگرایی است.

اشاره او به لوتر بود که در برابر کلیسای کاتولیک فاقد صراحت، صرفا و فقط  انجیل و ایمان را ملاک قرار ‌داد. نیکفر در معرفی پدیده‌ای منطبق با این صراحت در جهان اسلام گفت: «باید کسی را بیابیم که به سنت آشنا باشد، رسمیت و مرجعیت داشته باشد. با لحنی متعصبانه جلوی زعمای دیگر بایستد و  نقد اجتماعی داشته باشد...»

او نتیجه گرفت که نزدیک‌ترین افراد به این الگوها روح‌الله خمینی و ابوبکر بغدادی هستند و گفت: «پس باید وحشت کنیم از رفرماسیون.»

مهندسان و صراحت تخریب‌

محمدرضا نیکفر از توماس باوئر اسلام‌شناس و عرب‌شناس آلمانی نقل کرد که مشخصه عصر جدید را پایین آمدن آستانه تحمل برای ابهام می‌خواند. او ادامه داد: «بارها نوشته‌ام که نقش مهندسان در ویرانی جوامع چقدر منفی است. آنها باور دارند که می‌توان خراب کرد و دوباره ساخت؛ اینطوری ساخت و عوض کرد. این طرز تفکر خیلی خطرناک است و چنین صراحتی نزد شعرا نیست...»

نیکفر در تشریح کانسپت "مدارا و عدم قیل و قال" و کانسپت "اعتماد یا شک و پرسشگری" گفت، فیلسوف به خلاف فقیه نمی‌گوید والله اعلم چون همه چیز را می‌داند. او نتیجه گرفت که کانسپت "چند پهلویی" با دیانت مدرن سازگارتر است: «در گسست از مقاومت تاریخی و فرهنگی نمی‌توان کاری کرد بلکه باید در امتداد آن قرار گرفت.»

جان کلام نیکفر این بود که اسلام سنتی و تاریخی کم‌خطرتر از اسلام مدرن و صاحب قدرت است. این که برخلاف اروپا که با صراحت کلام یا تدقیق مفاهیم به مقابله با مشکلات رفت، ایرانی‌ها می‌توانند با بهره‌مندی از فرهنگ دیرینه ایما و اشاره و کنایه و عدم قطعیت، به تحولات اجتماعی دست بزنند.

Wittenberg Luther-Denkmal
عکس: Imago/Steffen Schellhorn

لوتر‌های بسیار در ایران

عبدالکریم سروش تز‌هایی در باره تشابهات و تفاوت‌های جهان مسیحیت و اسلام و اثبات یا نفی نیاز یا بی‌نیازی به لوتر در ایران ارائه داد و بحث را بر این استوار کرد که لوترها و اراسموس‌ها در جامعه ایران بسیارند: «اما نهضت لوتری در اروپا جواب داد و اینجا جواب نمی‌دهد.»

سروش گفت نظام جمهوری اسلامی یک نظام کلیسایی است. در گذشته روحانیت با قدرت مسلط در دیالوگ بود اما اکنون یک تفسیر رسمی حاکم است و قرائت رسمی از فقه تبدیل به قانون شده است: «وقتی فقه را به قانون تبدیل کنید، دیگر قانون نمی‌تواند چند قرائت داشته باشد.»

او وضعیت را چنین تشریح کرد که تنها در اعمال بسیار خصوصی مانند نماز خواندن تکثر و تنوعی دیده می‌‌شود: «وگرنه در امور کلان و سیاست‌ساز ما کلیسایی عمل می‌کنیم.» 

سروش گفت مسئله حقوق طبیعی که پس از لوتر طرح شد، در نواندیشی اسلامی وجود نداشته و ندارد: «لوترهای ما مسئله پلورالیسم را پس از جمهوری اسلامی مطرح کرده‌اند و این از میوه‌های آبدار است که قرائت‌های مختلف داشته باشیم.» 

سروش لوتر را معجونی از وهابیت، اشعریه و تشیع خواند و گفت: «خوب که بنگرید ابداعی وجود ندارد. از هر کدام سهمی برداشته و ترکیب و ادغام کرده است.»

او هم‌چنین یادآوری کرد که دین در اختیار قوم خاصی است و نواندیشان دینی در ایران مطرود "دستگاه کلیسایی موجود" شده‌اند.

اعتراض و انتقاد به سروش

سمینار در روز نخست با ۴۰دقیقه تاخیر آغاز شد. این بار نه به دلیل بی‌نظمی حضار و برنامه‌گذاران، بلکه به صلاحدید پلیس. حزب کمونیست کارگری پیش‌تر بیانیه داده بود که اجازه سخنرانی "یکی از متصدیان انقلاب فرهنگی" و "عامل تعطیلی چند ساله دانشگاه‌ها در ایران" را نخواهد داد. 

در سمینار کلن، عبدالکریم سروش بارها مورد اعتراض ‌کسانی قرار گرفت که از اعدام‌های دهه شصت، سیطره ایدئولوژی، پیگردها و محرومیت‌های اجتماعی زخم خورده‌اند. آنها در فواصل سخنرانی‌ها و زمان پرسش و پاسخ، خواستار عذرخواهی سروش از ماجرای انقلاب فرهنگی شدند و جلسه دقایقی در آستانه تشنج قرار گرفت.

در این سمینار پرسش‌های جالبی از سوی جوان‌ها طرح شد؛ از جمله درباره جایگاه و تاثیر کلی مارتین لوتر، تفاوت ایمان در اسلام و مسیحیت، ربط پروژه اصلاح‌دینی با اصلاح‌گری سیاسی، جایگاه دین در ایران امروز و چشم‌انداز آینده در کشور.

تعداد شرکت‌کنندگان در سمینار "رفرماسیون در غرب و اصلاح دینی در ایران" در کلن بین ۸۰ تا ۱۰۰نفر بود. این جلسه از سوی اعضا و علاقه‌مندان نهضت آزادی ایران در خارج از کشور برگزار می‌شد.