1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

پریمور: سفر رایس به خاور میانه تنها یک اقدام تبلیغاتی است

رها۱۳۸۶ مرداد ۸, دوشنبه

وزیر امور خارجه‌ی آمریکا به خاور میانه سفر می‌کند، تا به روند صلح، جان تازه‌ای ببخشد.آوی پریمور، سفیرسابق دولت اسرا‌ئیل در آلمان، این تلاش‌ها را صرفاً یک حمایت لفظی از روند صلح می‌‌داند.

https://p.dw.com/p/BNdD
آوی پریمور
آوی پریمورعکس: AP

شبکه‌ی دویچه وله در این زمینه مصاحبه‌ای با آوی پریمور (Avi Primor) انجام داده که در زیر می‌خوانید.

شبکه‌‌ی دویچه‌وله: محمود عباس، رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین هفته‌ی گذشته اعلام کرد که از نظر او احتمال تحقق یک توافق صلح، تا پایان سال ۲۰۰۸ وجود دارد؛ چون کاندولیزا رایس، وزیر امور خارجه‌ی آمریکا به او این اطمینان را داده است. آیا این یک خیال‌پردازی نیست؟

آوی پریمور: به نظر من عباس یک فرد خوش‌بین است، چون او آرزوی تحقق این مسئله را دارد: او موافق یک توافق است، او طرفدار صلح است و مخالف تروریسم. ولی مشکل این‌جاست که او فاقد قدرت کافی است، نه تنها به این خاطر که حماس را در مقابل دارد یا این‌که نوار غزه را از دست داده است، بلکه او باید در کرانه‌ی باختری رود اردن نیز به سختی مبارزه کند تا قدرت خود را در برابر حماس در آن‌جا نیز از دست ندهد. ولی این مهم نیست. مسئله‌ی اصلی این است که کاندولیزا رایس چه تغییری می‌تواند ایجاد کند؟ جرج بوش، رئیس جمهور آمریکا روز شانزدهم ژوئیه در یک سخنرانی، برنامه‌ی صلح جدیدی ارائه داد و جامعه‌ی جهانی را به نشستی در پا‌ئیز به ریاست رایس دعوت کرد. تا این‌جا کاندولیزا رایس، در حال حاضر کسی است که باید این برنامه‌ی صلح را عملی کند.

آیا کاندولیزا رایس میانجی‌گری هست که در جریان این مذاکرات از سوی همه‌ی طرف‌ها پذیرفته شود؟

بدون شک همه‌ی طرف‌ها او را خواهند پذیرفت. اما آیا بوش نیز از او حمایت می‌کند تا او واقعاً بتواند راه حلی را به کرسی بنشاند؟ چون در اینجا لازم است که روند صلح جدیدی تحمیل شود. من به این مسئله شک دارم. من تصور نمی‌کنم که رئیس جمهور آمریکا واقعاً قصد ارائه‌ی روندی جدید داشته باشد، بلکه این برنامه‌ تنها جاروجنجالی است برای رهایی ازفشارها؛ به‌ویژه فشارهای کاندولیزا رایس. البته فقط ظاهراً.

خب، او می‌گوید: «خوبه، حالا با اسرائیلی‌ها بازی کن و یک مقدار هم با فلسطینی‌ها. حتا شاید بتونی کشورهای عربی دیگری را هم به کنفرانست دعوت کنی. از همه بهتر عربستان سعودیه، ولی به نظرم بعیده».

به خاطر می‌آورم که کاندولیزا رایس قصد داشت به جیمز وولفن‌سون (James Wolfensohn) رئیس پیشین بانک جهانی که پیش از تونی بلر فرستاده‌ی ویژه به خاور میانه بود، نیز کمک کند. اما چون در آن زمان هم، بوش از وزیر امور خارجه‌ی خود حمایت نکرد، طرح شکست خورد. شرایط نسبت به آن زمان تغییری نکرده، چون به اعتقاد من، بوش قصد ندارد تا پایان ریاست جمهوری خود، تغییر خاصی ایجاد کند، اگرچه او در صورت اراده، تمامی امکانات را هم در اختیار دارد.

رایس، سفیر صلح خاورمیانه
رایس، سفیر صلح خاورمیانهعکس: AP

کاندولیزا رایس به چه ابزاری احتیاج دارد تا برنامه‌ی جدید، فقط در حد لفاظی باقی نماند؟

بوش در برنامه‌ی جدید خود هم، همان محورهایی را مطرح کرده که در اولین سخنرانی خود در سال ۲۰۰۲ در مورد خاورمیانه، از آنها صحبت کرده بود. از این منظر، تفاوتی بین برنامه‌ها وجود ندارد. اسرائیل باید شهرک‌های خود در مناطق فلسطینی نشین را تخلیه‌ کند، فلسطینی‌ها باید با تروریسم مبارزه کنند، باید در اورشلیم به یک توافق دست پیدا کرد، مشکل آوارگان فلسطینی باید حل شود و باید کشور مستقل فلسطین تشکیل، به رسمیت شناخته و با او همکاری شود.

اقداماتی مثبت که سیاستمداران اسرائیلی هم آنها را قبول دارند. فقط آنها از قدرت سیاسی لازم برای عملی کردن آن‌ برخوردار نیستند، دقیقاً مثل تشکیلات خودگردان فلسطین که فاقد قدرت لازم برای مبارزه‌ی با تروریسم است.

اگر رئیس جمهور آمریکا تمام قدرت خود را به کار می‌بست و حاضر می‌شد پول و شاید گروه‌های نظامی را به خدمت بگیرد تا امنیت را برقرار کنند، می‌توانست هر دو گروه را مجبور کند تا برنامه‌اش را بپذیرند. این کاری است که او از سال ۲۰۰۲ تا به حال انجام نداده است. به نظر می‌رسد که بوش امروز نیز چنین قصدی را ندارد. با این تفاصیل سفر رایس تنها یک هیاهوست.

به نظر شما آیا اختلافات در منطقه از مدت‌ها پیش تبدیل به یک جنگ نشده است. جنگی که در آن نیروهای منطقه به نیابت از ایران و سوریه در یک‌سو وآمریکا و غرب در جبهه‌ی دیگر باهم می‌جنگند؟

من معتقدم که می‌توان سوریه و ایران را از هم جدا کرد. زیرا سوری‌ها خواستار برقراری رابطه و صلح با اسرائیل هستند، اما آمریکایی‌ها آن‌را نمی‌خواهند. البته دولت اسرائیل هم تمایل چندانی به این موضوع ندارد چون نمی‌تواند از بلندی‌های جولان چشم‌پوشی کند. اما اسرائیل پیشنهاد سوریه را خواهد پذیرفت، در صورتی ‌که آمریکا چراغ سبز نشان دهد. ولی آمریکایی‌ها نمی‌خواهند.

اما به نظر من یک راه وجود دارد. تمام برنامه‌های ارائه شده از سال ۲۰۰۰- از اولین برنامه‌ی کلینتون گرفته تا برنامه‌ی بوش، برنامه‌ی صلح خاور میانه یا برنامه‌ی عربستان سعودی – همه و همه دارای محتوایی مشابه هستند. هر کسی می‌داند که چه کاری باید انجام داد یا می‌توان انجام داد، اما هیچ‌کس قدرت لازم را در اختیار ندارد. مشکل، در نگاه کلی، امنیت است: اگر کسی وجود داشته باشد که حاضر باشد، پس از عقب‌نشینی اسرائیل، گروه‌هایی را در منطقه مستقر کند، گروه‌هایی قدرتمند که هدفشان واقعاً برقراری امنیت باشد، در این صورت دولت‌ها آن‌قدر قوی خواهند شد تا برنامه‌های صلح را عملی کنند. تنها کسانی که می‌توانند چنین امری را تحقق ببخشند و احتمالاً تمایل به انجام آن‌را هم دارند، اروپائیان هستند، با این شرط که آمریکا به مخالفت با آنها نپردازد. تونی بلر و کاندولیزا رایس نیز می‌توانند به این فرایند کمک کنند.

قدم بعدی چه می‌تواند باشد تا بتوان با آن به توافق صلحی عملی نزدیکتر شد؟

اتحادیه‌ی اروپا باید یک برنامه‌ی صلح پیشنهاد کند. این کار سختی نیست چون تمام برنامه‌های صلح، در هر حال، شبیه هم هستند. اما این بار باید اتحادیه اروپا ابتکار عمل را به‌دست بگیرد و نیروهای مقتدر به منطقه اعزام کند. این گروه‌ها نباید لزوماً نیروهای نظامی اروپایی باشند بلکه می‌توانند نظامیان عربی از کشورهایی چون عربستان، مصر، اردن یا واحدهای نظامی از دیگر کشورهای مسلمان مثل ترکیه باشند یا حتا نیروهای ناتو.

این گروهها باید قدرت را در مناطق اشغالی به‌دست بگیرند تا اسرائیل بتواند از این مناطق خارج شود. اما تمام این‌ها زمانی اتفاق می‌افتد که آمریکا مخالفتی با آن‌ها نداشته باشد.

با این حساب برداشت شما از سفر کاندولیزا رایس به منطقه چیست و او چه نقشی می‌تواند در نشست پائیز داشته باشد؟

انتظار چندانی ندارم، چون، همان‌طور که گفتم، معتقدم که رئیس جمهور آمریکا عملاً از طرح حمایت نمی‌کند و این تنها یک حمایت لفظی است. به این ترتیب تنها اظهارات لفظی عاید طرفین می‌شود، چه رهبران اسرائیل و چه فلسطینی‌ها. من حتا نمی‌دانم که آیا عربستان سعودی به درخواست آمریکا در این نشست شرکت کند یا نه. آنها تا زمانی که مطمئن نشوند، آمریکا واقعاً از طرح حمایت می‌کند، در نشست شرکت نخواهند کرد؛ که این اتفاق هم نخواهد افتاد. به اعتقاد من این تنها یک جاروجنجال است.