1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

چگونه ميمونها با يكديگر سخن ميگويند؟

۱۳۸۴ تیر ۷, سه‌شنبه

جانوران سخنگو هميشه انسانها را شيفته خود ساخته اند. شايد شما هم بارها تلاش كرده ايد با سگ يا گربه خود حرف بزنيد، يا اينكه سخن گفتن را به يك طوطى بياموزيد. جانوران ،چگونه با يگديگر حرف ميزنند، سخن گفتن آنها، چه تفاوتى با سخن گفتن انسانها دارد و اصولآ زبانها چگونه بوجود آمده اند؟ اينها همه پرسشهاى ديرينى هستند، كه بارها مطرح شده اند. اينبار پاسخهاى دانشمندان به اين پرسشها را، براى شما بازگو ميكنيم.

https://p.dw.com/p/A6WU
يكى از ميمونهاى آفريقائى در جبل الطارق
يكى از ميمونهاى آفريقائى در جبل الطارقعکس: dpa

حتى اگر جيغ و فرياد ميمونها در ابتدا تنها سر و صداهاى اتفاقى به نظر ميآيند، اما براى ميمونهاى بربر از معنا و مفهوم خاصى برخوردارند. مفهوم آنها را، ميتوان عبارت "توجه انسان!" ترجمه كرد.

خانم يوليا فيشر از پژوهشگران مركز مطالعه رفتار پريماتها در شهر گوتينگن آلمان، معنا و عملكرد سر و صداهاى ميمونها را، دقيقتر مورد بررسى قرار داده است. به اين منظور، او ابتدا ميمونها را مورد مشاهده قرار داده و صداهاى آنها را، براى مثال در موقعيتهاى خطرناك متفاوت، ضبط ميكند. چند روز ديرتر، خانم فيشر مجهز به دوربين فيلم بردارى، خود را در گوشه اى پنهان ساخته و سر و صداهاى ضبط شده را بوسيله بلندگو، براى ميمونها پخش ميكند و نظاره گر واكنش آنها ميگردد.

توانائيهاى ارتباطى حيوانات هميشه و مكررا ما را شيفته خود ميسازند، با اين وجود بايد تذكر دهيم كه، ارتباطى كه مشابه با زبان و سخنگوئى انسانها باشد، حتى در ميان باهوشترين جانوران هم وجود ندارد. خانم فيشر توضيح ميدهد:"براى ميمونها بسادگى امكانى در اين زمينه وجود ندارد كه، سر و صداى خود را بصورتى كنترل شده، همانند ما انجام دهند. آنها نميتوانند نقشى عمدى در آن بازى كنند، به اين ترتيب كه خيال كنند، من حالا اينرا ميگويم و به اين منظور اين صدا را در ميآورم."

برخلاف، درمورد توانائى درك و تفهيم سر و صداها و نتيجه گيرى از آنها، هنر حيوانات آنچنان هم شگفت انگيز نيست. شايد ميمونهاى هشدار دهنده، اصلآ قصد اين را هم نداشتند كه، ديگران را از خطر موجود آگاه كنند. يوليا فيشر فريادهاى ميمونها را تنها واكنش آنها در لحظات ترس ميداند و تازه، برداشت ميمونهاى ديگر است كه، معنا و مفهومى به آنها ميبخشد. با قصد قبلى ازچيزى سخن گفتن، درباره گذشته و آينده مشورت كردن و ساختن قوانين گرامرى، همه و همه، ابتدا در حيطه توانائيهاى انسانى باقى ميماند. سگهاى سخنگو، همانند گذشته، در خيالبافيهاى داستانها و فيلمها جاى دارند.

اينكه انسانها كى، چگونه و چرا شروع به ارتباط گرفتن با يكديگر و سخن گفتن كردند نيز، همچون گذشته، يك معما باقى ميماند. نخستين قدم مهم، در حل اين معما، توسط محققان بريتانيائى در سال ۱۹۹۸ با كشف ژنهاى ويژه تكلم يا در اصطلاح ژنهاى Fox P2 برداشته شد. اين پژوهشگران، خانواده اى را مورد آزمايش قرار دادند كه، از نسلهاى گذشته، با مشكل اختلالات تكلمى مواجه بودند. نتيجه اين آزمايشات اين بود كه، ژن مزبور در خانواده نامبرده، دچار اشكال بود. تغييرات خفيف اما تصميم گيرنده، براى ژن تكلم، ابتدا ۲۰۰ هزار سال پيش بود كه صورت گرفتند. همان تغييراتى كه در ميان انسانها رخ دادند اما، در ميمونها با وجود نزديكى زياد آنها به انسانها انجام نگرفتند. بدين ترتيب، پيش شرط مهم، اما نسبتآ جديدى توضيح داده شد، كه براى تكامل زبان ضروريست. اما اين پرسش، كه ابتدا، نياز به ارتباط با ديگران موجود بود يا نخست موتاسيون يا جهش ژنتيكى مربوطه انجام گرفت، هنوز هم پاسخ داده نشده است. آنچه مطمئن است اين است كه، زمانيكه اين امكان تماس متقابل و درك منظور يكديگر وجود دارد، اين امر، تكامل فرهنگى را تا حد زيادى به شتاب در ميآورد. زيرا ما بدين ترتيب ميتوانيم، از تجارب ديگران بهره بگيريم. كارى كه ميمونها اغلب قادر به آن نيستند.

اما در پايان بايد گفت، يك وجه مشترك بين انسانها و ميمونها وجود دارد. آنهم اين است كه، اگر چه ميمونها با فريادهاى خود از امكانات گسترده سخنگوئى انسانها برخوردار نيستند، اما آنها، بدين وسيله ميتوانند ديگران را تحت تاثير خود قرار دهند.