1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

ژاپن در جنگ جهانى دوم

۱۳۸۴ اردیبهشت ۱۲, دوشنبه

از جنگ جهانى دوم بسيار شنيده ايم. از آلمان نازى، جنايات هيتلر، حمله به كشورهاى ديگر و اشغال آنها، كشتن مخالفان، كار اجبارى در كارخانه ها، كوره هاى آدم سوزي. از ايتاليا، يار آلمان در اروپا، موسولينى، و اختناق در ايتاليا. از اتحاد شوروى و استالين و همدستى اش با هيتلر قبل از جنگ براى تصرف لهستان. بله از جنگ جهانى دوم سخن بسيار رفته است، اما از جنايات ژاپن، و قساوت بيش از حد ژاپنى ها، يعنى يار ديگر آلمان، بسيار كم نوش

https://p.dw.com/p/A7WR
جنگ جهانى دوم – سربازان ژاپنى در چين
جنگ جهانى دوم – سربازان ژاپنى در چينعکس: AP

�ه اند.

”من از منطقه ى آنائو ميام. شهرى در استان پامپانگا. وقتى ژاپنى ها در سال ۱۹۴۲ شهر ما رو اشغال كردند، پدرم شهردار اين شهر بود. ژاپنى ها به همه كارمنداى دولت دستور دادند تا تسليم بشند و اسلحه هاشون رو تحويل بدن. پدرم اين كارو نكرد و مخفى شد. اما يه نفر جاسوس، محل اختفاى اونو گزارش داد و ژاپنى ها پدرمو گرفتند. چون پيشنهاد همكارى با ژاپنى ها رو رد كرده بود، اونقدر شكنجه دادنش تا اين كه زير شكنجه مرد. خب من موندم و داداشم. زندگى مخفيانه رو شروع كرديم. به كوه ها پناه برديم و اونجا شروع كرديم، مردم منطقه رو به مبارزه با ژاپنى ها تهييج كنيم. اون موقع فقط يه اسلحه داشتيم. اونم اسلحه اى بود كه بابام داشت. آره از همين جا مبارزات مسلحانه ى ما با ژاپنى ها شروع شد.”

رِمِديوس گومِس پارايسا، اكنون زن چاق پيريست با موهايى مجعد و بلند كه لباسى مناسب و زيبا بر تن دارد. او در زمان جنگ فرماندهى يكى از گروه هاى پاتيزان را در هوك بالاهاپ به عهده داشت. هوك بالاهاپ به زبان محلى ِ فيليپينى ”ارتش آزاديبخش خلق براى مبارزه با ژاپن” است. اين ارتش بزرگترين جنبش ضد ژاپنى در دوران جنگ جهانى دوم در فيليپين بود.

رِمِديوس گومِس پارايسا در ادامه خاطراتش مى گويد:

”بعد از هر عملياتى عليه ژاپنى ها، دوباره به كوه پناهنده مى شديم. اونجا بعضى اوقات تا دو سه روز، فقط از گياه هايى كه از كنار ساحل رودخونه ها جمع آورى مى كرديم، تغذيه مى كرديم و سعى مى كرديم از گرسنگى نميريم. روزهاى خيلى سختى بود. خيلى از دوستاى ما تحمل اين همه سختى رو نياوردند و جون دادند. آخه نه دوايى بود، نه دارويى و نه پزشكى. نمى دونستيم با زخمى هامون چيكار كنيم. زنده موندنمون رو فقط بايد خوش شانسى دونست. ما وظيفه ى خودمون مى دونستيم كه از كشورمون محافظت كنيم. اونقد مبارزه كرديم تا اين كه متفقين اومدند و ژاينى ها رسما تسليم شدند.

ژاپن در اوان جنگ جهانى دوم در شادى وصف ناپذيرى غرق بود. خبرهاى موفقيت آميز نظاميان ژاپنى همه را مبهوت كرده بود. راديوها گزارش مى دادند:

”جهانيان با اضطراب به بازگشت جنگنده هاى ما مى نگرند. خلبانان، پيروزمندانه و يكى پس از ديگرى از منطقه ى عملياتى بازمى گردند و مورد استقبال فرماندهانشان قرار مى گيرند. همه ى ما در ژاپن مسئوليم تا به كمك مبارزان مان بشتابيم و از آنها حمايت كنيم.”

خلبانان ژاپنى پس از پايان بمباران، جام هاى شراب را در دست مى گرفتند و با خنده در دوربين هاى فيلم بردارى مى نگريستند و به افتخار امپراطور شان هيروهيتو مى نوشيدند. اين امپراطور كه جد خود را ” آماتِراسو”، خداى آفتاب مى دانست، شش ميليون ژاپنى به ميدان هاى نبرد گسيل داشت تا آنها طرح ژاپن بزرگ را كه شامل نيمى از جهان مى شد، تحقق بخشند. اين امپراطورى بايد شامل هند در غرب تا سواحل مرزى ايالات متحده ى آمريكا در شرق مى شد.

طرح امپراطور هيروهيتو از سال ۱۹۳۱ ميلادى آغاز شد، يعنى هشت سال قبل از آغاز رسمى جنگ جهانى دوم. در اين سال ارتش ژاپن منچورى در شمال چين را تصرف كردند و از آنجا پيشروى به سوى پكن آغاز شد. جمهورى كره كه در آن زمان يكى از مستعمرات ژاپن به حساب مى آمد، مكانى بود براى رساندن كمك هاى لازم به نيروهاى ژاپني. يك ميليون و پانصد هزار كره اى مجبور به كارى مجانى در كارخانه هاى اسلحه سازي، معادن ذغال سنگ و يا در مناطق مرزى بودند.

ژاپن با حمله به كشورهاى منطقه، آنها را يكى پس از ديگرى تسخير مى كرد. اندونزي، برمه، فيليپين و چين. زنان و دختران بسيارى از اين كشورها به روسپى خانه هاى پادگان هاى نظامى ژاپن فرستاده شدند تا افسران و سربازان ژاپنى از اين نظر كمبودى نداشته باشند. شمار اين زنان تا ۲۰۰ هزار نفر رسيده بود. يكى از اين زنان ”هوانگ كوم جو”ى ِ كره اى ست. او اكنون زنى ست لاغر با چهره اى پر از چروك و موهايى كه از پشت بسته و چشمانى جستجوگر در زير عينكى كه قابى طلايى دارد. با عصايى در دست قدم مى زند و در هنگام سخن گفتن با نوك عصايش به شدت به زمين مى كوبد.

هوانگ كوم جوي، هنوز هم بعد از نيم قرن، خجالت مى كشد كه در جمع، در مورد آنچه به سرش آمده، سخن گويد. او اما زندگى نامه اش را در كتابى به رشته ى تحرير درآورده است. مى گويد:

”وقتى ما رو به جيرين بردند، زن هايى كه قبل از ما اونجا بودند و كار مى كردند، به ما گفتند كاش در راه مى مرديد و پاتون به اينجا نمى رسيد. گفتند، وظيفه ى ما فقط ارضاى جنسى افسران و سربازان ژاپنيه. اولين كسى كه به من تجاوز كرد، يه افسر ژاپنى بود. به خاطر اين كه در مقابلش مقاومت كردم، اونقدر منو زد تا بيهوش شدم. بعد منو با چند زن ديگه حبس كردند. مدتى اونجا بوديم. خيلى از زنا بيمارى هاى واگير دار گرفته بودند. حال بعضى هاشون خيلى بد بود و رنگشون اونقدر زرد شده بود كه اول اونارو به سلول هاى تك نفره بردند و بعد هم ديگه هيچ وقت اونا رو نديدم. آره بعد از پايان اون دوران، من اين ماجراها رو برا هيچ كس تعريف نكردم. روم نمى شد. ازدواج هم نكردم. توى دهه‌ى ِ نود بود كه يكى از دوستان ِ اون دورانم رو در يه برنامه ى تلويزيونى ديدم . او سرنوشتش رو مى گفت. حرف هاى او تاثير زيادى در من گذاشت. فكر كردم، چرا بايد سكوت كنم و در مورد اين وحشى گرى ژاپنى ها چيزى نگم؟ همه ى دنيا بايد اين جنايت ها رو بدونند. ژاپنى ها رفتارشون حيوانى بود. هيچ اثرى از انسانيت در اونها ديده نمى شد. فقط خدا بايد اونا رو به سزاى اعمالشون برسونه.”

ژاپن – چين

”موزه تاريخ” در هنگ كنگ. اين موزه هشت طبقه دارد و طبقه هفتم اش كمى تاريك و مخوف است. ديوارها لختند و گچ هاى شان ريخته. عكس هايى از دهه ى سى ميلادي، گروه گروه فراريان ِ لاغر اندام و ضعيف چينى را نشان مى دهند كه با پاهايى برهنه به هنگ كنگ، كه در آن زمان مستعمره ى انگلستان بود، پناهنده مى شوند.

تيم كو ، يكى از مسئولان اين موزه كه تاريخدان است، در مورد جنگ ويرانگرى كه ژاپن در سال ۱۹۳۷ ميلادى با چين آغاز كرد مى گويد:

”اگر در سال ۱۹۳۱ فقط ۸۴۰ هزار نفر در هنگ كنگ زندگى مى كردند، در سال ۱۹۳۸ جمعيت هنگ كنگ به ۱،۶ تا ۱،۸ ميليون نفر رسيد. آنها از مقابل لشگريان ژاپنى فرار مى كردند و به هنگ كنگ پناهنده مى شدند. نيروهاى ژاپنى چنان وحشيانه رفتار مى كردند كه چاره اى جز فرار باقى نمى ماند، بخصوص ژاپنى هاى عضو گروه ويژه ى ۷۳۱ به شدت قصى القلب بودند.”

شينوسوكا ياشينوى ژاپنى يكى از پزشكان گروه ويژه ى ۷۳۱ بود. او در مورد فعاليت هايش مى گويد:

”ما در دوران آموزشى مى آموختيم كه چگونه مى شد در كمترين زمان با استفاده از سلاح هاى بيولوژيك، افراد بيشترى رو كشت. اين تجربه رو در منطقه ى شيجيا ژوانگ ِ چين آزمايش كرديم. به ما دستور داده بودند كه همه ى زنان، كودكان و افراد پير ِ چينى را از بين ببريم. كودكان رو، به اين علت كه اونا روزى بزرگ شده و به دشمن ژاپن تبديل مى شدند. زنان رو ، به اين علت كه اونا مى تونستند فرزنداى ديگه اى به دنيا بيارند و پيران رو، چون اونا عليه ما جاسوسى مى كردند.”

ژاپنى ها در مجموع ۱۰ ميليون قربانى در چين برجاى گذاردند. در سال ۱۹۴۱ ميلادى اشغال هنگ كنگ به دست نيروهاى ژاپنى آغاز شد و سه سال و هشت ماه ادامه يافت. در فيلمى كه در موزه تاريخ در هنگ كنگ موجود است، مى توان به وضوح ديد كه چگونه نام خيابان ها از چينى به ژاپنى تغيير مى كند، زبان ژاپنى در مدارس اجبارى مى شود و شهروندان چيني، به هنگام برخورد با نظاميان ژاپنى تعظيم مى كنند.

تيم كو، يكى از شهروندان چينى هنگ كنگ در مورد آن دوران مى گويد:

”مادر بزرگم در مورد اون دوران تعريف مى كنه كه ژاپنى ها توى هنگ كنگ، هر كارى كه دلشون مى خواست، مى كردند. پليس هاى ژاپنى كه اسمشون كامپِ يتاى بود، احتياجى به آوردن دليل براى كشتن چينى ها نداشتند و اونا رو اگه مى خواستند، وسط خيابونا مى كشتند. ژاپنى ها بودند كه مشخص مى كردند قانون چيه و چه كسى بايد اونو اجرا كنه. ژاپنى ها شده بودند مثل ماموراى گشتاپو در آلمان. بابابزرگ ِ دوست منو بدون هيچ دليلي، در مزرعه اش كشتند، برادر ِ بابابزرگم رو هم همين طور. بعد از اين كه در سال ۱۹۴۴ به خاطر سد كردن راه دريايى توسط نيروهاى متفقين، رسيدن خواربار به نيروهاى ژاپن در هنگ كنگ با مشكلاتى روبرو شد، اونا چينى ها رو تو خيابونا به صف كردند و به جزاير مختلف فرستادند، تا اونجا از گرسنگى بميرند.”

به همين دليل بود كه سدها هزار چيني، باز راهى چين شدند. آنها با پاى پياده مى گريختند و مسير حركت آنها پر بود از لاشه ى انسان هاى محروم و بيگناه.