1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

کارل مای؛ نویسنده‌ای در جستجوی عدالت

۱۳۹۱ فروردین ۱۰, پنجشنبه

کارل مای با به تصویر‌کشیدن دنیای افسانه‌ای شرق و "غرب وحشی" در داستان‌هایش، شگفتی میلیون‌ها خواننده را در زمان حیات خود برانگیخت. این "خیال‌پرداز حرفه‌ای" صد سال پیش به عنوان نویسنده‌ای موفق از جهان رفت.

https://p.dw.com/p/14TVd
بخشی از چاپ تازه‌ی کتاب‌‌‌های کارل مایعکس: DW

 هفتاد کتاب، بیش از۲۰۰ میلیون تیراژ و ترجمه به ۴۰ زبان، حاصل زندگی هفتاد ساله‌ی کارل مای، (١٨٤٢-١٩١٢) نویسنده‌ی خیالپرداز آلمانی است. از آن‌جا که پدر نساجش "۱۴ سر عائله" داشت، (۹ تن از این فرزندان به تدریج از دنیا رفتند)، عایدی اندکی که به دست می‌آورد، کفاف خرج خانواده را نمی‌داد. از این رو کارل که تا پنج سالگی نابینا بود، به مادربزرگش سپرده شد، تا "یک نان‌خور کمتر در خانه دور و بر پدر بپلکد."

مادربزرگ قصه‌گو

مادربزرگ مای، نیز از بضاعت چندانی برخوردار نبود. این پیرزن خوش‌سخن، ولی هر وقت کارلِ از گرسنگی می‌نالید، برای‌ او داستان‌های هیجان‌انگیز‌ می‌خواند و افسانه می‌‌گفت. به تعبیر زندگینامه‌نویس این نویسنده‌ی محبوب، رودیگر شاپر، با این روایت‌های واقعی و غیرواقعی سنگپایه‌ی "تربیت ادبی" مای گذاشته شد: دنیایی از خیال و واقعیت با قهرمانانی جسور و بی‌باک که سرزمین‌های ناشناخته را با اسب یا پای پیاده درمی‌نوردیدند و تشنگی روح ماجراجوی خود را با دل‌زدن به دریا و پا گذاشتن به معرکه‌ها و ‌کارزارهای پرخطر سیراب می‌کردند؛ قهرمان‌هایی شبیه‌ به یکدیگر در سرزمین‌هایی گوناگون و با نام‌های مختلف: "وینه‌تو"، "اولد شاترهند"، "کارا بن نمسی" و...

بزهکار جوان

کارل مای، خود پس از آن که تحصیل در رشته‌ی "آموزگاری" را کنار گذاشت و به "بزهکاری" ماهر بدل شد، نیز توانست با تغییر نام‌های مستعار و شغل‌های نیاموخته امرار معاش ‌کند: گاهی در نقش چشم‌پزشگی به نام هایلیگ، به درمان بیماران می‌نشست و گاهی به عنوان مأمور پلیس، پول‌های به ادعای او تقلبی این و آن فروشنده را ضبط می‌کرد و به جیب می‌زد. زمانی در نقش یک تاجر پوست معتبر، پالتو پوست‌های گرانبها را عاریه می‌گرفت و دیگر پس نمی‌آورد و هنگامی اسب‌های تیزپا را با زین می‌دزدید و برای همیشه ناپدید می‌شد.
مای به‌خاطر این بزهکاری‌های کوچک و بزرگ، ۸ سال از عمر خود را در سیاهچال‌های اواخر قرن نوزده که رهایی از آن‌ها چندان ساده هم نبود، گذراند. تنها امتیاز این سیاهچال‌ها، کتابخانه‌ی مجهزی بود که فردی خیرخواه به امید رستگار کردن بزهکاران، این "دشمنان مردم و جامعه" در اختیار مدیریت زندان گذاشته بود.


Bildergalerie Karl May als Karab ben Nemsi
کارل مای در لباس یکی از قهرمانانش "کارا بن نمسی"عکس: gemeinfrei

نویسنده‌ی جوان
 
یکی از این رستگارشدگان، کارل مای بود. او زمانی که در سال ۱۸۷۴ از زندان آزاد شد، ۳۲ سال داشت. از همان زمان مای "همه‌فن حریف"، به نوشتن رو آورد و صحنه‌ی عملیات ماجراجویانه و جولان فکری خود را به چارچوب داستان و دنیای افسانه محدود کرد.

محبوبیت این نویسنده‌ی تازه‌کار، پس از به شهرت رسیدن چنان همه‌گیر شد که وقتی در سال ۱۸۹۷ برای رو‌خوانی از رمان خود وارد مونیخ شد، استقبال بی‌نظیری در حد یک ستاره‌ی سینما از او به عمل آمد. هوادارانش که ساعت‌ها برای دیدن مای روبروی هتلش به انتظار ایستاده بودند، باعث راه‌بندان و توقف قطارهای خیابانی شده‌ بودند. تنها با دخالت مأموران آتش‌نشانی و پراکنده‌‌‌کردن مردم، نظم عادی به خیابان و هتل بازگشت.

راز موفقیت

مای داستان‌های هیجان‌انگیز و مردم‌پسند خود را ابتدا در روزنامه‌ها و مجلات وقت به صورت "سفرنامه" منتشر کرد. راز موفقیت او، گذشته از شیوه‌ی نگارش و شرح پرآب و تاب ماجراهای شگفت‌آور در سرزمین‌های عجیب و غریب، این تصور همگانی نیز بود که مای رویدادهای پرکشش روایت‌‌هایش را خود تجربه کرده است. این نویسنده‌ی اهل ایالت زاکسن با آن که تمام آثار خود را در شهر زادگاهش در "ارنست هال" نوشته بود، برای زدودن این توهم کمترین تلاشی نکرد. برعکس، عکس‌هایی از خود با اشیاء و ابزاری که در رمان‌هایش نقشی بازی می‌کردند، منتشر ساخت و به کژپنداری هوادارانش دامن زد؛ عکس‌‌هایی در لباس جنگجویان با شمشیر، در حال گشودن یک جعبه‌ی نقره‌ای شرقی یا در کنار یک مجسمه‌ی نیم‌تنه‌ی سرخ‌پوستی...

گفت‌وگوهای فلسفی

"عبور از کردستان وحشی"، یکی از آثار پرخواننده‌ی کارل مای است که در سال ۱۸۹۲منتشر شد. در این رمان دو قهرمان جسور او، "کارا بن نمسی" که مسیحی است و همسفر مسلمان او "حاجی هالف عمر" در سرزمینی دور با کوه‌های سربه فلک کشیده و طبیعتی وحشی در راهند. با وجود شرح صحنه‌های کشت‌و کشتار وحشیانه و تصاویر قالبی از روش‌ زندگی شرقی‌ها، گفت‌وگوهای فلسفی این دو در باره‌ی مذهب، تفاوت‌های فرهنگی و احترام به ارزش‌های ملی دیگران، دید گسترده و ژرف کارل مای را به  نمایش می‌گذارند. 



این برداشت مدرن از دین و روابط انسانی در اثر سه گانه‌ی او "وینه تو" که در سال ۱۸۹۳ منتشر شد، نیز چشمگیر است. "وینه تو" که داستان آن در غرب وحشی روایت می‌شود، نام رییس یک قبیله خیالی به نام "مسکالرو ـ آپاچن" و نماد یک سرخپوست نیک‌سرشت است که با اسبش "ایلچی" برای عدالت و صلح مبارزه می‌کند...

سال‌های پایانی

کارل مای، در پایان عمر یک بار دیگر به عنوان "بزهکار" و به اتهام "فریب افکار عمومی" به دلیل انتشار "عکس‌های ساختگی‌ش" به محاکمه کشیده شد. منقدان  و روزنامه‌نگاران مخالف مای، در آستانه‌ی قرن بیستم از "سوء‌استفاده"های او پرده برداشتند و او را محکوم کردند. پس از این ماجرا مای رویاپرداز، زمین را ترک کرد و در رمان‌هایش پهنای کهکشان را عرصه‌ی خیالپردازی خود قرار داد: این نویسنده‌ی پرکار در آخرین دوره‌ی فعالیت‌های ادبی خود، دو قهرمان وفادارش، کارا و حاجی را با یک سفینه‌ روانه‌ی سیاره‌ای کرد که "موجودات عجیب و غریب و عظیم" روی آن زندگی می‌کردند. این دو قهرمان، در این گستره نیز چون هنگامی که در آمریکا و آسیا در سفر بودند، دست از جستجوی خود در پی عدالت و صلح برنداشتند.

FF/FW
                 

Karl May Denkmal in seine Geburtsstadt Hohenstein-Ernstthal
مزار کارل مای در شهر زادگاهش "ارنست هال"عکس: DW
پرش از قسمت در همین زمینه

در همین زمینه