گروه دوئو سنتور، ابتکار دو جوان ایرانی
۱۳۹۰ تیر ۱۳, دوشنبهگروه دوئو سنتور، از دو نوازندهی این ساز تشکیل شده است که به همنوازی و کسب تجربه در کشف آواهای جدید در موسیقی ایرانی میپردازند. پولاد ترکمنراد و روزبه مطیعا که هر دو دانشآموختهی رشتهی موسیقی از دانشگاه هنر در تهران هستند، با تشکیل گروه دوئو سنتور در خارج از ایران فعالیتهای هنری خود را دونبال میکنند. فعالیتهایی که نه تنها به کسب جوایزی از فستیوالهای جهانی موسیقی انجامیده، بلکه مورد توجه شبکههای رادیویی و تلویزیونی در آلمان نیز قرار گرفته است. پولاد ترکمنراد در گفتوگویی با دویچه وله از چگونگی شکلگیری این گروه موسیقی و اهداف نوازندگان آن میگوید.
دویچه وله: پیش از این که به جزییات مربوط به گروه شما بپردازیم، ابتدا برای خوانندگان ما توضیح دهید «دوئو سنتور» که اسم گروه شماست، به چه معناییست؟
پولاد ترکمنراد: دوئو سنتور به معنای دو سنتور یا دونوازی دو سنتور است و کلاً هم به قطعاتی که برای دو ساز نوشته میشوند، «دوئو» میگویند. حالا این دو ساز میتواند دو سنتور باشد یا حتی یک سنتور و یک تنبک هم دوئو میشود. ما بهخاطر این که دو سنتور بودیم، تصمیم گرفتیم اسم «دوئو سنتور» را بر این گروه بگذاریم.
چه شد که به فکر راهانداختن گروهی متشکل از دو ساز سنتور افتادید؟ معمولاً در گروههایی که دونوازی میکنند، یک ساز اصلی هست و یک ساز مکمل مثل تنبک یا دف یا بههرحال یک ساز ضربی. ولی شما دو سنتور را انتخاب کردید. علتش چه بود؟
در اصل من و روزبه که باهم «دوئو سنتور» را درست کردیم، باهم در دانشکده موسیقی دانشگاه هنر تهران آشنا شدیم. پس از مدتی که با همدیگر ساز زدیم، دیدیم که نحوه ساززدنمان به همدیگرمیخورد و نقاط مشترک زیادی داریم. برای همین تصمیم گرفتیم که با همدیگر ساز بزنیم و با همدیگر یک گروه درست کنیم، یک گروه کوچک دونفره با دو سنتور. بعدها این برای ما هدفی شد و با این ساز سنتور شروع کردیم به نواختن دونوازیهای انگشتشماری که برایاش نوشته بودند، مثل دونوازیهای استاد پایور و استاد مشکاتیان و کسان دیگر. بعداً خودمان شروع کردیم به آهنگسازی برای این دو سنتور و تصمیم گرفتیم کمی گسترشاش بدهیم و اصلاً روی آن بهعنوان یک پروژه کار کنیم.
از آنجا که ساز سنتور محدودیتهایی در اجرای تمامی دستگاههای موسیقی به طور همزمان دارد، یعنی به کوکهای مختلفی احتیاج هست، سئوالی که پیش میآید این است که وقتی همنوازی میکنید، هر دو سنتور کوک یکسانی دارند یا ممکن است بسته به قطعه اصلاً از دو سنتور مختلف استفاده کنید؟ منظورم به لحاظ کوککردن یا قابلیتهای صدادهی است.
آن اوایل که ما شروع کردیم، بیشتر سعی میکردیم که قطعات نوشته شده برای سنتور را بزنیم، خب هر قطعهای که نوشته شده اول یک کوکی را هم پیشنهاد میدهد. یعنی در اصل یک کوکی را مشخص کرده برای هر یک از سنتورها که سنتور یک این را میزند، سنتور دو باید این کوک را داشته باشد. خب ما سنتور را طبق آن قطعات کوک میکردیم. ولی بعدها که خودمان قطعاتی ساختیم، با توجه به آن قطعاتی که برای این دو ساز مینوشتیم، کوکش را هم تعیین میکردیم. در اصل هر قطعهای خودش یک کوک مشخصی داشت که حالا صرفاً آن کوکهای سنتی موسیقی ایرانی برای سنتور نبود. مثلا ممکن بود کوکی نزدیک به آواز اصفهان باشد، ولی در اصل نشود با آن اصفهان سنتی را نواخت.
بعدها که روی بداههنوازیمان بیشتر کار کردیم، خیلی سعی کردیم که به کوکهای در اصل هماهنگ برای خیلی از گامها یا دستگاهها برسیم که مثلاً با این کوک میشد خیلی از گوشهها را در دستگاه نوا، ماهور، اصفهان، شور، دشتی زد که در عینحال هیچ کدام را هم کامل نمیشد اجرا کرد، ولی آن حالتی که ما برای بداههنوازی احتیاج داشتیم را، برای ما مهیا میکرد و در عین حال همان طور که شما گفتید، اینها در اصل کوکهایش کمی هم باهم فرق داشت. یعنی مثلاً من یکسری از امکانات را روی سنتور خودم ایجاد میکردم و روزبههم یکسری از امکانات را روی سنتور خودش و میدانستیم که چه جوری این دو کوک را باهم هماهنگ کنیم که بیشترین بازدهی صدایی را داشته باشد.
ولی در قطعاتی که اجرا میکنید، علاوه بر خوشساخت بودن و تنوع ریتمی که دارد، پایبندی محسوسی هم به ردیف دستگاه موسیقی ایرانی دیده میشود. معمولاً از گروههای جوان مخصوصاً در موسیقی سنتی کارهای ساختارشکن بیشتر انتظار میرود تا این که صرفاً خیلی متعهد به ردیف باشند. شما نوآوری را در چارچوب ردیف موسیقی دستگاه ایرانی دنبال میکنید؟
تقریباً در یکسال اخیر یا شاید در هفتـ هشت ماه اخیر، در کارهای اصلی ما این ساختارشکنی خیلی بیشتر بوده. یعنی حتی جاهایی بوده که کاملاً از گامها و مقامهای ایرانی خارج شدیم و یکجاهایی صدادهی، صدادهی آتونال بوده و یکجاهایی اصلاً کاملاً متفاوت بوده. یعنی در اصل یک روندی داشته که اولش کامل پایبند به ردیف بودیم و بعداً یک چیز بینابین بوده و الان تا حدودی از آن چارچوب خارج شدهایم. مثلاً اگر به برنامهی برلینمان دقت کنید، تقریباً از ۲۰ دقیقهای که مجموعاً اجرا شد، شاید یکی دو دقیقهاش را میتوان کامل مربوط به ردیفاش دانست، باقی یکجورایی یا حالت آتونال دارد یا کاملاً غیرایرانی صدا میدهد.
ولی بههرحال ردیف هم خودش آن قدر گسترده و پرمغز است که آدم میتواند هر گوشه و هر تکهای را بگیرد و رویش کار کند و با تنوعهای ریتمیک و ملودیهایی که بهوجود میآورد، از آن چیزهایی بیرون کشد که دیگر در آن چارچوب سنتی موسیقی ایرانی نباشد. مثلاً کسی که موسیقی سنتی میزند، اگر به آن گوش کند، میگوید این که دیگر موسیقی سنتی نیست. ولی اگر بخواهیم آنالیزش کنیم، میبینیم که در جاهایی با ردیف مطابق میشود. ولی در اصل هدف ما پایبند بودن به ردیف نیست. یعنی اگرهم جایی در کارهای جدیدی هم که میکنیم شباهتهایی وجود داشته باشد، به خاطر این است که به آن عادت کردهایم.
با توجه به این که هم شما و هم آقای روزبه مطیعا، همنواز گروه در خارج از ایران زندگی میکنید، استقبال ایرانیان خارج از کشور و همین طور مخاطبان غیرایرانی از موسیقی شما چه طور بوده؟ با توجه به این که در خیلی از فستیوالهای جهانی هم شرکت کردید، تاکنون استقبال مخاطبان چگونه بوده است؟
در این جشنوارههایی که شرکت کردیم که استقبالشان خیلی بود. یعنی واقعاً خودمان فکر نمیکردیم چنین استقبالی شود، آن هم از یک ساز ایرانی که در اصل مکرر است، یعنی دوتا از یک ساز است. ولی خیلی استقبال خوبی بود و خیلی هم برایشان عجیب بود. این که چه جوری میشود از این ساز استفاده کرد. سازی که آکوستیک است و در اصل هیچ وسیلهی کمکی الکترونیکی ندارد، بهجز آن میکروفونی که در سالن هست و صدا را پخش میکند. خیلی برایشان عجیب بود و خیلی هم از آن استقبال میکردند. چون جالب بود.
خب موسیقی ایرانی و اکثر گروههای ایرانی که کار میکنند یا کار کردند اینجا، سازهای روتین مثل تار و تنبک و گهگداری کمانچه و اینها بوده است. سنتور چون ساز خیلی پردردسریاست، به خاطر کوکش، گروهها سعی میکنند کمتر از آن استفاده کنند. چون آن وقت تمام ارکستر مجبور میشود با سنتور خودش را هماهنگ کند. ولی وقتی خارجیهایی که در سالن بودند کار ما را دیدند، استقبالشان خیلی خوب بود. چون بههرحال مخاطبان آن فستیوال هم کسانی هستند که به موسیقیهای عجیب و تا حدودی غیرعادی علاقه دارند. برای همین هم برایشان جالب بود. ولی ایرانیها باز دو دستهاند. یک دسته افرادی هستند که بههرحال تا حدودی سنتیترند و دوست دارند همیشه نغمههای آشنا بشنوند، چیزهایی که برایشان حالت نوستالژیک دارد و قدیمها را یادآوری میکند. برای آنها خیلی جذابیتی ندارد. ولی برای جوانترها یا کسانی که کار خودشان موسیقیست، برای آنها جالب بود و ما فیدبکهای خوبی گرفتیم.
از طرف دیگر موسیقی شما مورد توجه رادیو و تلویزیونهای دولتی در آلمان هم قرار گرفته و برنامههایی را به صورت تصویری یا به صورت زنده در رادیو از اجراهای شما پخش کردهاند. چه طور شد که آنها با کار شما آشنا شدند؟
راستش این سازمانهای دولتی مثل رادیو و تلویزیون WDR یا Landesmusikrat در همین ایالت نوردراین وستفالن، اینها همه از طریق همان فستیوال موسیقی جهانی „Creole“ با کار ما آشنا شدند و خبرنگارشان با ما مصاحبه کرد و کارهای ما را ضبط کردند و بعداً هم از طریق عواملشان با ما مکاتبه کردند و برای برنامه درخواست کردند. در اصل همهاز طریق همان فستیوال بود.
برای کسانی که علاقه به موسیقی دارند و احیاناً خودشان هم دستی در ساززدن دارند، جالب خواهد بود که بدانند، بیشترین تأثیر را خود شما یا روزبه مطیعا از کدامیک از نوازندگان معاصر سنتور داشتهاید؟ برداشت شخصی خود من استاد پایور است، نظر شما چیست؟
درست است. به خاطر این که ما در اصل شاگردان این مکتبهستیم. چون خود روزبه که مدتی هم شاگرد مستقیم خود استاد پایور بوده و بعد با واسطه، یعنی شاگرد ایشان و من هم شاگرد شاگرد ایشان بودم.
آقای سعید ثابت؟
بله، روزبه شاگرد آقای سعید ثابت بود و من هم در دانشگاه شاگرد ایشان بودم. من خودم هم شاگرد آقای نادر سینکی بودم که هردو هم از شاگردهای استاد پایور هستند. ولی بعدها ما در دانشگاه خودمان دیگر قطعات استاد مشکاتیان را خیلی زدیم و کار کردیم. بعداً با آقای اردوان کامکار کار کردیم و خیلی سعی کردیم که در آن چارچوبی که معروف است به چارچوب پایوری باقی نمانیم و سبکهای دیگر را هم یاد بگیریم که حالا شاید الان خیلی از کارها و تکنیکهایی که ممکن است بهکار ببریم، دیگر در آن چارچوب قرار نمیگیرد. ولی در نهایت درست است، بیشترین تأثیر را از استاد پایور گرفتیم.
کاوه بهرامی
تحریریه: عباس کوشک جلالی
برای شنیدن گفت و گو با پولاد ترکمنراد بر روی لینک پایین صفحه کلیک کنید.