۸۰ سالگی توماس برنهارد؛ چرخش سرگیجهآور کمال
۱۳۸۹ بهمن ۲۰, چهارشنبهدو سال پیش و همزمان با بیست سالگی درگذشت توماس برنهارد کتابی در آلمان منتشر شد که ویژگیهای بسیاری دارد: نامههای برنهارد و رئیس وقت انتشارات "زورکامپ" زیگفرید اونزلد.
اونزلد را بزرگترین و آخرین ناشر آلمان به معنای واقعی کلمه میدانند. ناشری که شماری از مهمترین نویسندگان دوران، طرف قراردادش بودند و با اغلب انها روابطی فراتر از کار داشت.
شکسپیر دنیای نشر
توماس برنهارد آدمی تندخو بود و لحنی بسیار خودخواهانه، پرخاشگر و گزنده داشت. این ویژگیها را از نخستین نامهای که در سی سالگی به رئیس انتشاراتی زورکامپ فرستاد تا آخرین نامههایی که طی نزدیک به سه دهه برای او نوشت میتوان بازیافت. موضوع بسیاری از این نامهها مسائل مالی است اما از خلال همین نامهها دو شخصیت متفاوت و رابطهی عشق و نفرتی که میان آنها وجود داشت ملموس و برجسته است.
اونزلد خیلی زود به نبوغ برنهارد پی برده بود و برای کارش ارزش و احترام زیادی قائل میشد. رئیس زورکامپ سال ۱۹۶۵ که هنوز مهمترین آثار برنهارد ۳۴ ساله نوشته و منتشر نشده بود او را در نامهای با ساموئل بکت و حتا کافکا مقایسه کرد. برنهارد نیز اونزلد را شکسپیر جهان نشر میخواند. با این همه، این دوستی تمام مدت با تنش و درگیری همراه بود.
نویسندگان و ناشران
اونزلد عمیقا به نقطهی محوری رویکرد پایهگذار موسسه سورکامپ پایبند بود که میگفت هر یک از نویسندگان ما بر انتشاراتی برتری دارند. او اعتبار کار خود و موفقیت موسسهاش را مدیون آثار نویسندگانش میدید. در دنیای نشر اواخر قرن بیستم کمتر ناشری به این شدت خود را درگیر مسائل شخصی نویسندگانش کرده است. اونزلد گاهی در نقش التیام دهندهی زخمهای روخی و مشکلات عاطفی نویسندگانش و گاهی، در دوران یاس و ناامیدی در نقش مراقب و محافظ آنها ظاهر شده است.
رابطهی این ناشر و مولف در تمام سالها در التهاب گذشت. دیدارهای دوستانهای که گاهی بین این دو اتفاق میافتاد برای مدت کوتاهی آنها را از چانهزدنهای کاسبکارانه دور و به احترام گذاشتن به ارزشهایی که در یکدیگر میدید نزدیک میکرد. برنهارد در سالهایی که به شهرت رسیده بود برخلاف وعدههای قبلی پنج جلد رمانی را که به نوعی خودزندگینامهی او محسوب میشود نزد ناشر دیگری به چاپ سیرد.
دو ماه و نیم قبل از درگذشت برنهارد، نوامبر ۱۹۸۸ اونزلد که تحملش از رفتار تند و بدعهدیهای او لبریز شده بود در تلگرافی مینویسد، «آقای برنهارد کاسهی صبر من نه تنها پر که لبریز شده، دیگر نمیتوانم.» برنهارد هم به تندی پاسخ میدهد، «حالا که نمیتوانید مرا از فهرست نویسندگان انتشاراتی و از حافظهتان قلم بگیرید!» اواخر ژانویهی ۱۹۸۹ دو هفته پیش از مرگ برنهارد این دو دیداری دوستانه و آشتیجویانه با هم داشتند.
انتشار نخستین رمان
توماس برنهارد پس از انتشار سه مجموعه شعر که چندان توجهی برنیانگیخته بود۱۹۶۱ دستنویس یکی از نخستین کتابهایش را برای زورکامپ فرستاد. چند روز بعد نامهای به ناشر نوشت و از او درخواست ملاقات کرد. ویراستار ارشد انتشاراتی کتاب را رد کرد و این ملاقات صورت نگرفت. دو سال بعد نخستین رمان برنهارد، "زمهریر" یا "یخبندان"، توسط موسسه انتشاراتی زورکامپ منتشر و با استقبال منتقدان و خوانندگان روبرو شد.
در ربع قرن بعدی دهها رمان، نمایشنامه و مجموعه داستان از این نویسندهی اتریشی منتشر شده است. شاید تعداد انگشت شماری از این آثار هم کافی بود تا برنهارد در جایگاه یکی از بزرگترین نویسندگان نیمهی دوم قرن بیستم قرار گیرد. برنهارد چند سال پیش از نوشتن این رمان با نوشتن طرحهایی خود را آمادهی این کار کرده بود و کمابیش به شیوههایی از روایت و نگارش دست یافته بود که در آثار بعدی او نیز پختهتر و قویتر به چشم میخورد.
ناخشنودی از عدم استقبال خوانندگان
دومین رمان برنهارد " Verstِörung" پنج سال بعد منتشر شد. این کتاب برخلاف کتاب نخست که راه شهرت جهانی نویسنده را هموار میکرد در میان خوانندگان المانیزبان مورد استقبال قرار نگرفت. از این کتاب در سه سال ۱۸۰۰ نسخه بیشتر فروش نرفت و نویسنده ناشر را به اهمال و کمکاری در معرفی آن متهم کرد. ناشر این عدم موفقیت را از جمله به علت عنوان آن (پریشانحالی، سرگشتگی) و لجاجت نویسنده در عدم موافقت با تغییر آن میدانست.
یکی از نحستین درگیریهای شدید میان ناشر و مولف بر سر همین کتاب به وجود آمد. زیگفرید اونزلد در پاسخ برنهارد که با لحنی پرخاشگر مدعی بود خودش به تنهایی میتوانسته این تعداد کتاب را در چهار هفته بفروشد به موفقیت درازمدت ادبیات ناب اشاره میکند. او کتاب "مالونه" بکت را مثال میزند که در یک دهه فقط ۱۶۳۲ نسخهی آن به فروش رسید. اونزلد به برنهارد مینویسد: «به مورد دیگری مانند کافکا فکر کنید که شما واقعا میتوانید خودتان را با او مقایسه کنید. از کتابهای او در سال نخست انتشار هرگز بیش از ۳۰۰ نسخه به فروش نرسید.»
تحسین پتر هندکه
دومین رمان توماس برنهارد گرچه در میان خوانندگان با استقبال روبرو نشد، ولی تحسین کسانی چون نویسندهی سختگیر اتریشی پتر هندکه را در پی داشت که مانند همکار هموطناش به صراحت و بیپرده سخن گفتن، به ویژه در مورد هنر و ادبیات مشهور است. هندکه مینویسد: «من واقعا خسته بودم اما این کتاب آرامم نمیگذاشت ... خواندم، خواندم و خواندم.»
انتشارات سورکامپ اخیرا مجموعهی آثار توماس برنهارد را در ۲۲ جلد منتشر کرده است. "معدن آهک" جلد سوم این مجموعه است که اول بار ۱۹۷۰ منتشر شد.
۱۰ جلد نخست مجموعه آثار برنهارد به رمانهای او اختصاص دارد، چهار جلد به مجموعه داستانها و نوشتههای داستانی، و چهار جلد به نمایشنامهها. جلدهای آخر نوشتههای آغازین برنهارد، از جمله شعرهای او را را در بر دارند. پنج رمانی که بر اساس وقایع زندگی نویسنده نوشته شدهاند جلد دهم این مجموعه را تشکیل میدهند. بسیاری از آثار توماس برنهارد از سوی بسیاری از منتقدان ادبی مشهور جهان در شمار اثار کلاسیک ادبیات مدرن قرار دارند؛ "انقراض"، "برادرزاده ویتگنشتاین" و "بازنده" از این آثار هستند.
دشواری ترجمهی آثار برنهارد
قهرمانهای توماس برنهارد در مورد همه چیز تقریبا همیشه با قطعیت سخن میگویند. در مورد هیچ چیز شکی ندارند و تکلیف تمام جهان را در عبارتهایی صریح و پرخاشگرانه روشن میکنند. برنهارد هم در گفتگوهایش اغلب چنین حالتی دارد. گرچه هنگامی که مجموعهی این گفتهها و ادعاها را در نظر بگیریم در واقع حرکتی هوشمندانه به سوی نفی هر قطعیتی است که به قطعیتهای مورد ادعای نویسنده نیز قابل تعمیم است.
یکی از ویژگیهای آثار توماس برنهارد زبان پرخون و تپندهی اوست. عبارتهای طولانی در هم تنیدهای که ضرباهنگ آن بی ارتباط با تحصیل موسیقی نویسنده در دوران جوانی نیست. نثر توماس برنهارد در تکرارها و رفتاری مداخلهجویانه در نحو زبان شکل میگیرد و همین، ترجمهی آثارش را دشوار میکند. شاید برگرداندن آثار برنهارد به زبانهای مهم اروپایی اندکی ممکنتر باشد. در زبانهایی چون زبان فارسی ساختار زبان و دستور آن امکان نمیدهد که ویژگیهای متن اصلی عینا به زبان مقصد منتقل شود. با این همه چند کار او از جمله نمایشنامههای "رئیس جمهور" و "جشنی برای بوریس" به فارسی ترجمه و منتشر شدهاند.
فرزند "ناخلف" و محبوب اتریش
کمتر نویسندهای چون توماس برنهارد اتریش را به انتقاد گرفته و به تمسخر کشیده است. از سوی دیگر اتریش نویسندهای چنین افتخارآفرین کمتر داشته است. برنهارد در تمام دوران زندگی خود با کسانی که وطنش را به لحاظ سیاسی و در افکار عمومی نمایندگی میکردند مشکل داشت. سیاستمداران و مطبوعات عامه پسند نیز بارها او را به بدترین شکل مورد حمله قرار دادند و حتا خواستار بازپس گرفتن تابعت و اخراج او از اتریش بودند.
در سالهای اخیر به ویژه در دهمین و بیستمن سالمرگ توماس برنهارد برنامههای مفصل و متنوعی در بزرگذاشت او در اتریش و سایر کشورهای جهارن برپا شده است. تابستان امسال موزهی تاتر شهر وین اعلام کرد نمایشگاه توماس برنهارد که در این مرکز فرهنگی برپاشد موفقترین نمایشگاه تمام تاریخ این موسسهی پرسابقه بوده است. برنهارد در سن پنجاه و هشت سالگی (۱۲ فوریه ۸۹) در پی بیماری سل که از نوجوانی به آن مبتلا بود درگذشت.
بهزاد کشمیریپور
تحریریه: فرید وحیدی