1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

سرلشکر فربد، ژنرالی از جنسی دیگر

علی افشاری
۱۳۹۸ اردیبهشت ۷, شنبه

سرلشگر ناصر فربد از امیران قدیمی ارتش ایران اخیرا در ۹۷ سالگی در تهران درگذشت. وی را می‌توان از جهات مختلف یک ارتشی متمایز به حساب آورد. یادداشتی از علی افشاری، تحلیل‌گر سیاسی درباره این ژنرال ارتش ایران.

https://p.dw.com/p/3HXpd
Iran, Politik, Marmee, Militär,
عکس: Jebhe Melli

سرلشگر ناصر فربد در سن ۹۷ سالی بعد از عمری تلاش مستمر و بی‌وقفه در عرصه‌های گوناگون چشم بر دنیا فروبست. وی را می‌توان از جهات مختلف یک ارتشی متمایز به حساب آورد. وی در دوران زندگی پر فراز و نشیب خود اگرچه تا بالاترین سطح فرماندهی ارتش صعود کرد و از امرای ممتاز آن به شمار می‌رفت اما خود را تنها در عرصه نظامی محدود نکرد. وی هم‌زمان و به‌خصوص در دوران بازنشستگی تحقیقات و تاملات متعددی در حوزه‌های مستندسازی سیر تحولات ارتش در ایران، تاریخ معاصر، موضوعات جامعه‌شناختی، مسائل اتنیکی، امنیت ملی، مباحث فلسفی و معرفتی، امور معنوی و ادبیات داشت. وی شعر هم می‌سرود و انسانی خداباور و متدین نیز بود، اگرچه چندان با شریعت‌مآبی میانه‌ای نداشت. کتاب‌های متعددی از وی به یادگار باقی مانده است.

همچنین سرلشگر فربد به فعالیت سیاسی تشکیلاتی و معطوف به خیر عمومی نیز توجه ویژه‌ای داشت. در دوران حضور در ارتش تنها سمپات جریان ملی‌گرا بود و پس از خروج از ارتش ابتدا عضو جبهه ملی شد و در سالیان آخر عمر از اعضای شورای مرکزی حزب ایران بود. او اصول و موازین خاص خود را داشت و هیچگاه اجازه نداد هویت حرفه‌ای و شغلی، شخصیت مستقل و چند بعدی‌اش را تحت‌الشعاع قرار دهد. در چارچوب باورهای میهن‌دوستی، ملی‌گرایی، دمکراسی، خردگرایی، معنویت و کرامت انسانی مواضعش را سامان می‌داد. هفت دهه فعالیت اجتماعی و حرفه‌ای وی گواه ایستادگی تقلیل‌ناپذیر در برابر نظامی‌گری و استبداد در هر دو شکل عرفی- پادشاهی و دینی- ایدئولوژیک است که او در هر دو دوره هزینه‌هایی هم پرداخت.

علی افشاری، تحلیل‌گر سیاسی
علی افشاری، تحلیل‌گر سیاسیعکس: melimazhabi

سرلشگر ناصر فربد، زاده ۱۳۰۱ در تهران، پس از پایان تحصیلات در دبیرستان فیروز بهرام تهران راهی دانشکده افسری شد و پس از فارع‌التحصیلی در رسته هفتم پیاده نظام ارتش شاهنشاهی به کار مشغول شد. از اولین مسئولیت‌های وی فرماندهی پاسگاه سرو در مرز ارومیه با کشورهای ترکیه و عراق با درجه ستوان یکمی بود که در جریان آن در شکست فرقه دموکرات و جمهوری مهاباد کردستان نقش فعالی ایفا کرد و به این دلیل مدال دریافت کرد و ارتقای شغلی یافت. وی سپس به رسته اول پیاده نظام ارتش رفت. فربد سپس در جمع اولین افسران اعزامی به مدرسه نظامی فورت ناکس کنتاکی آمریکا برگزیده شد و دوره مقدماتی و تخصصی زرهی را در ارتش آمریکا گذراند. او پس از بازگشت به ایران ابتدا با درجه سرهنگ دومی به تدریس در دانشکده افسری پرداخت و سپس معاون رئیس مرکز آموزش زبان دانشگاه نظامی شد. او بار دیگر به آمریکا رفت و این بار دوره آموزشی را با موفقیت در مرکز فرماندهی و ستاد ارتش آمریکا گذراند. مسئولیت بعدی‌اش فعالیت به عنوان افسر ستاد نماینده نظامی ایران در پیمان سنتو در آنکارا بود.

ناصر فربد سپس دوره ششم فرماندهی عالی و ستاد مشترک (پدافند ملی) ارتش ایران را با موفقیت طی کرد و گواهی آن را کسب کرد. در سال ۱۳۴۸ با حکم محمدرضا شاه پهلوی به فرماندهی تیپ ۲۰ لشگر ۸۱ زرهی در کرمانشاه منصوب شد. این اتفاق مصادف با درگیری ایران و عراق در مناطق مرزی بود. در سال ۱۳۴۹ درجه سرتیپی دریافت کرد و به عنوان عضو هیئت فرماندهی و ستاد ارتش یکم مستقر در غرب ایران و کرمانشاه برگزیده شد.

پس از انعقاد قرارداد الجزایر میان ایران و عراق به تهران بازگشت و در منصب معاونت اداره پنجم ستاد بزرگ ارتشتاران مشغول به کار شد. در سال ۱۳۵۰ نشان قائد اعظم را از ارتش پاکستان دریافت کرد. در سال ۱۳۵۳ محمدرضا شاه وی را به کسب درجه سرلشگری قرین افتخار نمود و در همان سال ریاست دانشکده ستاد نیروهای مسلح شاهنشاهی دانشگاه پدافند ملی را بر عهده گرفت. وی همچنین در جریان بازدید انور سادات، رئیس‌جمهوری وقت مصر از تهران آجودان ژنرال وی بود و آرم ارتش مصر را از وی دریافت کرد. او در سال‌های دهه پنجاه شمسی دیدار‌های متعددی را با مقامات سیاسی و نظامی کشور‌های خاورمیانه و همسایه انجام داد.

در تاریخ پانزدهم مهرماه ۱۳۵۴ وی با فرمان محمد رضا شاه پیش از موعد از ارتش بازنشسته شد. دیدگاه‌های مستقل و مردمی فربد در این تصمیم‌گیری نقش داشت و اینکه وی در چارچوب الگوی مورد انتظار حکومت شاهنشاهی پهلوی از ارتش نبود.

در روزهای انقلاب بهمن ۵۷ فربد نقش فعالی داشت و به سابقه آشنایی قبلی از سوی ارتشبد حسین فردوست احضار و از وی تقاضا شد تا با دکتر شاهپور بختیار تماس گرفته و وی را راضی کند تا به دیدار آیت‌الله خمینی در پاریس رفته تا توافق متقابلی برای بازگشت آرامش به کشور حاصل شود. بختیار از وی می‌پرسد که این تقاضا از سوی سفرای خارجی مطرح شده است؟ او موضوع را به فردوست منتقل کرده و پاسخ منفی‌اش را به بختیار اطلاع می‌دهد. بختیار در جواب می‌گوید اگر خارجی‌ها پشت سر قضیه نیستند موضوع به فردوست ارتباطی ندارد.

تلاش از طریق مذاکره با میرفندرسکی وزیر خارجه دولت بختیار نیز در این خصوص به جایی نمی‌رسد. فربد جزء جمعی از فرماندهان ارشد نظامی بود که با شورای انقلاب همکاری داشتند؛ افرادی چون ناخدا احمد مدنی، سپهبد ولی‌الله قرنی، سرهنگ نصرالله توکلی نیشابوری، سرهنگ عزیز امیررحیمی.

او پس از ترور ولی‌الله قرنی از سوی مهندس بازرگان به ریاست ستاد کل ارتش و هماهنگ‌کننده نیروها برگزیده شد. قرار گرفتن وی در راس ارتش با استقبال ارتشبد فریدون جم از لندن مواجه شد. تلاش و تمهیدات ویژه وی در شلوغی‌های بندر ترکمن باعث شد تا ارتش بدون شلیک گلوله جلوی ایجاد ناآرامی را بگیرد و او به این دلیل مورد تجلیل مهندس بازرگان قرار گرفت.

او در ۲۰ تیر ۱۳۵۸ به دلیل مداخلات افراد غیرمسئول از فرماندهی ارتش استعفا داد. روحيه و مرام وى با جريان خط امام و تندروى‌ها سازگارى نداشت و تقابل و تعرض به كيان ارتش را تحمل نمى‌كرد. او سپس به جبهه ملی پیوست و از منتقدان و مخالفان حزب جمهوری اسلامی و حکومت دینی شد. منتهی بیشتر فعالیت‌های پس از انقلاب جنبه تحقیقاتی و تالیفاتی داشت و وجهه سیاسی‌اش چندان در عرصه عمومی شناخته‌شده نبود. اما سرلشگر بازنشسته فربد در حد توان خود در دفاع از آزادی‌ها و حقوق شهروندی و توسعه سیاسی در کشور تلاش کرد و به همین دلیل هم مغضوب بود و تحت محدودیت‌های امنیتی.

او به جريانى در ارتش تعلق داشت كه تربيت نظامى را با اعتقاد خلل‌ناپذیر به حاكميت ملى، دموكراسى و كرامت انسانى پيوند داده بود. فربد ژانر متفاوتی در ارتش بود. معمولا امرا و فرماندهان ارتش شاهنشاهی و مدرن ایران تمایل به نظامی‌گری و حکمرانی آمرانه داشتند. تمایل آنها به کودتای نظامی با الگو قرار دادن حکومت‌های نظامی منطقه و همچنین نحوه کسب قدرت سیاسی توسط رضا شاه بود. نظامیانی چون سرلشگر محمد حسین آیرم، سرلشگر حاج علی رزم‌آرا، سرلشگر فضل‌الله زاهدی، سپهبد تیمور بختیار نمونه‌های این رویکرد در ارتش هستند. البته استثناهایی چون شاخه نظامی حزب توده و امرای چپ‌گرا هم بودند چون خسرو روزبه، ناخدا بهرام افضلی، سرهنگ عزت‌الله سیامک و سرهنگ محمدعلی مبشری که سامان سیاسی مورد نظرشان حکومت ایدئولوژیک کمونیستی بود. تک چهره‌هایی چون سرلشگر ولی‌الله قرنی نیز بودند که با انگیزه‌های مذهبی و در ارتباط با روحانیت به سیاست‌ورزی روی آوردند. همچنین ارتشبد فریدون جم که خواهان رعایت قانون اساسی مشروطه از سوی شاه و تعدیل اقتدارگرایی شد.

اما فربد از جمع کم‌شماری از مقامات بلندپایه ارتش بود که دل در گرو دموکراسی و حاکمیت ملی داشت و عمیقا با نظامی‌گری مخالف بود. اشراف و مطالعات زیاد وی در حوزه‌های دیگر نیز به وی ابعادی فرانظامی بخشیده بود. همان‌طور که یکی از روزنامه‌نگاران در ابتدای انقلاب در ماهنامه سپید و سیاه به درستی در توصیف وی نوشته بود: «فربد براستی دهانی گرم، ذهنی آماده و شیوه پسندیده‌ای داشت. بسادگی سخن می‌گفت اما با مهارت مسائل را موشکافی می‌کرد و بدون حاشیه رفتن به هدف می‌رفت و نتیجه را بیان می‌داشت. …فربد همان‌قدر که نرمش دارد، سخت است. همان قدر که آرام است در درون خود می‌جوشد و می‌خواهد خدمتی بکند.»

بنابراین سرلشگر فربد فردی خاص در ارتش بود که اولا تخصص و مهارت‌هایش را در فراسوی ابعاد نظامی در حوزه‌های معرفتی، ادبی، سیاسی، اجتماعی و معنوی توسعه داده بود و انسانی چند بُعدی بود و هم عمیقا به مردم‌سالاری و ضرورت پایان دادن به ساخت مطلقه قدرت و تضمین آن از سوی ارتش باور داشت. از دید وی ارتش باید در خدمت مردم و منافع ملی کشور می‌بود و در عین نرمش در برابر مردم، می‌بایستی قاطعانه در برابر هر گونه تعرض به تمامیت ارضی و منافع سرزمینی و امنیت ملی ایران بایستد. خصائل ممتاز شخصیتی اعم از مهربانی، تواضع، میانه‌روی و پایبندی به اصول نیز به او برجستگی خاصی بخشیده بود.

شوربختانه شرایط بسته سیاسی و تداوم حیات استبداد دینی اجازه نداد تا کشور و بخصوص ساختار نظامی کشور از ظرفیت‌ها و قابلیت‌های وی بهره‌مند شود.
 

* مطالب منتشر شده در صفحه "دیدگاه" صرفا بازتاب دهنده نظر و دیدگاه نویسندگان آن است.

علی افشاری تحلیلگر سیاسی