حرفهای درگلوماندهی خوانندگان جوان
۱۳۹۲ آذر ۱۴, پنجشنبهامیر تتلو و یارانش حسین تهی (که حالا به خارج از کشور آمده) و ...ضمن شوخی و خنده و حرف و سخنهای جوانانه و به قول خودشان موقع "حال" کردنها و احتمالا "گیر" دادنها به یکدیگر ترانه نیز میسازند. ترانهها با قافیه و بیقافیه، با مفهوم و بیمفهوم برگرفته شده از همان کلماتی است که میانشان رد و بدل میشود:
نگفته بودی تو چشات سگ داره / فرق داره رفتارت با همه/
یا: چک کردم گوشیتو دیدم/
هه
دیگه توش ویدئوم نی/
فهمیدم چرا موش میدووندی / مرسی از روزای پوچی که موندی/
بشنوید: گفتوگو با ایرج جنتی عطایی و محمود خوشنام درباره ترانه و آزادی بخش آن
سالهای دراز همزمان با پیشرفت سینمای نئورآلیستی در اروپا این شانسونهای فرانسوی و موسیقی رایج در ایتالیا بود که در ایران نیز طرفداران بسیار داشت. با به وجود آمدن موسیقی "راک اند رول" که الهام گرفته از همان بلوز و جاز و ریتم اند بلوز سیاهان و موسیقی کانتری آمریکا بود، زندگی جوانان نیز رنگ و بوی دیگری به خود گرفت. جهان صنعتی ریتمهای تندتر میطلبید و دیگر به دنبال سکون و آرامش نبود. این سیر تحول همچنان ادامه پیدا کرد. رفته رفته متن ترانهها در برابر موسیقی و ریتم تند رنگ باختند. از اواخر دهه شصت میلادی و اوایل دهه هفتاد بود که گروههایی مانند سانتانا جای خود را در میان جوانان باز کردند. تحول همچنان ادامه داشت. متال و هوی متال و ترش متال و .....تا امروز که به موسیقی رپ رسیدهایم.
ترانه و حساسیتها
حالا این ملودی و آهنگ نیست که بر آن تکیه میشود. حرف است و حرف و حرف... نیازی که جوانان را به سوی خود میکشاند. گویا سالیانی است که حرفها در گلوها مانده است و ناگهان همه میخواهند با هم آن را بیرون بریزند. نوعی از موسیقی که خیلی زود هواخواهان خود را در ایران یافت. در آغاز این گروههای زیرزمینی بودند که به این شیوه روی آوردند. زیرزمینیها اما کم کم رویزمینی شدند و همچنان به نواهای رپ ادامه دادند. حالا با مجوز و بیمجوز همه رپ میخوانند. حسین تهی میگوید: «یه حرفهائی هست که آدم نمی تونه بگه. واسه آدم عقده میشه!»
ترانه اما برای حکومتهای خودکامه همیشه حکم جن و بسم الله را داشته است. خودکامگان از نفوذ فراگیر آن بیش از هر رسانهی دیگری آگاهند. در جهان کم نبودند ترانهسرایانی که به تیر غیب گرفتار شدند و نامشان نیز همچون اسطورهها همچنان بر زبانها جاری است. ویکتور خارا ازشیلی و در این سالهای اخیر فریدون فرخزاد از ایران. اما آن چه حساسیت خودکامگان را برمیانگیخت محتوای ترانهها بود، نه نفس ترانهخوانی. سالهای شکوفایی ترانه در ایران که به اواخر دهه ۱۳۴۰ خورشیدی و دهه ۱۳۵۰ بازمیگردد، دستاندرکاران حکومت از واژهها نیز هراس داشتند. واژههایی که میتوانست بار سیاسی داشته باشد. شب، جنگل، گل سرخ... همه و همه سبب برانگیخته شدن همان حساسیتها میشد.
حالا اما آنچه تعجبانگیز است بیمحتوائی ترانههاست که باز هم به مذاق حکومتیان خوش نمیآید. موضوع را با ایرج جنتی عطائی، ترانهسرا و محمود خوشنام، پژوهشگر موسیقی در میان گذاشتیم:
سرکوب آزادی
آیا این محتوای ترانه است یا محبوبیت خواننده، یا احتمالا علت دیگری که سبب دستگیری امثال امیر تتلو میشود؟
جنتی عطائی تفاوتی در علل وقوع حادثه نمیبیند: «حکومتهای دیکتاتوری از هر نوع که باشند، از هر دلیلی برای جلب توجه استفاده میکنند تا قدرت خودشان را هم نشان دهند و هم اعمال کنند. برای من هم فرق نمیکند چه هنرمندی در ایران دچار سرکوب و سانسور و بازداشت میشود. این که آیا با عقایدش موافقم یا نیستم، سبک کارش مورد پسند و گزینش من هست یا نه! به دلیل اینکه همانطور که نظام هر نوع نگرشی را که علیه خودش میداند سرکوب میکند، آدمهایی مثل من به این باور و تجربه رسیدهاند که هر کسی آزاد است که هر جور که دلش میخواهد در آفرینش هنری نظر خود را بیان کند. این جامعه است که بعداً تصمیم میگیرد که برخورد دوستداشتنی و مثبت با آن پدیدهی هنری و یا آن هنرمند داشته باشد، یا دوست نداشته باشد و رد کند.»
قرون وسطا در قرن بیست و یکم
در دوران نوجوانی ما کتابی منتشر شد با نام "هنر چیست؟" اثر لئو تولستوی. خیلیها با تکیه بر این کتاب هنر را تعریف میکردند. در روزگار کنونی اما گویا هنر تعبیر و تفسیر دیگری دارد. آنگونه که سایت الف نوشته است، مسئولان "بهشت زهرا" نیز میتوانند هنر را از دیدگاه خودشان تعریف و تفسیر کنند و اجازه دفن جسدی را در قطعه هنرمندان صادر و یا رد کنند. اخیرا اما برای خاکسپاری دو جوانی که در ایران از خوانندگان گروههای زیرزمینی بوده و پس از مهاجرت به آمریکا کار خود را ادامه داده و در یک دعوای خصوصی کشته شدهاند، تعاریف جدیدی نیز از هنر ارائه شده است.
مدیر عامل خانه موسیقی میگوید: هر کس اهل موسیقی باشد و تخصصی در زمینه آهنگسازی و نوازندگی داشته باشد به عنوان هنرمند شناخته میشود. مدیر روابط عمومی در بخش هنری وزارت ارشاد نیز این دو جوان را هنرمند دانسته و گفته است: «اگر در ایران به آنها مجوز فعالیت داده میشد، شاید هیچوقت کشور را ترک نمیکردند.»
جنتی عطائی می گوید: «در قرن بیست و یکم هنوز کسی به دلیل این که ترانهاش در خارج از زادگاهش اجرا شده باید دستگیر شود یا کسی که در تلویزیونهای بیرون از کشور ویدئوش نشان داده میشود، و یا در داخل کشور بدون کسب اجازه از ممیزیها و سلیقهها و تعاریف مختلف در پیوند با هنر دستگیر شود. حتی برای بهخاک سپردن هنرمندها هم آنجا قوانینی وجود دارد گشاد، که تعریف بکنند هنر چیست و هنرمند کیست تا اجازه دهند مثلاً در قطعهی هنرمندان بهخاک سپرده شود. شما وقتی با این دید و با این نگاه طرف هستید، دیگر فرق نمیکند که محتوای ترانه چه هست، یا اجرای ترانه چگونه است.»
خانه از پای بست ویران است
محمود خوشنام ایراد کار را از همان آغازِ روی کار آمدن جمهوری اسلامی میبیند:
«جمهوری اسلامی از روز اولی که سر کار آمده، قدرت را به دست گرفته، نشان داده که با هیچ چیز به اندازهی موسیقی دشمن نیست. همان سالی که انقلاب شد، ما فهمیدیم که موسیقی و بهویژه ترانه مورد پسند این رژیم نیست. ترانه چرا تفاوت دارد برای جمهوری اسلامی، برای اینکه ترانه جوانها را جلب میکند و رژیم میخواهد همیشه توجه همهی جوانها را به سمت خودش جلب کند، نه بهسوی چیز دیگری. یعنی چیز دیگری نباید مانع از رویآوری جوانان به جمهوری اسلامی شود و در مقاطع تاریخی مختلف هم نشان داده که این کار را میکند. در همان آغاز آقای جنتی عطایی جملهی خوبی گفته بود. او گفته بود که اینها ترانه را اعدام کردهاند. یعنی کفارهای که موسیقی پرداخت، از هر چیزی بیشتر بود. ولی بههرحال اینها همه به نظر من بیهوده و بینتیجه است. برای اینکه موسیقی چیزی نیست که بشود، به قول فروغ فرخزاد، به آن دستبند زد و به زندانش برد. همیشه در فضا جاریست و همیشه جوانها دنبالش هستند و این گونه محدودیتها حتی جوانها را بیشتر تحریک میکند، برای اینکه به دنبال موسیقی بروند.»
حافظه تاریخی، ملاک قضاوت
ایرج جنتی عطائی در سالهای پیش از انقلاب به دلیل کاربرد واژههائی که بار سیاسی داشتند به زندان رفت. منطق رژیم در آن زمان محتوای ترانه بود. آیا امیر تتلو هم به دلیل محتوای سیاسی ترانهاش دستگیر شده؟ جنتی عطائی از پایمال شدن نفس آزادی می گوید: «نه، نفس هنر نیست. نفس آزادیست. این که شما آزاد نباشید که یک ترانه بسازید یا یک ترانه بخوانید، این شدیدترین سرکوب آزادی انسان در قرن بیست و یکم است. اینکه باید اجازه بگیرید که ترانه بسازید، این واقعاً سرکوب آزادی است، سرکوب مردم است، سرکوب پسند و دانش مردم در درازمدت است. همه جای جهان ترانههایی وجود دارد که اکثریت جامعه با آن ارتباط برقرار میکنند، با آن شاد میشوند، با آن اندوههاشان را تسکین میدهند و بعد از نظر هنری و بررسی ممکن است مورد پسند قشر فرهیخته آن جامعه قرار نگیرد. اما اشکالی ندارد. برای قشر فرهیخته هم جامعه هنری تولیدات خودش را دارد و در درازمدت است که جامعه پاسخ خودش را میدهد و به آثار هنری که نازل هستند، پشت میکند یا فراموش میکند. شما که از دوران ما یاد میکنید، حتماً بهخاطرتان هست که در مقابل هر تعداد ترانهای که شما هنوزهم دوست دارید و آن موقع هم مورد علاقه بوده، صدها برابر بیشتر ترانههایی ساخته و پخش میشد، که هرگز دیگر وجود ندارند در حافظهی تاریخی مردم ما. بنابراین چه اشکالی دارد اگر کسی خودش به خرج خودش و به کوشش خودش ترانهای را بهوجود میآورد، تابلویی را نقاشی میکند، نمایشی مینویسد؟ هنر باید آزاد باشد تا بتواند مورد قضاوت مردم قرار گیرد و احتمالا رد شود. هم جامعه از آن رد شود، هم او فردا پاسخگو باشد.»
سنت پالودهشده
اما اگر هدف مخالفت با موسیقی است، چرا موسیقی سنتی از آزادی بیشتری برخوردار است؟ محمود خوشنام موسیقی سنتی را پس از سالها پالودهشده میبیند:
«موسیقی سنتی هم در آغاز همین گرفتاریها را داشت. یعنی همین ایرادی که به موسیقی و به متن ترانههای پاپ به اصطلاح میگیرند، همین اشکال را به غزلیات حافظ میگرفتند که مثلاً محمدرضا شجریان آنها را میخواند، با تأکید بر بعضی از مصرعها و بیتها. این هم خوش نمیآمد جمهوری اسلامی را. حالا جوری شده که موسیقی سنتی در واقع پالوده شده از نظر جمهوری اسلامی. پالوده شده از همه آنچه مورد نظر جمهوری اسلامی نیست و میشود به راحتی آن را بهکار برد. به خصوص این که موسیقی سنتی پیوند تاریخی دارد با تعزیه و مراسم آئینی اسلام و از این بابت همیشه یک دو پله ارجش بیشتر بوده از انواع دیگر موسیقی.»
زبانی که در سالهای اخیر در برخی ترانهها به کار میرود، آن زبانی نیست که از ترانه انتظار داریم. زبان آرگو و گویش عامیانه گاه به حدی کاربرد دارد که مردم عادی که ظاهرا این گونه ترانهها برای پسند آنان ساخته می شود هم آن را نمیفهمند. جنتی عطائی در نهایت قضاوت را بر عهده مردم میگذارد و میگوید:«در غرب هم همین طور است. من فکر میکنم که زبان و آفرینش هنری هرقدر که بیشتر به تودهها نیازمند است برای اقبال آنی و بلافصل و فاصله، این تصور پیش میآید که هرقدر راحتتر بگویم، مردم بیشتر و بیشتری میفهمند و ما موفقتریم از هر نظر، منجمله از نظر اقتصادی. من حتی تعاریفی را شنیدهام از کارورزان ترانه که اصرار میکنند که ترانه باید چیزی باشد که همگان بفهمند. بنابراین شاید این هم همان شیوه تفکر است.»
موسیقی نیاز جامعه
محمود خوشنام شنیدن موسیقی را یک نیاز اجتماعی می داند:
«در ایران مردم در قشرهای مختلف قرار میگیرند از این بابت. بعضیها موسیقی جدیتر و عمیقتر را دوست میدارند، بعضیها موسیقی سرگرمکننده و سبکتر را و بر هیچکدامش هم ایرادی وارد نیست. انواع موسیقی بهوجود میآید، برای اینکه نیازهای اجتماعی همه طبقات را برطرف کند. شنیدن موسیقی حالا دیگریک نیاز اجتماعیست و تنها تفریح نیست. از نظر پزشکی، روانپزشکی، و در درمان بیماریهای سخت همیشه مورد توجه قرار گرفته. به همین جهت هم نمیشود جلو موسیقی را گرفت، بههیچ وجه. موسیقی همیشه جاری خواهد بود.
نه، نفس موسیقیست که مورد ستیزه قرار میگیرد. با نفس موسیقی، بهخصوص موسیقیای که مورد توجه جوانان است. با آن بهویژه ستیزه میورزند و سعی میکنند مانع شوند از پخش آن در میان جوانها. بههمین جهت هم میبینید که گروههای پاپ همیشه اشکال داشتند و به زیرزمین روی آوردهاند. در زیرزمین هم اینها را آزاد نگذاشتهاند، دوباره روی زمینی شدهاند و همین طور جنگ و جدال ادامه دارد.»