1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

مخاطبان مد دولتی و اسلامی کیانند؟

مصاحبه‌گر: مهیندخت مصباح۱۳۸۶ تیر ۱۳, چهارشنبه

گفت‌وگو درباره زیبایی و ظرافت، مد، آراستگی و هماهنگی در پوشش، سال‌ها در جمهوری اسلامی ضد ارزش تلقی می‌شد. اما چند سالی است در پی برگزاری نمایش‌های مد خصوصی، دولت هم به مُدسازی اسلامی رو آورده است. مصاحبه‌ای در این باره

https://p.dw.com/p/BCa2
دیگر پذیرفته‌اند که چنین پوششی را جامعه نمی‌پذیرد
دیگر پذیرفته‌اند که چنین پوششی را جامعه نمی‌پذیردعکس: AP

دکتر فاطمه صادقی استاد دانشگاه در رشته علوم سیاسی و پژوهشگر حوزه مسائل زنان در گفتگو با دویچه وله، به تحلیل تناقض‌های عملی و نظری این‌گونه تلاش‌ها پرداخته است:

آیا همین که دو سال است نمایشگاه مد در جمهوری اسلامی برای خانم‌ها برگزار می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود، خودش مثبت نیست؟ چون پدیده‌‌ای به نام مد همیشه حساسیت‌زا بود و مغایر با ارزش‌های دینی قلمداد می‌شد.

فاطمه صادقی: سؤال بسیار جالبی است. البته این پدیده ابعاد مختلفی دارد و من صاحب‌نظر نیستم که همه آنها را پوشش بدهم. در واقع شما درست می‌گویید. اوایل انقلاب مد چیزی منفی و مغایر با شئون کشوری تلقی می‌‌شد که خودش را اسلامی معرفی می‌کرد. باید بگویم تغییرات کنونی، ناشی از یک تحول ایدئولوژیک در مبانی جمهوری اسلامی نیست. به اعتقاد من این یک رویکردی است که حکومت به ناچار پذیرفته، چون با پدیده دگرپوشی مواجه است. بسیاری دختران جوان لباس‌‌هایی می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌پوشند که مطابق شئون جمهوری اسلامی نیست. در نتیجه جمهوری اسلامی به این تمهیدات تن می‌‌‌دهد. از طرف دیگر، همین مد یک نوع دام هم هست. در واقع اعتقاد براین بود که لباس قداست خاصی دارد و مثلا چادر خانم‌ها، لباس روحانیت یک قداست بود اما مد الان دارد این قداست را می‌گیرد. پدیده کنونی ممکن است مثبت تلقی شود، اما ابعاد آن متناقض است.

تناقض ها و نمونه‌ها چیستند؟

این را پیشاپیش بگویم که خودم مخالف مد نیستم و صحبت هایم تنها در چارچوب مسائل ایران است. موضوع هم تناقض عملی دارد و هم تناقض نظری. از لحاظ نظری،عدولی از آرمان‌های اسلامی در پوشش زنان صورت گرفته و همین که پذیرفته می‌شود ‌‌‌‌‌‌‌مدی هم هست، خودش یک عقبگرد است. این با مبانی اسلام و ارزش‌گذاری‌های قبلی در تناقض است چون یکی از افتخارات جمهوری اسلامی این بود که زنان را شیئ نمی‌کند. چادر تشویق می‌شد چون گفتارزیبایی زنانه را تقویت نمی‌کرد. تناقض عملی آن است که فشن و مد چیزی نیست که دولت ها بخواهند طراحی‌اش کنند. سطح مصرف، سلیقه آدم‌ها، تعلق‌های طبقاتی‌شان و منافع گروه‌های خاص است که مد را شکل می‌دهد. همراه این ها باید تناقض زمانی و نیاز را درنظر گرفت که مد را شکل می‌دهد. تناقض دیگراین است که مخاطب این مد کسانی نیستند که هدف اش هستند. این مد طراحی شده تا بدیل هایی برای آنها که خواهان اقسام پوشش‌های دیگرهستند عرضه شود در حالیکه من الان می‌‌بینم مخاطبان اصلی،آن دسته از دختران مذهبی از طبقات متوسط به پایین هستند.

مثال مشخص می‌‌آورید؟

مصداق اش، بحث چادر ملی است که در سطح وسیعی دوخته شد و پخش شد. اما دیدیم مخاطب چادر ملی دخترانی نشدند که حجاب را قبول ندارند، بلکه مخاطب کسانی شدند که با چادر بار آمده اند و آن را دوست دارند اما طالب راحتی در آن هم هستند. جالب اینجاست که این چادر که اصطلاحا ملی نامیده می‌شود، اصلا هم ملی نیست و قبلا به آن چادر عربی می‌گفتند! کسانی از آن به دلیل راحتی و داشتن آستین استفاده می‌کردند. چادر معمولی اما یک نوع قداست داشت و مخاطب با پوشنده ارتباط خاصی داشت که در چادر ملی این اتفاق نمی‌افتد. من فکر می‌کنم باید این تفاوت‌ها را در نظر گرفت و این پیچیدگی‌ها را دید. به اعتقاد من اینها بخشی از تناقض‌ها هستند.

مد در همه جای دنیا شخصیت و چهره ها را شکل می‌دهد و ارزش‌گذاری می‌کند. مثلا شما متصف می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شوید که آدم امل و دمده‌ای هستید یا دیگری شیک و مد روز است و اینها به شدت در موفقیت‌های اجتماعی و تاثیر فرد روی دیگران موثرند. در دنیای مد غرب، پول و تجارت و کمی هنرنهفته در حالی که مد اسلامی پشت اش ایدئولوژی و تبلیغات دولتی است. تحلیل شما برای این تمایز چیست؟

به نظر من همین‌طور است. در جهان غرب هرچه هست، دولت متولی مد نیست اما در جمهوری اسلامی ساماندهی این کار به دلایلی که گفتم با دولت است. در مد اسلامی همانطور که شما می‌گویید هم پای شریعت در میان است و هم دولت می‌خواهد متولی آن باشد. این با دنیای مد که عوامل دیگری شکل اش می‌‌‌‌‌‌دهند، متفاوت است.

از نظر زمینه‌های اجتماعی، امکان رویکرد مردم به متحد الشکل شدن و رعایت سلیقه متمرکز وجود دارد؟

این سؤال خیلی مهم و دشواری است. این رابطه دوسویه است. دولت هرآنچه می‌خواهد نمی‌تواند انجام دهد چون مردم آنها را نمی‌خواهند اما برنامه هایی هم هستند که موفقیت آمیزند و پاسخگوی خواست و میل و شئونات اجتماعی مختلف هستند. این رابطه دوسویه است و دولت نقش تعیین کنندگی خاصی ندارد. همانطور که در مورد چادر ملی گفتم، بسیاری دختران خانواده‌های مذهبی متوسط و پایین این را استقبال کردند و خیلی جالب بود که مثلا می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌بینم بین دانشجویان خودم تعداد زیادی از این پوشش استفاده می‌کنند. اما مخاطبانی که دولت مورد نظرش بود، اینها جذب این مد نشدند. در واقع اینجاست که نقش تعیین‌کنندگی دولت زیر سؤال می‌‌‌‌رود، چون هدف دولت اساسا همان قشرخاص بوده است. دختران جوانی که دل‌شان نمی‌خواهد به یک نوع پوشش خاص تن بدهند و اساسا حجاب را قبول ندارند، این را نپذیرفتند. می‌توان گفت که دولت در اینجا نقش اش کمرنگ بوده اما در عین حال چیزی را تولید کرده که یکسری مخاطبان خاص پیدا کرده است. در طول این چند ساله همواره این پدیده را ما دیده‌ایم. من فکر می‌کنم تعاملی بین دولت و جامعه هست... تعاملی پیچیده...

آدم از خود سؤال می‌کند مگر تعداد این مخاطبان چقدر است؟ در شهرستان ها و روستاها و برخی استان‌ها، زنان پوشش محلی و مناسب کار و زندگی خود را دارند. در شمال، در سیستان بلوچستان، در کردستان و غیره. این بحث ها همیشه مربوط به قشر شهرنشین بوده.

این بحث را اساسا در مورد ساماندهی مد نمی توان گفت. بحث کلی‌تر حجاب است. موضوع حجاب هم همیشه مسئله جوامع شهری بوده و هیچوقت شامل جوامع روستایی نشده است. از نظر تاریخی نیزاوایل آمدن اسلام، کنیزها از داشتن حجاب معاف بودند. اساسا بحث، مربوط به جوامع شهرنشین و خانم‌های شهری است. شما می‌‌‌‌بینید در دوره پهلوی هم رویکرد کشف حجاب مربوط به زنان شهرنشین بود و بعد از جمهوری اسلامی هم، حجاب اجباری، باز مال جوامع شهری بود. عمدتا طبقات شهرنشین هستند که مخاطب این تصمیم‌ها هستند. حرف شما کاملا درست است که زنان روستایی و محلی در ارتباط با زندگی روزمره و کارهرروزه خود لباس می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌پوشند. اصلا دولت نمی‌تواند نقشی در پوشش آنها داشته باشد.

چرا این‌‌‌قدر در مورد زنان شهرنشین تمرکز می‌کنند؟

علت آن است که من فکر می‌کنم فرهنگ از شهر به سمت روستا جاری می‌‌‌شود و از شهر است که پویایی‌های اجتماعی را مشاهده می‌کنید. مخاطب پیام‌های ایدئولوژیک هم اساسا زنان شهری هستند و نوع دیسیپلینه کردن دولت خطاب به آنهاست، چون فرض براین است که این فرهنگ ممکن است از شهر به روستا هم جریان پیدا کند.

فکر می‌کنید این طرح‌ها تاریخ مصرف داشته و مقطعی‌اند؟ بعد از مدتی تب‌شان می‌خوابد؟

بله! نه بخاطر این که پیشگویی پیامبرانه می‌خواهم بکنم، بلکه بخاطر تجربه هایی که از قبل دارم این را می‌گویم. شما می‌بینید هربار به نوعی در ایران بعد از انقلاب، در زمینه پوشش، طرح‌های مختلفی داشتیم. یک زمان در قالب طرح نهی از منکر، یک زمان در قالب جمع آوری دختران با پوشش نامناسب از خیابان‌ها، حالا هم در قالب طرح امنیت اجتماعی یا ساماندهی مد. به نظر من بیش از هرچیز دوباره راه افتادن این طرح‌ها، نشان‌دهنده شکستی است که این سیاست‌ها خورده اند. هربار با یک موتوری این قصه راه می‌افتد. بعد تب‌اش می خوابد تا دیگران یا دولت دیگری دوباره موتور را روشن کند. نقص اصلی داستان، این‌است که هر جامعه‌ای پویایی های خود را دارد. نوع پوشش از جمله آنهاست و آدم‌ها بسته به سلیقه ها و عوامل دیگر نوع پوشش خود را انتخاب می‌کنند. دولت نمی‌تواند نقشی داشته باشد مگر هدایت موقتی و مقعطی که بعد از مدتی معلق می‌شود. البته این طرح‌ها می‌توانند حداکثر، اثر خود را در کوتاه مدت داشته باشند.