1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

کودکی از دست رفته!

۱۳۸۶ مرداد ۱۲, جمعه

مجلس ایران، سه‌شنبه نهم مرداد لایحه الحاق دولت جمهوری اسلامی به پروتکل اختیاری کنوانسیون حقوق کودک در خصوص فروش، فحشا و هرزه‌نگاری کودکان را تصویب کرد. آیا قانون می‌تواند جلوی سوءاستفاده از کودکان در هر زمینه را بگیرد؟

https://p.dw.com/p/BPbd
عکس: DW

بدرفتاری با کودکان معمولا در چهار حوزه مورد بررسی قرار می‌گیرد: کودک آزاری جسمی، کودک آزاری عاطفی، کودک آزاری جنسی و غفلت به معنای نادیده گرفتن حقوق عاطفی، بهداشتی، تربیتی، آموزشی و یا تغذیه‌ای کودک. گو این‌که دولت ایران با پذیرش مواد ۳۴ و ۳۵ کنوانسیون حقوق کودک، خود را ملزم به رعایت بخش‌هایی از حقوق کودکان کرده اما بسیاری تخلف ها به دلیل مبرا بودن والدین و به ویژه پدر از مجازات، قابل پیگیری قانونی نیستند.

از دیگر سو، ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌آسیب‌های اجتماعی گوناگون چون اعتیاد، فقر و حاشیه‌نشینی، بسیاری خانواده‌ها را به سوءاستفاده از فرزندان، به ویژه فرزندان دختر خود وامی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دارد. این دختران مجبور به تهیه و مبادله مواد مخدر، خودفروشی، دزدی یا هر عمل پرمخاطره دیگری می‌شوند تا معاش خانواده تامین شود.

افزایش تعداد دخترانی که از سوی خانواده هایشان مورد انواع سوءاستفاده های کاری یا جنسی قرار می‌‌گیرند، تشکیل بنیادها یا "ان جی او"هایی را به دنبال داشته که هدف شان، بازپروری و تامین حقوق انسانی و اجتماعی این گروه است.

پناهگاه‌هایی برای دختران آسیب دیده

خانم عشرت قلی‌‌‌پور از اعضای انجمن حمایت از حقوق کودک و مدیر اجرایی بنیادی به نام «امید مهر» در مورد این بنیاد و فعالیت‌های آن می‌گوید:

«امید مهر یک سازمان غیر سیاسی، غیر انتقاعی و غیر دولتی است که توسط دکتر مرجانه حالتی تاسیس شده است. هدف این بنیاد، توانمند سازی زنان و دختران در وضعیت دشوار، با تاکید بر وضعیت زنان آسیب دیده و در معرض خطر در سنین بین ۱۵ تا ۲۵ سال است. در حال حاضر ۶۵ دختر در معرض خطر را حمایت می‌کنیم. در بنیاد امید مهر، واحد‌های آموزش و مدد کاری و روانشناسی داریم. ۶۰ درصد دخترانی که نزد ما هستند، از سوی سازمان بهزیستی به ما معرفی می‌شوند. دوره های آموزشی ما ۱۸ ماهه هستند و دختران آسیب دیده، از خانه فرارکرده یا مورد خشونت قرار گرفته که تحت حمایت ما قرار می‌گیرند، در این ۱۸ ماه مهارت‌های کاری و زندگی فرا می‌گیرند. از نظر روانشناسی و مدد کاری نیز با آنها بگونه‌ای کار می‌شود که اعتماد به نفس خود را دوباره پیدا کنند و روی پای خود بایستند.»

دختران در بنیاد امیدمهر امکان فراگرفتن زبان انگلیسی، کامپیوتر، حسابداری و ماشین نویسی، خیاطی و آشپزی را دارند. اما نخستین نیازشان پس از تحمل خشونت و رانده‌شدگی، بازسازی روان آسیب دیده‌شان است.

عشرت قلی‌‌پور: «دخترانی که به ما مراجعه می‌کنند بخاطر شرایط روحی سختی که دارند، بعضی وقت ها نمی‌توانند به چرخه آموزش بروند. در این حالت، گروه روانشناسی ما وارد می‌شود تا آنها از نظر روحی وضعیت پایداری پیدا کنند. اینها سپس به چرخه آموزش میروند. دختران ۱۸ ماه پهلوی ما هستند و صبحانه، نهار و میان وعده را هم اینجا می‌خورند. ما در هر فصل نیز آنها را به گردش می‌بریم. آخرین بار به طالقان رفتیم که به دخترها خیلی خوش گذشت.»

تعریف دختران آسیب دیده

به گفته خانم قلی‌پور، دخترانی که در بهزیستی به عنوان آسیب دیده نگهداری می‌شوند، یا فاقد خانواده‌اند، یا تک سرپرست و بد سرپرست هستند. برخی از این دخترها، در خیابان‌ها یا پارک‌ها پرسه می‌زنند که در معرض خطرهای زیادی هستند. برخی به دلیل نداشتن سرپناه و کس وکار، در خیابان مورد تجاوز واقع شده‌اند. عشرت قلی‌‌پور ادامه میدهد: خانواده‌هایی هستند که به دخترخود گفته‌اند تو باید حتما کار کنی و ما امکان تامین تو را نداریم. او را بیرون کرده‌اند. این دخترها که هیچ تخصصی ندارند، اگر به‌عنوان کمک به خانه‌ افراد بروند، خطراتی در کمین‌شان است. ما در وهله اول، پس از پذیرش این دخترها، به آنها مهارت‌های کاری می‌‌‌‌آموزیم تا قادر به اداره خود باشند. تازه بعضی وقت‌ها خانواده دختر به دلایل فرهنگی اجازه نمی‌دهد او مثلا منشیگری کند اما خیاطی را می‌پذیرد. در نتیجه آموزش‌های ما نیز متنوع‌اند.

خاستگاه خانوادگی این دختران

تحقیق‌ها نشان می‌دهند که عمده این بچه‌ها از خانواده‌های فقیر، معتاد، بیسواد یا کم سواد و حاشیه نشین هستند. عشرت قلی پور در توضیح می‌گوید:

«خانواده‌های این دختران همه بی بضاعت و پراولاد هستند. دلیل بچه زیاد هم همان فقر است. تفریح خانواده فقیر، سکس است چون حتی رفتن به یک پارک ساده به عنوان تفریح، خرج دارد. دختران ما عمدتا در خانواده‌هایی مورد سوءاستفاده قرار می‌گیرند که معتادند. در خانه کودک دروازه غار، دختر ۱۲ساله‌ای را می‌شناختم که دیدم خیلی ناراحت است. یک روز رفتم به خانه‌شان. وارد که شدم دیدم دود در خانه موج می‌زند و پدر کنار یک منقل نشسته است. مادر مرا کنار کشید و گفت کمک‌مان کنید. این مرد دختر مرا مجبور می‌کند برود مواد مخدر رد و بدل کند. برود دزدی کند. برود پول بیاورد. دختر دیگری داشتیم که ناپدری‌اش او را از خانه بیرون انداخته بود و گفته بود تا برای من و مادرت مواد نیاوری، برنمی‌گردی...»

آسیب‌های روحی و روانی

«در بخش روانشناسی ما دخترهایی داریم که مدام به خودکشی فکر می‌کنند یا سابقه چند مرتبه خودزنی دارند. موردی داشتیم از یک دختر ۱۴ ساله که به ما خبردادند مادرش او را مجبور به شرکت در مجالس خوش‌گذرانی می‌کند. این دختر را که دیدم، بسیار پریشان احوال ومعتاد بود. او را تحویل بهزیستی دادیم تا برای ترک اعتیاد در بیمارستان بستری شود. امیدواریم بعد به ما بپیوندد تا آموزش ببیند.»

شناسایی و جذب دختران آسیب دیده

بیشتر دخترها را بهزیستی و کلانتری به بنیاد امید مهر معرفی می‌کنند. عشرت قلی‌پور ادامه می‌دهد: «ما فراخوان عمومی در سطح سازمان بهزیستی و ان جی او های مشابه خودمان دادیم. برخی از این بچه ها از این طریق به ما معرفی می‌شوند. بعضی دیگر خودمعرف هستند. کافی است یک دخترکه به ما مراجعه کرده، طیف دیگری از دختران مشابه خودش را به ما معرفی کند. یکی از بزرگترین مشکلات ما این‌است که ظرفیت‌مان محدود است و برای همین بسیاری، در لیست انتظار ما می‌مانند.»

نمونه‌های بازگشت به زندگی

از جمله نمونه‌های برجسته‌‌ی کودکان و دختران آسیب دیده که در این مرکز بازپرورده شده و به زندگی برگشته‌اند، لیلا مافی و نازنین فاتحی هستند. لیلا مافی به دلیل فحشا، مدتها زیر تیغ اعدام بود و سرانجام با اثبات این‌که توسط مادر و خانواده‌اش مجبور به این کار شده، تبرئه شد. نازنین فاتحی نیز که از خانواده‌ای بسیار فقیر و حاشیه نشین است، به دلیل قتل مدتها در خطر اعدام قرار داشت.

به گفته عشرت قلی‌پور: «لیلا همسر نابابی داشت که او را می‌فروخت. الان این دختر دو سال است که نزد ماست و اصلا قابل مقایسه با روز اول نیست. لیلا سواد نداشت و از سن نه سالگی توسط مادرش مجبور به خودفروشی شده بود. خودش می‌گفت: مادرم مرا با یک پفک فروخت و فریب داد. الان لیلا ضمن این‌که در محیط امنی به سر می‌برد، دارد نزد ما آموزش می‌‌‌‌‌بیند، دارد خیاطی می‌کند و حقوق می‌گیرد.»

او به نمونه دیگری اشاره می‌کند و می‌افزاید: «مورد دیگر نازنین فاتحی است. او خانواده بسیار فقیری دارد. مردم پول جمع کردند برای کمک به او و خانواده‌اش. اما پدر او به دلیل اعتیاد و فقر، پول را گرفت برای عمل خودش خرج کرد. آن سوی آب‌ها در خارج کشور، کسانی خیلی تبلیغات کردند که نازنین را ما از اعدام نجات دادیم. در حالی‌که چنین نیست و تلاش‌های مدافعان حقوق کودک و حقوق بشر و مردم نیک ایران بود که نازنین را به زندگی برگرداند.»

مهیندخت مصباح