1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

یک‌سالگی "جنبش مهسا" و چشم‌انداز گذار انقلابی

علی افشاری
۱۴۰۲ شهریور ۱۸, شنبه

در آستانه سالگرد قتل ژینا مهسا امینی و یک‌سالگی جنبش "زن زندگی آزادی" موضوع چیستی این جنبش و چشم‌انداز آینده نیز بیش از پیش مطرح می‌شود. علی افشاری، تحلیلگر سیاسی، رویکرد انقلابی خشونت‌پرهیز را مناسب‌ترین راه می‌داند.

https://p.dw.com/p/4W9B5
زنی معترض در اعتراضات ۱۴۰۱ سنندج
برخی صحنه‌های اعتراضات سال ۱۴۰۱ یادآور فضای انقلاب‌ها بودعکس: SalamPix/abaca/picture alliance

جنبش انقلابی مهسا هم محصول رشد رویکرد انقلابی در سپهر سیاسی ایران از دی ٩۶ به بعد و شکست تکاپوهای اصلاح‌طلبانه (رفرمیستی) بود و هم به نوبه خود گذار انقلابی را تقویت و تحکیم کرد. وضعیت انقلابی در جریان جنبش انقلابی "زن زندگی آزادی" عمق بیشتری پیدا کرد.

البته این جنبش ویژگی انقلابی داشت، اما به انقلاب منتهی نشد. قرار هم نبود چنین شود، بلکه تضعیف بنیادهای سیاسی و اقتدار جمهوری‌اسلامی، تثبیت پوشش اختیاری زنان، زیر ضرب بردن بیشتر الگوهای آمرانه، افزایش اعتماد به نفس و خودباوری در جامعه معترضان، تقویت رویکردهای جامعه‌محور و مبتنی بر خلق قدرت مردم،  گسترش ضرورت تغییر کلیت نظام و پی‌افکندن نظام سیاسی جدید در چارچوب موازین دمکراسی و حاکمیت ملی، انتظارات اصولی و واقع‌بینانه از این جنبش بود که هنوز حیات آن در شکلی محدود ادامه دارد.

سالروز این جنبش نقطه مهمی در فرجام آن است که حتی اگر خاموش شود باز دستاوردهای مفید و مهمی را به ارمغان آورده و مسیر گذار خشونت‌پرهیز به دمکراسی و وقوع انقلابی دیگر را هموار و تسریع کرده است.

آنچه اکنون در سطح نظری در عرصه سیاسی ایران اهمیت دارد، تاکید بر ضرورت انقلاب و تبیین چگونگی و وجوه مختلف آن است. در پرتو واقعیت‌های موجود، زیست جمعی و تجارب اندوخته‌شده، پیدایش دمکراسی در ایران عملا به گذار انقلابی تقلیل پیدا کرده است. به بیانی روشن در سطح سیاسی و نظری، استقرار دمکراسی در ایران نیاز به انقلاب دارد. حتی اگر جنبش اصلاح‌طلبی موفق می‌شد، در نهایت باید از شبه‌دمکراسی به عنوان سقف ظرفیت حقوقی و قانونی جمهوری اسلامی به سمت دمکراسی متعارف با استقرار ساخت جدید حکمرانی قدم می‌گذاشت که عملا معنای انقلاب را داشت. تفاوت با حالت کنونی، در پذیرش و یا شکست هسته سخت قدرت بود. تفاوت فرجام اصلاح‌طلبی واقعی و انقلاب، مشابه تسلیم و یا مقاومت تا نابودی توسط یک حکومت در جنگ است.

دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید

دمکراسی با نهاد و نظریه ولایت فقیه ناسازگار است. ولایت فقیه به دلیل رویکرد هدایتگرانه و تجویزی نمی‌تواند نقشی خنثی و تبعی در برابر خواست جامعه پیدا کند و به سکولاریسم منتهی شود؛ حداکثر می‌تواند با اجرای تعدیل‌یافته قواعد و احکام مذهبی همراهی کند که با پویش کنونی جامعه ایران تطابق ندارد. اما مانع اصلی رفرم در ایران، نظر و اراده خامنه‌ای و نیروهای تحت امرش در امتناع از پذیرش هر نوع تغییری است.

ولی فقیه دوم جمهوری اسلامی به سنت ضرورت حاکم قدر قدرت و تبعیت مردم از زمان باستان تا کنون بر زمامداری ایران باور دارد که بر اساس آن هر گونه انعطاف و نرمش در ساختار حکمرانی منجر به زوال می‌شود! او تصور می‌کند که کوتاه آمدن در مقابل هر خواست تغییر کوچکی منجر به دومینویی می‌شود که فرجام آن تغییرات بزرگ و استحاله‌کننده است. همچنین او حاضر به تقسیم قدرت در هیچ سطحی نیست.

وجه تفاوت اصلی انقلاب و اصلاح، در جایگاه نهادهای پایه‌ای در کنش سیاسی است. در انقلاب نهادهای پایه‌ای قدرت به صورت بنیادین دگرگون می‌شوند و با فروپاشی حکومت مستقر، نظام سیاسی جدیدی با گسست کامل تاسیس می‌شود. اما در اصلاح‌طلبی (رفرم) نوعی پیوستگی وجود داشته و ساخت کلان قدرت و روابط پایه‌ای آن حفظ می‌شود. از زاویه‌ای دیگر انقلاب شکل عام‌تری برای دگرگونی است. همانطور که ساموئل هانتینگتون توصیف می‌کند، هر حرکتی که حاشیه را به متن بیاورد، انقلاب محسوب می‌شود.

تغییر نهادهای پایه‌ای قدرت ویژگی اشکال مختلف انقلاب از جمله کلاسیک و آرام است. در انقلاب‌های آرام، به عنوان آخرین نمونه انقلاب‌ها، محصول دو قرن تحولات مفهومی و پراتیک که با نام‌های دیگری چون "مخملی" و "رنگی" نیز خوانده می‌شوند، بعد از انحلال کلیت ساختارها و روابط قدرت مستقر، نهادهای جدید سیاسی و قانونی با محتوی جدید ایجاد می‌شوند. دیگر ویژگی مشترک همه انقلاب‌ها تکیه بر بسیج گسترده و سازمان‌یافته نیروهای اجتماعی و توده مردم است. در انقلاب‌های آرام نگاه ایده‌آلیستی به سیاست و تاکید بر ظرفیت رهایی‌بخش خشونت وجود نداشته و بر رعایت موازین مدنی، انسانی و حقوق‌بشری تاکید می‌شود.

این انقلاب‌ها فاز "ترمیدور" موجود در انقلاب‌های کلاسیک که البته عمومیت نداشته را ندارند. همچنین مروج یوتوپیاپنداری و کنار گذاشتن و حذف همه عناصر و کارگزاران حکومت گذشته و محاکمه انقلابی آنها و انتقام‌گیری نیستند. البته تفاوت‌ها بیشتر است، اما گسست کاملی بین انقلاب آرام و کلاسیک وجود ندارد؛ آنها مرتبط با هم هستند.

به کانال دویچه وله فارسی در تلگرام بپیوندید

در عرصه پراتیک و تئوری سیاست در رویکردهای تغییرخواهی دو مدل مسلط وجود دارد: انقلاب، اصلاح. هیچیک نیز برتری مطلق و دائمی ندارند، بلکه کاربست آنها تابعی از شرایط و امکانات و تصمیمات حکومت‌ها و قبض و بسط ساختاری است. در شرایطی اصلاحات ناکام نیز به انقلاب منجر می‌شود. انقلاب آرام محتمل در آینده ایران نیز ویژگی پسااصلاح‌طلبانه خواهد داشت. انقلاب از آنجا که امری غیرارادی بوده و در یک فرایند پیچیده به وقوع می‌پیوندد، قابل مهندسی و برنامه‌ریزی نیست؛ کنشگران فقط می‌توانند تسهیل‌گر و مامای آن باشند. انقلاب هنگامی رخ می‌دهد که همه غافلگیر می‌شوند؛ از این رو شتابزدگی و نزدیک‌بینی سیاسی با انقلاب تعارض دارد.

اصلاح انقلابی (رفولوژن) و اصلاحات ساختاری گرچه در طیف بین اصلاح و انقلاب قرار دارند، اما عملا به انقلاب نزدیک بوده و با آن خویشاوندی گفتمانی و سیاسی به مراتب بیشتری دارند. خارج از این رویکردها گزینه دیگری برای سیاست‌ورزی جنبشی وجود ندارد. اهمیت تاکید بر پویش انقلابی در ظرفیت رهابخشی آن و خارج‌سازی توان جنبش اعتراضی از مسیرهای نظری و سیاسی سترون و رفتن به دنبال نخود سیاه است که در نهایت علاوه بر بن‌بست، موجب ناامیدی و انفعال و در ادامه تقویت ناخواسته وضعیت موجود می‌شود.

شکوفایی دوباره جنبش انقلابی "زن زندگی آزادی" و توانمند شدن جنبش اعتراضی در سطحی که دستگاه سرکوب جمهوری اسلامی را زمین‌گیر کند، نیازمند باور به انقلاب و تنظیم فعالیت‌ها در این چارچوب است. این روند عملا در داخل و خارج از ایران مدتی است که شروع شده است. شمار کنشگران و گروه‌های سیاسی باورمند در داخل و خارج از کشور به ضرورت انحلال و کنار گذاشتن نهاد ولایت فقیه افزایش چشمگیری در سالیان گذشته داشته است.

جامعه ایران بعد از فراز و نشیب‌ها و آزمون و خطاها دریافته است که راه حل اساسی مشکلات خرد و کلان کشور در همه حوزه‌ها پایان دادن به این نهاد و نظریه سیاسی مروج واپس‌گرایی، تبعیض و فساد سیستماتیک است که مفاهیم کهنه و منقضی‌شده سیاسی را بر جامعه ایران تحمیل کرده و جلوی پیشرفت، رشد و بالندگی جامعه را گرفته است.

این تحولات تقویت‌کننده گذار انقلابی خشونت‌پرهیز است؛ تحولاتی که اساسا بر بستر باور به این گذار انقلابی به عنوان رویکردی اجتناب‌ناپذیر بروز یافته‌اند. نادیده گرفتن این موضوع و دامن زدن به امید کاذب و تخیل‌‌ورزی در زمینه وجود ظرفیت در نظام برای تسلیم و یا پذیرش خواست مردم، مانعی برای ایجاد هم‌افزایی در بین طیف متنوع نیروهای مخالف است. جمهوری اسلامی تا جایی که بتواند و بقایش ادامه داشته باشد، در مقابل خواست مردم سرسختانه مقاومت کرده و همه منابع قدرت را به سرکوب، محدودیت و سانسور تخصیص می‌دهد. اگر هم روزی در درون هسته سخت قدرت شکاف ایجاد شود، برون‌داد آن فروپاشی مشابه نظام شوروی خواهد بود.

تنوع و گستردگی بین اقشار مختلف ناراضی و خواهان تغییر، باید با تمرکز بر اهداف و ویژگی‌های نظام سیاسی جایگزین و توافق بر سر نفی مطلق همه اشکال اقتدارگرایی و تبعیض به دست آید، نه با ایجاد اختلاف و تفرق بر سر شیوه مبارزه. گزینش روش مبارزه باید به دور از تعصب و نگاه‌های هویت‌طلبانه، و صرفا در چارچوب کارآمدی، ظرفیت و در تناسب با شرایط و سیر تحولات جامعه باشد؛ تحولاتی که نشان می‌دهند در وضعیت کنونی رویکرد انقلابی مناسب‌ترین است.

* این یادداشت نظر نویسنده را منعکس می‌کند و الزاما بازتاب‌دهنده نظر دویچه‌وله فارسی نیست.

علی افشاری تحلیلگر سیاسی
پرش از قسمت در همین زمینه

در همین زمینه

نمایش مطالب بیشتر